افلاطون
كافر بوده است. امام خمينى (ره) جواب دادند او كافر باشد يا مؤمن، اين حق را دارد
كه روز قيامت بگويد تو از من چه فهميدى كه من را تكفير كردى.
بلى، اينها نمونههايى از غرور
علمى است كه عالم به يك علم و يا متخصص در يك رشته، صاحبان بقيه علوم را دستكم بگيرد
و گاهى تكفير كند.
پرهيز از
قضاوتهاى عجولانهء علمى
ما اهل علم بايد بسيار مواظب سخنان
و رفتار خود باشيم و زود كسى را تكفير نكنيم؛ چون اين كار از غرور ريشه مىگيرد.
بايد تلاش كنيم و هر علمى را كه نمىدانيم و استعدادش را داريم، بياموزيم و اگر هم
استعداد ما ضعيف باشد، با جديت و پشتكار مىتوان علوم سخت و مشكل را فرا گرفت و
نبايد دشمن علوم صحيح بود. مىگويند سكاكى، كه از دانشمندان ادب و معانى بيان است،
در چهل سالگى - هرچند ممكن است مبالغه باشد - به تحصيل علم پرداخت. او درس را خوب
نمىفهميد و استاد او براساس نظر اهل سنّت، هرچه به او مىگفت بگو: «قال الشيخ:
جلد الكلب يطهر بالدّباغة، يعنى استاد گفت: پوست سگ به وسيله دبّاغى پاك مىشود»،
سكّاكى بهجاى آن مىگفت: قال الكلب جلد الشّيخ يطهر بالدّباغة، يعنى سگ گفت: پوست
استاد به وسيله دباغى پاك مىشود!
سكّاكى وقتى كه از تحصيل علم مأيوس
شد، از شدت ناراحتى سر به بيابان گذاشت و به دامنه كوهى رفت. او در حال خود بود و
فكر مىكرد كه متوجه شد از شكاف كوه آب قطرهقطره روى تختهسنگى مىريزد و به
تدريج آن سنگ سخت گود شده و به صورت حوضچهاى درآمده است. سكاكى با ديدن اين صحنه
به فكر فرو رفت كه هرچه قلب و فكر او سخت باشد، از اين سنگ سختتر نيست و علم هرچه
ظريف و دقيق باشد، از آب روانتر نيست و ممكن است در قلب و ذهن او اثر كند و آن را
ياد بگيرد. بنابراين از كوه پايين