نعمت
الهى بودم. در واقع، خداوند مال و ثروت را براى امتحان و اكرام يتيمان و اطعام
مسكينان به او داده است؛ ولى اين نعمتها مايهء غرور و سوءاستفاده او شده و گمان
كرده لطف او به سبب لياقتش بوده است.
سپاس و
شادمانى، نه غرور
البته
انسان بايد از لطف خداوند شادمان باشد؛ بدين جهت كه به رغم نداشتن لياقت، مورد
احسان و لطف خداوند قرار گرفته است و حتى در مقام شكرگزارى، نعمت خدا را بازگو
كند؛ چنانكه قرآن مىفرمايد:
و أمّا
بِنِعْمةِ ربِّك فحدِّثْ؛ [1] اما از نعمت پروردگارت سخن بگو و آن را ياد كن و گله
و اعتراض نكن.
اگر خداوند به تو نعمتى داده است،
بگو: الحمد للّه، خدا آن را به من داده است. اين گفتار و چنين فكرى ناشى از
روحيهاى بسيار پسنديده است و به قول حافظ:
هر دمش
با منِ دلسوخته لطفى دگر است اين گدا، بين كه چه شايستهء اِنعام افتاد
پس اينكه
شخصى خود را گداى ناقابل درگاه الهى بداند كه در هر لحظه لطف تازهاى از او
مىرسد، امر ناپسندى نيست؛ آنچه بد و ناپسند است، اين انديشه است كه خود را از
افراد عالى مقام و بسيار خوب بداند كه وظيفه خدا اين بوده به او نعمت و ثروت
ببخشد. اين نوعى جهالت و نادانى و غرور است؛ در حالى كه مال و ثروت صرفنظر از به كارگيرى
آن در راه درست، در نظر خداوند ارزشى ندارد. قرآن مىفرمايد:
لوْ لا
أنْ يكُون النّاسُ أُمّةً واحِدةً لجعلْنا لِمنْ يكْفُرُ بِالرّحْمنِ
لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضّةٍ و معارِج عليْها يظْهرُون `و لِبُيُوتِهِمْ
أبْواباً و سُرُراً عليْها يتّكِؤُن `و زُخْرُفاً و إِنْ كُلُّ ذلِك لمّا