پس
بنابراِین در عقد ضمان ـ که گفتِیم سه رکن دارد ـ باِید
در ضامن و مضمونٌله (آن کسِی که ضمانت براِی او شده است) اِین
شراِیط وجود داشته باشد.
امّا در مضمونٌعنه
(آن کسِی که از طرف او ضمانت شده است) لازم نِیست اِین شراِیط
وجود داشته باشد؛ پس اگر او کودک باشد، دِیوانه باشد، مختار نباشد ِیا
اِینکه رشد فکرِی نداشته باشد، ضمانت از طرف او عِیب ندارد.
وقتِی
مدِیون، بالغ و عاقل و رشِید نِیست ـ مثلاً کسِی از
ِیک طفل غِیر بالغ ِیا دِیوانهاِی مقدارِی طلب
دارد ـ انسان مِیتواند از طرف او ضامن بشود، و آن کسِی که
طلبِی از او دارد مِیتواند قبول کند و انسان ضمانت او را بکند. پس اگر خودِ
آن مضمونٌعنه ـ که انسان از طرف او ضمانت کرده است ـ داراِی
شراِیط رشد و عقل نباشد اشکالِی ندارد.
در عقد ضمان، دو طرف لازم است، ِیعنِی
ضامن و مضمونٌله؛ و اگر مضمونٌعنه اطّلاع هم پِیدا نکرد اشکالِی
ندارد. مثلاً من براِی شما وجهِی را که از زِید طلب دارِید
ضامن بشوم، اگر زِید مطّلع هم نباشد اشکالِی ندارد؛ چون براِی عقد
بستن فقط ضامن و مضمونٌله لازم است.
ضامن به هر لغتِی
که مِیخواهد، اِیجابِ صِیغه مِیکند و مِیگوِید:
«من فلان مقدارِی را که شما از زِید طلب دارِید ضمانت کردم، تعهّد کردم و بر گردن خود گرفتم.» و ِیا با هر
لفظِی که معنِی ضمان را برساند؛ مضمونٌله هم مِیگوِید:
«قبول کردم.» تمام شد.
وجوب التزام به عقد ضمان، و اسباب جواز فسخ آن
عقد ضمان به
اِین صورت محقّق مِیشود و دِیگر نمِیتوانند از آن برگردند؛
چون عقد ضمان مثل عقد بِیع و عقد اجاره، لازم است و مثل