باشد كه
من فرزند فلانكس هستم و انتساب به فلان مقام دارم؛ پس معصيت از من اهمّيت ندارد.
در حالى كه از نظر منطق قرآن، اين مسئله عكس است و هر كسى انتسابى به مقامى دارد،
چون اعمال حسنه او بيشتر نقش دارد، اجر و مزد آن دوچندان است و از طرف ديگر، چون
اعمال بد او هم اثر بيشترى دارد، كيفر و گناه او بيشتر خواهد بود. علامه امينى
(ره) مىفرمايد:
زلّة العالم تضرب بالطبل و زلّة
الجاهل يخفيه الجهل؛ [1] لغزش و انحراف عالم به طبل زده مىشود (در بوق و كرنا
مىشود)؛ اما لغزش جاهل را جهل و گمنامى او، مخفى مىكند.
از نظر جامعه همانطور كه كار خوب
صاحب مقام، ارزش اجتماعى دارد و او را آبرومند مىكند، لغزش او هم او را بىارزش و
اعتبار مىكند. علت اينكه در روايت آمده است: «هفتاد گناه از ديگران بخشيده
مىشود، قبل از اينكه يك گناه از عالم بخشيده شود»، اين است كه هم از نظر شخصى هم
از نظر اجتماعى، انتظار بيشترى از عالم مىرود. گذشته از اينكه لغزش او در جامعه
موج ايجاد مىكند و به رسانهها كشيده مىشود.
در هر صورت، در نظر نداشتن عظمت
خداوند و غفلت از اينكه شخص، معصيت چه كسى را مىكند از جمله عواملى است كه انسان
را به گناه مىكشاند.
نامعلومى
عاقبت كار
قبلا از
امام موسى بن جعفر (ع) اين روايت را نقل كرديم كه عمل خير فراوان را، كثير
نپنداريد؛ زيرا معلوم نيست كه اين عمل را سالم به آخر برسانيم. به قول حافظ:
بر عمل تكيه مكن خواجه كه از روز
ازل تو چه دانى قلمِ صنع به نامت چه نوشت