به آن
نكرد». اين مطلب شايد به اين ملاحظه باشد كه اين مرتبه از هستى در مقابل ساير
مراتب هستى، گويا حكم صفر را دارد و در كنار عوالم ديگر، هيچ حساب مىشود، و الاّ
دنيا فى حد نفسه جلوهاى از رحمت خدا است و او هر لحظه به آن نظر لطف و رحمت دارد.
فلاسفه وجود را به مراتب نور تشبيه
مىكنند كه داراى مراتب شديد و ضعيف است و مىگويند و ضعيفترين مرتبه هستى، جهان
طبيعت و عالم ماده است و اين منافات ندارد كه دنيا سراسر خوبى باشد. اين بىارزشى
به اعتبار ملاحظهء دنيا فى نفسها بود كه خود را مستقل به شمار نياوريم و مجموعه
جهان هستى را كه ما هم جزئى از آن هستيم، مورد ملاحظه و مطالعه قرار دهيم.
ملاحظه
دنيا به اعتبار ما
گاهى
دنيا را به ملاحظه خودمان كه داراى مراحلى هستيم، در نظر مىگيريم. يك مرحله از
هستى ما اين مرحلهء دنيايى است كه جزء زندهها هستيم و مىبينيم و مىشنويم و سخن
مىگوييم، ولى اين مرحله از وجود، مرحلهء ضعيفى است؛ مثلا چشم ما از مقدارى پيه و
حدقه، گوش ما از چند پرده و دو قطعه استخوان صماخ تشكيل شده و اگر جرقهاى در چشم
ما بيفتد، ديگر نمىبيند و يا اگر كسى محكم به گوش ما سيلى بزند، ديگر نمىشنويم.
امير المؤمنين (ع) مىفرمايد:
اعجبوا لهذا الانسان يبصر بشحم و
يسمع بعظم؛ [1] به اين انسان نظر كن كه با مقدارى پيه مىبيند و با استخوانى
مىشنود.
هرچند وجود ما نسبت به مرحله خاكى و
نباتى تكامل يافته و صورت يك حيوان زنده به خود گرفته است، درعينحال، هستى و
مظاهر زندگى ما كه چشم و گوش و اعضا و جوارح است، خيلى ضعيف است. از طرفى، براى