در اينكه آيا اخلاق خوب و بد مطلق
است يا نسبى، نظريات مختلفى مطرح است. طرفداران مكتب ديالكتيك، همچنان كه در علم و
ادراك قائل به نسبيتاند، خوب و بد را هم نسبى مىدانند و مىگويند چون اجتماع و
تمدنها دائما در حال تحول است، پس انسان هم متحول و متكامل است و به قولشان: يوم
العفّة و يوم الخلأ؛ يك روز عفت مطلوب است و روز ديگر، بىبندوبارى. بنابراين طبق
اين مسلك اصول ثابتى در اخلاق نداريم. دلايل بطلان اين عقيده را در مباحث آينده
(پايان گفتار ششم) خواهيم گفت[1]
اما در جاى خودش ثابت شده كه اخلاق
فاضله داراى زير اصول ثابت و چهارگانه است: 1. عفت، 2. شجاعت، 3. حكمت، 4. عدالت.
به عقيده ما بهترين ديدگاه در اين زمينه، ديدگاه مكتب الهى است كه قائل به اصول
ثابت اخلاقى است.
روش
ايجاد انگيزه
اگر
بخواهيم كسى را براى انجام دادن كارى تحريك كنيم بايد انجام دادن آن را در ادراك و
نظر او بياوريم و او را توجه بدهيم به نتايج مثبت و يا منفى آن كار. به عنوان
مثال، همواره ارزشهاى دنيوى اخروى احسان را به او گوشزد كنيم. با ايجاد چنين
ادراكى، او كار مورد نظر را انجام مىدهد. اين ادراك و توجه دادن شخص به نتايج و
فوايد كار همان است كه فلاسفه در مورد مقدمات اراده مىگويند كه عبارتاند از: 1.
تصور فايدهء كار، 2. تصديق به فايده، 3. شوق و هيجان و رغبت به آن كار، 4. تحريك
عضلات به طرف انجام كار.
[1] ر. ك: تفسير الميزان، ذيل آيهء
157 سوره بقره، طبع ايران، دار الكتب، ص 379.