أ لمْ تر
إِلى الّذِين يُزكُّون أنْفُسهُمْ بلِ اللّهُ يُزكِّي منْ يشاءُ [1]آيا نديدى آنان
را كه خود را پاك مىدانند؛ در حالى كه خدا مىداند چه كسى واقعا پاك است و او است
كه اشخاص را تزكيه مىكند.
اولا، براساس اين آيه، تنها خدا
آگاه است كه چه كسى واقعا پاك و خالص است. ثانيا، اگر هم واقعا پاك باشد، نبايد
خود را بستايد و مغرور شود و گمان كند خودش عامل پاكى خود بوده؛ بلكه خداست كه
توفيق طهارت و دورى از گناه را عنايت مىكند. اين سخن بعضى از يهوديهاى اهل كتاب
است كه خود را نور چشمى و پاك و بىگناه مىدانستند كه قبلا بحث آن گذشت.
بنابراين عاقبت افراد را تنها
خداوند مىداند و ما نبايد به اعمال خير خودمان مغرور شويم. ممكن است وقتى پرده از
اعمال ما برداشته و حقايق آشكار شود، ببينيم كه اعمال ما هيچچيز نبوده است و
اعمال كسى را كه به ديد حقارت و كوچكى به او نگاه مىكرديم، در نظر خدا با اهميت و
ارزشمند است. سعدى مىگويد:
به چشم عُجب و تكبر نگه بِه خلق مكن
كه بندگانِ خدا ممكناند در اوباش
آنها را كه اراذل و
اوباش مىدانيم، شايد در واقع از ما بهتر باشند و به قول شاعر:
هركه از پل بگذرد خندان بود
زير پل منزلگه رندان بود
آنكه از
پل صراط به راحتى عبور كند و به بهشت برسد، خندان است و بايد شاد باشد، نه آنكه
اطمينانى از نجات و سعادت ندارد.
تفاوت
دلرحمى با ضعف نفس
بايد توجه داشت كه در گفتار ما خطا
زياد هست؛ چون گفتار خود را جزء اعمال حساب نمىكنيم و در مقام ستايش و تزكيه خود
مىگوييم من تا به حال در عمر