responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 893

موضوع: تفسير سوره حمد – 1

تاريخ پخش: 22/02/67

بسم الله الرحمن الرحيم

شب جمعه آخر ماه رمضان است. خيلي فکر کردم كه چه بحثي را مطرح کنم؟ شب قدس است. گرچه راجع به روز قدس تلويزيون برنامه‌هاي زيادي دارد ولي ما گفتيم که يک مقداري به سوره حمد ساده نگاه بکنيم که اين يادگاري باشد. چون هر روز هر مسلماني ده مرتبه مي‌خواهد در نمازش بخواند. بد نيست يک خورده روي سوره‌ي حمد عميق شويم.
البته تفسير سوره حمد نه آن تفسيري که رهبر کبير انقلاب گفتند يا تفسيرهاي مهمي كه نوشته‌اند. يک تفسير روان و فشرده، در سطحي که همه بفهمند و براي عموم باشد.
اول سوره حمد را مي‌شنويم: (أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين، الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدِّين، إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم، صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِم، غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِم، وَ لاَ الضَّالِّينَ) (فاتحه /7-1) اول اين که خدا به ما گفته است که هر وقت خواستيد قرآن را بخوانيد «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم» بگوييد. آيه‌اش را بخوانيد: (فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ) (نحل /98) اين آيه قرآن است. لذا مستحب است که انسان در نماز هم «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم» بگويد.

1- اهميت شروع كارها با نام خدا

خوب اين «بِسْمِ اللَّهِ» چيست. ما مي‌گوييم آدم ضعيف وقتي مي‌خواهد يک کاري را بکند خوب است که به يک قوي بند شود. اگر شما خواستيد ده کتاب را وقف کنيد اما مي‌ترسيد كه در يک محله و کوچه اين کتابهاي وقفي از بين برود، بالاي آن مي‌نويسيد كه اين کتابها را وقف کردم. مثلا وابسته به کتابخانه آستان قدس رضوي است. چرا؟ چون کتابخانه مشهد مهم است. اين کتابخانه کوچک را هم به آن کتابخانه مهم متصل مي‌کني. خوب است كه وقتي مي‌خواهيم کارهايمان را شروع کنيم، شروعمان با اتصال به خدا باشد. به قدرت بي نهايت متصل باشد. نمونه قرآني هم دارد. قرآن مي‌گويد: حضرت سليمان وقتي مي‌خواست نامه بنويسد، اول نامه‌اش چه بود؟ آيه‌اش را بخوانيد: (إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ) (نمل /30) حضرت سليمان هم پيغمبر بود. به آن خانمي که ملکه بود نامه نوشت و او را دعوت كرد براي اينكه بيايد و مسلمان بشود. حضرت سليمان هم در نامه‌اش «بِسْمِ اللَّهِ» نوشت.
وقتي حضرت نوح سوار کشتي شد، همين که کشتي به تلاطم در آمد به مردم گفت: ‌اي مردمي كه ايمان آورده‌ايد و سوار کشتي شده‌ايد. حالا که سوار کشتي شده‌ايد «بِسْمِ اللَّهِ» بگوييد که مجري و توقف کشتي و حرکت کشتي به نام خدا باشد. (وَ قالَ ارْكَبُوا فيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحيمٌ) (هود /41) به همين خاطر ما در هر کاري «بِسْمِ اللَّهِ» مي‌گوييم.

2- سيماي سوره حمد

حديث داريم كه هر کار مهمي را با «بِسْمِ اللَّهِ» شروع كنيد. اگر كاري با نام خدا شروع نشود، برکت ندارد. نا فرجام و ابتر است. شما ضعيف و محدود هستيد، براي کارهايتان به يک قدرت بي نهايت بند شويد. اما حالا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» را يکي يکي معنا کنيم. سوره حمد چند اسم دارد. به آن فاتحه الکتاب مي‌گويند. چون افتتاح کتاب با آن سوره است. به اين سوره فاتحه كه به معني افتتاحيه است، مي‌گويند. به آن «سبع من المثاني» مي‌گويند. يک آيه هم داريم که اسم سوره حمد «سبع من المثاني» است. (وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني‌ وَ الْقُرْآنَ الْعَظيم) (حجر /87) خدا به پيغمبرش مي‌گويد: پيغمبر اگر کفار تو را اذيت مي‌کنند (فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَميلَ) (حجر /85) از اين کفار بگذر. به خاطر اين که اگر اينها به تو نيش مي‌زنند، در عوض من چند چيز خوب به تو داده‌ام. يک سوره حمد در قرآن است. وقتي خداوند بر پيغمبر منت مي‌گذارد. سوره حمد را يک سمت حساب مي‌کند و تمام قرآن را هم يک سمت مي‌گذارد. مي‌گويد: اگر کفار تو را اذيت مي‌کنند حوصله کن و بگذر. به خاطر اين که در مقابل اين زحمتها به تو دو چيز مهم داده‌ام. «سَبْعاً مِنَ الْمَثاني» شيعه و سني گفته‌اند که همان سوره حمد است «وَ الْقُرْآنَ الْعَظيم» اين سوره نصف قرآن است. يعني سوره حمد در يک کفه قرآن است و تمام قرآن هم در يک کفه ديگر است. چون ابتداي آن «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» مي‌گوييم، به آن سوره حمد مي‌گويند. به آن سوره فاتحه مي‌گويند. «سَبْعاً مِنَ الْمَثاني» مي‌گويند. ‌ام القرآن مي‌گويند. ‌ام الکتاب مي‌گويند. همه‌ي اينها روايت دارد. تلويزيون بايد مثل آب جوش باشد که به همه معده‌ها بخورد. بحث ما يک خورده تخصصي مي‌شود. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» مي‌خواهيم سوره حمد را شروع کنيم. چرا به آن «سَبْعاً مِنَ الْمَثاني» مي‌گويند؟ سوره حمد هفت آيه دارد. به هفت آيه آن «سَبْعاً» مي‌گويند. سبع به معني هفت است. مثاني به معني دوبله است. هفت آيه يکي دو بار نازل شده است. چون سوره حمد دو بار نازل شد. يکبار در مکه نازل شد و يکبار هم در مدينه نازل شد. (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ) (فاتحه /7-1) اين هفت آيه دو بار نازل شد. خيلي از کلمات هم در اين سوره دو تا است. مثلا کلمه «الله» دو بار تکرا شده است. «عَلَيْهِمْ» دو بار تکرار شده است. دو بار «صراط» تکرار شده است. «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» «الرَّحْمنِ» دو بار تکرار شده است. «إِيَّاكَ» دو بار تکرار شده است. خيلي از حرفهاي اين سوره دو تا است. دوبار هم نازل شد. هفت آيه هم بيشتر نيست.
«بِسْمِ اللَّهِ» جزء سوره حمد است. عده‌اي از مسلمانها که مي‌گويند «بِسْمِ اللَّهِ» جزء سوره نيست، شش آيه مي‌شود. حال آن که خود قرآن گفته است، سوره حمد بايد هفت آيه باشد. پس بايد «بِسْمِ اللَّهِ» جزء سوره باشد. از امام باقر و يکي از ائمه ديگر(ع) نقل شده است که براي تبرک «بِسْمِ اللَّهِ» بگوييد. حتي در خوردن «بِسْمِ اللَّهِ» بگوييد. در مسائل جنسي اگر زن و شوهر خواستند آميزش کنند «بِسْمِ اللَّهِ» بگويند. در تجارت، در کشاورزي، هر کاري كه مي‌خواهيد انجام دهيد، با نام خدا شروع کنيد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» «بِسْمِ اللَّهِ» جزء سوره‌ها است. يک نفر نماز مي‌خواند. در نماز گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» و «بِسْمِ اللَّهِ» نگفت. بعد از نماز به سراغ او آمدند. گفتند: بسم الله را دزديدي يا يادت رفت؟ احمد حنبل، امام حنبلي‌ها و از دانشمندان رده بالاست. مسندي دارد كه کتاب مهمي است. من ديشب کتاب «مسند احمد» را مي‌خواندم. در جلد سوم و چهارمش دو حديث بود. در اين حديث‌ها نوشته بود که کسي مي‌تواند «بِسْمِ اللَّهِ» را نگويد. عده‌اي هم در سني‌ها اين را مي‌گويند. اما اهل بيت گفته‌اند كه «بِسْمِ اللَّهِ» را بايد گفت و ما هميشه طرفدار اهل بيت هستيم. چرا؟ چون قرآن اسم اهل بيت را برده است و اسم غير اهل بيت را در قرآن نبرده است. بعد هم گفته (وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) (احزاب /33) اهل بيت معصوم هستند. غير اهل بيت معصوم نيستند. ما خط اهل بيت را قبول مي‌کنيم، چرا؟ به دو دليل، قرآن اسم اهل بيت را برده که اينها معصوم هستند. پس ما بايد هر وقت كه اهل بيت چيزي گفتند، حرف اهل بيت را بگيريم. اهل بيت صد سال جلوتر هستند. اهل بيت قبل از تولد ديگران بودند و معصوم بودند. ديگران با همه مقام عظمتي که دارند و از علماي درجه يک هستند، اما هم بعداً بودند، هم خداوند در قرآن نگفته است که اينها معصوم هستند. روايات اهل بيت مي‌گويد «بِسْمِ اللَّهِ» جز سوره هست.

3- تفسير آيه «بسم الله»

يک مقدار روي کلمه «بِسْمِ اللَّهِ» صحبت کنيم. امروز ما کلمه الله را شمرديم. اين كلمه در قرآن دو هزار و ششصد و نود و هفت بار آمده است. 2697 بار و کلمه الله غير از باقي صفات است. وقتي مي‌گوييم: خدا رازق است، يعني رزق مي‌دهد. قادر است، يعني قدرت دارد. عليم است، يعني علم دارد. ستار العيوب است، يعني عيبها را مي‌پوشاند. هر لقب خدا يک بعد از اوصاف خدا را مي‌گويد. اما کلمه الله همه اوصاف را مي‌گويد. و لذا قرآن مي‌گويد: «الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ». مي‌گويد: الله همه کمالات است. اگر رازق يک کمال است، عالم يک کمال است، عليم يک کمال است، حي يک کمال است، قادر يک کمال است. الله همه کمالات را دارد. دليل ما آيه قرآن است. مي‌گويد: خداوند همه کمالات را دارد. يعني کلمه الله غير از کلمه حي، قادر و عليم و عظيم است. حي و عليم و عظيم يک معنا دارد. الله همه معاني را دارد. آيه‌اش را بخوانيد. (هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ) (حشر /23)، ملک، قدوس، سلام يک صفت است. قدوس يک صفت است. سلام يک صفت است. «الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ»، وقتي مي‌خواهد بگويد: الله، مي‌گويد: الله چه کسي است؟ الله، سلام، قدّوس، مؤمن، مهيمن، عزيز، جبّار، متکبّر، يعني تمام صفاتي که تک تک اسمها دارد، الله يکجا همه را دارد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» «بِسْمِ اللَّهِ» از روي رحم است. خدا خيلي روي رحم حرف زده است. اصلا خدا «الرَّحْمنِ» است. خدا «الرَّحيمِ» است. (كَتَبَ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ) (انعام /12) قرآن مي‌گويد: من بر خودم واجب کردم. خدا مي‌گويد: من واجب کردم که رحم کنم. پيغمبرش «رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» است. (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ) (انعام /107) هم خدا رحمان است هم پيغمبرش «رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» است. هم کتاب و قرآنش رحمت «و بُشْرى‌ لِلْمُسْلِمينَ» است. (هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‌ لِلْمُسْلِمينَ) (نحل /89) ماه رمضان هم ماه رحمت است. روايت داريم كه ماه رمضان ماه رحمت است. امام سجاد در روزهاي آخر ماه رمضان يك دعايي دارد. چه طور با ماه رمضان خداحافظي مي‌کند؟ خداحافظ ‌اي ماه خدا. خداحافظ‌اي ماهي که قرآن در تو نازل شد. خداحافظ‌اي ماهي که چشم مرا ‌تر کردي. خداحافظ ‌اي شب قدر. خداحافظ‌اي ماهي که امام زين العابدين منتظر آمدنت بود. خداحافظ ‌اي ماهي که نرفته دلتنگت شدم. خداحافظ ‌اي ماهي که هنوز در غمت نشستم. خداحافظ‌اي ماهي که در تو خدا افراد گنهکار را مي‌بخشيد. خداحافظ‌اي ماه بزرگ خدا. با اشک و ناله خداحافظي مي‌کند. ماه رمضان ماه رحمت است. قرآن رحمت است. خدا رحمن و رحيم است و پيغمبرش هم «رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» است. اول هر کاري هم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» مي‌گوييم.
فرق بين رحمان و رحيم چيست؟ رحمان به معني اين است که به همه رحم مي‌کند. رحيم به معني اين است که هميشه رحم مي‌کند. بعضي‌ها رحم مي‌کنند اما به همه رحم نمي‌كنند. به پنج نفر افطاري مي‌دهد. به ده نفر عيدي مي‌دهد و به همه رحم نمي‌کند. خدا رحمن است يعني به همه مي‌دهد. رحيم است يعني هميشه مي‌دهد. ممکن است بعضي‌ها به همه يک سوري بدهند اما يک شب ديگر خبري نيست. خدا هم به همه لطف مي‌کند و هم هميشه لطف مي‌کند. پس رحمن است. رحيم يعني هميشه است. بعضي‌ها از روي شيطنت رحم مي‌کنند. فندق مي‌دهد كه گردو برگردد. از روي کلک مي‌بخشند. اما خدا بخشنده مهربان است. يعني اگر لطف مي‌کند براي اين است که يک چيزي برگردد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» يعني بنام خداوند بخشنده مهربان. ديگران بخشنده مهربان نيستند. فندق را مي‌بخشد که گردو برگردد. کاسه‌اي را مي‌بخشد که قدح برگردد. اما خدا بخشنده مهربان است. به همه مي‌دهد، نه اينكه فقط به بعضي بدهد. هميشه لطف مي‌کند و لطف او موقتي نيست. براي لطف مي‌بخشد. بعضي از افراد براي اين به حيوان علف مي‌دهد که شيرش را بدوشد. بخشش‌هاي خدا اينطور نيست. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» خدا مي‌گويد: ما خودمان را در رحمت داخل کرديم. (وَ أَدْخَلْناهُمْ في‌ رَحْمَتِنا) (انبياء /86) البته اين را به شما بگويم. وقتي خدا مي‌گويد: پيغمبرها را در رحمت خودمان برديم. معنايش اين نيست که پيغمبرها مشکلات ندارند. پيغمبران ما انواع مشکلات را داشتند اما رحمت خدا چه بود؟ رهبر کبير انقلاب فرمود: اين انقلاب يک نعمتي است. يکوقت نگوييد: اگر اين يک نعمت است، پس اين مشکلات چيست؟ هم نعمت است و هم مشکلات دارد. زايمان براي زن نعمت است. اما درد زايمان هم سرجاي خودش هست. نعمت است معنايش اين نيست که درد نيست. هم نعمت است هم درد است. بايد مشکلاتي را در راه پيشرفت انقلاب تحمل كند. تحمل همه مشکلات رحمت هم هست. دليل حرف ما اين است. خداوند انبياء را در مشکلات گذاشت اما همين انبيا که وسط مشکلات بودند. خداوند مي‌فرمايد «وَ أَدْخَلْناهُمْ في‌ رَحْمَتِنا» هم رحمت است هم مشکل است. اگر مشکلاتي به تو رو کرد، نگو: خدا با ما قهر کرده است. خدا کسي را که دوست دارد، در مشکلات قرار مي‌دهد. خدا دوستمان دارد. در دعاي خداحافظي ماه رمضان امام زين العابدين مي‌گويد: خداحافظ ‌اي ماهي که اولياي تو مي‌گويند: حيف است كه تمام شوي. ولي آدمهاي بد بخت مي‌گويند: خوب شد که تمام شد. سه روز ديگر مانده است كه تمام شود. اين را نشانه بد بختي مي‌داند. اصول دين خوراک، پوشاک، مسکن که نيست. خدا در قرآن مي‌گويد: پيغمبرها را در رحمت برديم در عين اين که پيغمبرها داراي انواع مشکلات هم بودند.

4- حمد و ستايش و ربوبيت خداوند

سراغ آيه‌ي دوم برويم. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» حمد و ستايش براي خداست. اينقدر پهلوي هرکس و ناکسي مثل فنر گردنت را خم نکن. «الْحَمْدُ» حمد و ستايش براي خداست. چرا؟ براي اين که «رَبِّ الْعالَمينَ» است. همه عالم را تربيت کرد. به زنبور عسل ياد داد كه چه چيز را بمکد و چه چيز را بو کند. به مورچه ياد داد که چه جنسي را در كجا، براي زمستانش ذخيره کند. به کودک ياد داد که پستان مادر را بمکد. «رَبِّ الْعالَمينَ» همه عالم را تربيت کرد. با يک برنامه ريزي خوبي تربيت کرد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» نه اينكه فقط انسان را تربيت کند، بلكه همه هستي را تربيت کرد. ضعف بچه را با پدر و مادر جبران کرد. هم تربيت تکويني كرد و هم لاشه‌ها را رشد داد. جسم و فکر را رشد داد. نهنگ در دريا ماهي مي‌خورد. آشغالهاي ماهي که لاي دندانش مي‌رود، ناراحت مي‌شود. مي‌خواهد مسواک کند. نهنگ مي‌آيد و دهانش را روي آب باز مي‌کند. پرنده در هوا گرسنه مي‌شود. در دهان نهنگ مي‌نشيند. اما اين پرنده مثل کلنگ دو سر و دو شاخ دارد كه يکي بالا و يکي پايين است. اين پرنده در دهان نهنگ مي‌آيد و آشغالهاي لاي دندان نهنگ را مي‌خورد. وقتي مي‌خورد، شکم پرنده سير مي‌شود. نهنگ مي‌خواهد اين پرنده را ببلعد، شاخك‌هاي پرنده به بالاي دهان نهنگ فرو مي‌رود. و نهنگ مجبور مي‌شود كه دهانش را باز بگذارد و به اين ترتيب دندان‌هاي نهنگ مسواک مي‌شود. خدا اينطور تربيت مي‌کند. يعني روزي پرنده را در فضا لاي دندان نهنگ در اقيانوس قرار مي‌دهد. تربيت جسمي و فکري مي‌کند. مشکلات ما را تربيت مي‌کند. اگر جنگ نبود بسياري از رشدهايي هم که الان هست نبود. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» امروز يک نکته را ياد گرفته‌ام و مي‌خواهم برايتان بگويم. با کمال تاسف بيست ونه سال است كه آخوند هستم ولي اين نكته را امروز ياد گرفته‌ام و اين خيلي زشت است. شايد شما هم امشب يک نکته‌اي را ياد بگيريد. باز من يک ساعت از شما جلوتر هستم ولي با هم ياد بگيريم. در قرآن بسياري از وقتها کلمه حمد و تسبيح با هم است. شما در رکوع نماز چه مي‌گوييد؟ مي‌گوييد: «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ»، بحمده را در کنار سبحان مي‌گوييد. در سجده مي‌گوييد: « سبحان رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» بحمده را در کنار سبحان مي‌گوييد. قرآن کلمه حمد را با کلمه سبحان الله مي‌گويد. حداقل در رکوع و سجود همه مي‌فهميم كه چرا حمد و تسبيح با هم است؟ براي اين که حمد و ستايش است. آدم وقتي مي‌خواهد يک کسي را ستايش كند بايد بي عيب باشد. اول مي‌گويد: سبحان، يعني خدا بي عيب است. خدا منزه است. حالا که خدا منزه است، پس او را ستايش کن. يعني آدمهايي را که ستايش مي‌کني به درد ستايش نمي‌خورند. خيلي‌ها که قربانشان بروم، پر از عيب هستند. اگر مي‌خواهي كسي را ستايش کني، از کسي ستايش کن که عيب نداشته باشد. هم سبحان باشد، هم منزه باشد و عيب نداشته باشد. ضعف و نقص و جهل و فقر و عيب نداشته و پاک باشد. حالا که پاک است پس او را حمد و ستايش کن. اين به ما درس مي‌دهد. هر وقت خواستي از کسي شکايت کني از آدمهاي پاک ستايش کنيد. آدمي را که پر از عيب است، بزرگ نکن. «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى و بحمده» منزه است. (وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ) (بقره /30) شما هم همه قرآن را حفظ هستيد. من حفظ نيستم و صدايم هم خوب نيست. قرائت من اصلا خوب نيست. اتفاقا لقب من قرائتي است اما چيزي که بلد نيستم، قرائت قرآن است. امروز پهلوي يك قاري براي قرائت رفتم. تا رفتم بخوانم آنهايي که آنجا نشسته بودند، خنديدند. به خاطر آنکه صدايم بد است. نمي‌دانم چرا آنقدر صدايم بد است؟ پدرم مي‌گفت: وقتي تو به دنيا آمدي، گفتند: اگر در گلوي هر بچه‌اي كه به دنيا بيايد، آب انار شيرين بريزند خوش صدا مي‌شود. من هم در زمستان، کاشان را زير و رو کردم تا اينكه انار شيرين پيدا کرديم. آبش را در حلق تو ريختيم اما الآن هم هيچ صدايي ندارم.
حالا شما که صدايت خوب است، بخوان. (فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدينَ) (حجر /98) (وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ) (بقره /30) «نَحْنُ نُسَبِّحُ»، «فسبح بحمدک» خلاصه درسي که اين آيه به ما مي‌دهد اين است كه بسياري از وقتها حمد و تسبيح با هم است. به امام الهام مي‌دهد كه اگر خواستي کسي را ستايش کني، بايد سبحان باشد. يعني منزه و بي عيب باشد.

5- رحم و مهرباني لازمه تربيت است

خوب «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»، «رَبِّ الْعالَمينَ»، حالا يك رب النوع‌هايي هم بوده است که تاريخش گذشته است و مي‌ترسم که ديگر رب النوعها را بگويم. من مي‌خواهم سوره حمد را در يک جلسه بگويم. وقت کم است. به كسي كه به منبر مي‌رفت گفتند: برو بالا نيم ساعت وقت داري كه درباره علي صحبت کني. او هم گفت: علي بن ابيطالب تقوايي داشت اوه. . . شجاعتي داشت اوه. . . علمي داشت اوه. . . هي فوت مي‌کرد. از منبر که پايين آمد گفتند: آقا اين چه سخنراني بود؟ گفت: علي بزرگ بود. وقت من کم بود. جز يک فوت نمي‌رسيدم که چيز ديگري بگويم. حالا تفسير سوره حمد را بگويم. ما يک تفسير داريم كه فوتکي است. حالا غصه مي‌خورم که همين تفسير فوتکي را هم خيلي‌ها بلد نباشند. زشت است كه بلد نباشيم. پس گوش بدهيد.
سراغ «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» برويم. کلمه «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»را معنا کنيم. خوب گوش بدهيد. وزارت ما وزارت آموزش و پرورش است. هرکس مي‌خواهد آموزش بدهد بايد رحمانيت داشته باشد. چون قرآن مي‌گويد: (الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ) (الرحمن /2-1) يعني کسي که مي‌خواهد معلم باشد، بايد قبل از معلمي(الرحمن) رحم داشته باشد. معلم مهربان معلم موفقي است. «الرَّحْمنُ عَلَّمَ»، کسي که مي‌خواهد معلم باشد بايد رحمت داشته باشد. پرورش هم همينطور است. برادرها و خواهرهايي که در امور تربيتي هستند، کسي که مي‌خواهد امور تربيتي و مربي بچه‌ها باشد بايد رحم داشته باشد. چون خدا مربي است. مي‌گويد: «رَبِّ الْعالَمينَ» خدا «رَبِّ الْعالَمينَ» است. مي‌خواهد تربيت کند. پس اگر خدا «رَبِّ الْعالَمينَ» است پس بايد «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» باشد. يعني کسي که مربي است بايد «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» باشد. کسي هم که معلم است بايد «الرَّحْمنُ عَلَّمَ» باشد. يک نکته لطيف قرآني است. معلم بايد «الرَّحْمنُ عَلَّمَ» باشد. مربي بايد «رَبِّ الْعالَمينَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» باشد.
حالا خدا مربي است. ديگران هم مربي هستند ولي کتک هم مي‌زنند. تاريخ نشان مي‌دهد که چقدر برده‌ها را کتک مي‌زدند. با زنجير مي‌زدند. اما خدا که «رَبِّ الْعالَمينَ» است. «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» است و با مهرباني تربيت مي‌کند. «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» خدا رحمان است. گناه را مي‌بخشد.
برادرها و خواهرهايي که امشب پاي تلويزيون به بحث گوش مي‌دهيد. چهار پنج شب ديگر بيشتر از ماه رمضان نمانده است. پيغمبر فرمود: اگر ماه رمضان تمام بشود و خدا کسي را نبخشد خيلي بدبخت است. حداقل اين شبها را نخوابيم. شب آخر ماه رمضان، شب عيد است. خدا به اندازه تمام ماه رمضان بخشيده است ولي شب عيد يکجا مي‌بخشد و اين ماه رمضان چشم و گوش کنترل شد، بقيه ماه رمضان هم کنترل کن. ديدي چطور مي‌شود که ماه رمضان کم خورد؟ ديدي چطور مي‌شود که در ماه رمضان سحر خيز بود؟ ديدي در ماه رمضان مي‌شود که از کم خوردن و از حرف چرند گفتن، جلوگيري كرد. پس بعد ماه رمضان هم همينطور باش. خدا رحمان است. توبه را قبول مي‌کند. گناه را مي‌بخشد. ثواب کارها را چند برابر مي‌كند. يک آيه خواندن در ماه رمضان، ثواب تمام قرآن خواندن را دارد. شما يک سوره قل هو الله مي‌خواني. سواد هم نداري. اگر يک سوره قل هو الله را بخواني، انگار تمام قرآن را خوانده‌اي. خدا خيلي مهربان است. قيمت را چند برابر مي‌خرد. عيبها را مي‌پوشاند. توبه را قبول مي‌کند.

6- تفسير «مالك يوم الدين»

سراغ «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» برويم. «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» يعني چه؟ من اين را براي دوستان تعريف کنم. اخيراً ما به چند کتاب خوب رسيده‌ايم. يک کتاب تفسيري گيرمان آمده است. مدتي است که اين كتاب چاپ شده است. نام اين کتاب اطيب البيان است. طيب البيان براي آيت الله طيب كه از علماي اصفهان هستند، است. ايشان هنوز هم زنده هستند. خدا طول عمر و سلامتي به ايشان بدهد. عالمي است كه حدود صد سال سن دارد. تفسيري به نام طيب البيان دارد كه چهارده جلد است و بسيار تفسير خوبي است. من اخيرا با اين تفسير آشنا شده‌ام و از آن خيلي استفاده کرده‌ام. يک کتاب ديگري هم هست که تازه درست شده و اسم آن التحقيق است. اين كتاب براي روحانيون خوب است. التحقيق در لغات قرآن براي آقاي مصطفوي است. مولفش زنده است و از محققين است. بسيار تفسير خوبي است. کتاب التحقيق چند جلد است. طيب البيان تفسيري خوب است. التحقيق لغاتي را معنا مي‌كند. مي‌گويد: دين يعني چه؟ کلمه دين يعني من تسليم اوامر هستم. مي‌گويند: فلاني دين دارد. يعني تسليم فرمان خداست. روز قيامت را روز دين مي‌گويند. يعني انسان تسليم فرمان خداست. چون در روز قيامت هيچ کاري دست ما نيست. بايد ببينيم خدا چه مي‌کند. در سوره انفطار مي‌گويد: روز دين چه روزي است؟ (وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ) (انفطار /17) «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» يعني خدا مالک روز قيامت است. (وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ) (انفطار /18-17) روز دين روز قيامت است. نمي‌داني چه روزي است؟ تو هم که پيغمبر هستي، نمي‌داني روز قيامت چه روزي است؟ «وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ» نمي‌داني روز «يَوْمُ الدِّينِ» چه روزي است؟ (يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ) (انفطار /19)، خود قرآن «يَوْمُ الدِّينِ» را معنا مي‌کند. مي‌گويد «يَوْمُ الدِّينِ» يعني روز قيامت «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» يعني خدايا تو صاحب روز قيامت هستي. روز قيامت چه روزي است؟ خدا به پيغمبرش مي‌گويد: تو هم نمي‌داني که روز قيامت چه روزي است؟ روزي است که احدي به درد احدي نمي‌خورد.
خدا «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» است. مالک روز قيامت است. مالک اين دنيا هم هست. ما به مالک دنيا توجه نداريم. چون مي‌گوييم: زرنگي بود. زور بود. پول بود. پلو بود. تلفن بود. پدر بود. در دنيا خيال مي‌کنيم که اين وسيله‌ها کار مي‌کند. در قيامت هيچ وسيله ديگري نيست. آدم آنجا مي‌فهمد که راستي راستي هيچ کاره است. هيچ کاره است و همه کاره خدا است (لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ) (غافر /16) در قيامت گفته مي‌شود: امروز زور و قدرت دست چه کسي است؟ مي‌گويند: براي خداست. اگر هم خدا در دنيا به من بدهد، مي‌گويم: مخ بود. به قارون گفتند: پولهايت را بده. گفتند: اينها را خدا به تو داده است؟ گفت: بله. خدا به من داده است. ولي مخ، مخ اقتصادي است. (إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‌ عِلْمٍ عِنْدي) (قصص /78) با مخ اقتصادي پول پيدا کرده است. در دنيا مي‌گوييم: مخ بود. زور بود. فکر بود. روز قيامت مي‌گويد: حالا چه کسي بود؟ مي‌گوييم: هيچ کس! ما در دنيا مست بوديم. اينجا مي‌فهمم. «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»، «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» يکبار ديگر اينها را ترجمه کنم. الله اکبر: به معني اين است که خدايا تو بزرگ هستي. بزرگتر از سودها، پولها، نوشتني‌ها، گفتني‌ها، فکر کردني‌ها، وصف شدني‌ها، بزرگتر از همه چيز هستي. ديگر آمريکا بزرگ نيست. کسي که خدا پهلويش بزرگ است، آمريکا پهلوي آن بزرگ نيست. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» به نام تو ‌اي خدا که منبع رحم هستي. به همه لطف مي‌کني و هميشه لطف مي‌کني. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» حمد و ستايش براي تو است. چرا؟ تو همه هستي را تربيت مي‌کني. هم جسمشان را رشد مي‌دهي. هم فکرشان را رشد مي‌دهي. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» چون «رَبِّ الْعالَمينَ» هستي باز هم در مقام تربيت «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» هستي. باز هم لطفت را ادامه مي‌دهي. به همه و هميشه لطف داري. خدايا همه را تربيت مي‌کني. در دنيا همه را تربيت مي‌کني. در آخرت هم «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» هستي. دستور کار همه دست توست. در گذشته تربيت مي‌کني. يک تک سلول اسپرم و نطفه در شکم مادر در آن تاريکي‌هاي سه گانه (في‌ ظُلُماتٍ ثَلاثٍ) (زمر /6) يک قطره مني، يک اسپرم در تاريکي رحم مادر، يک انسان مي‌شود. خدايا تو اين يک سلول را انسان کردي. الان هم «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» هستي و لحظه به لحظه به او لطف مي‌کني. فردا هم «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» هستي. هم در گذشته در شکم مادر به قدرت تو متصل بوديم. الان هم لحظه به لحظه به ما لطف مي‌کني و فرداي قيامت هم به ما لطف خواهي كرد. «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» گذشته ما، الان ما، آينده ما دست توست.

7- خدا تنها شايسته پرستش است

حالا که اينطور است پس بي خود سراغ کس ديگر مي‌رويم. بياييد در خانه خودش برويم «إِيَّاكَ نَعْبُدُ»، «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ»، ما فقط بنده تو هستيم. «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» يعني تو منبع رحم هستي. تو مربي هستي. تو مالک قيامت هستي. پس من هم فقط بنده تو هستم. «اياک نعبد» فقط بنده تو هستم. من از بندگي بت‌ها، طاغوتي‌ها، شهوت‌ها جدا هستم. مگر غير از او كسي به گردن ما حق دارد. مگر غير از او كسي عزت دارد. (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً) (نساء /139) عزت براي خداست. نمي‌خواهد در خانه کس ديگري بروي. حجاز و کشورهاي ديگر مثل کويت، مي‌خواهند تحت پرچم آمريکا عزيز بشوند. آنها اشتباه مي‌کنند. عزيز به معني نفوذ ناپذير است. اينها مي‌خواهند با تکيه به آمريکا عزيز بشوند. قرآن مي‌گويد «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ»، اينها «إِيَّاكَ نَعْبُدُ»‌شان ضعيف است. مسجد الحرام پر از حاجي مي‌شود. نماز مي‌خوانند اما در «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» مرده‌اند. بد نيست يک چيزي از يکي از آخوندها بگويم. يک آخوندي از آخوندهاي درباري، يک دوره تفسير نوشت و خدمت شاه برد که جايزه بگيرد. در راه به يک نفر رسيد و گفت: کجا مي‌روي؟ گفت: يک دوره تفسير نوشته‌ام و مي‌روم كه از شاه جايزه بگيرم. گفت: شما تفسير«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ»، را هم نوشته‌ايد؟ گفت: بله. گفت: يعني چه؟ گفت: يعني فقط بندگي خدا. فقط کمک از خدا. گفت: اگر فقط بندگي خدا، پس چرا مي‌روي تملق مي‌كني؟ اگر فقط کمک از خدا مي‌گيري، پس چرا مي‌روي كه از شاه جايزه بگيري؟ وسط راه برگشت. گفت: تو تفسير را از من بهتر فهميدي. بعضي‌ها يک دوره تفسير مي‌نويسند ولي تفسير را نمي‌فهمند. به همين خاطر امام صادق به يک نفر گفت: با اينکه مفسر قرآن هستي ولي از قرآن هيچ چيز نمي‌فهمي. يعني ممکن است مفسر باشد ولي از قرآن هيچ چيز درک نکند. ممکن است پير زني در خانه‌ي عوام، بي سواد باشد اما روح قرآن را خوب درک کند. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» عزت فقط براي اوست. قدرت فقط براي اوست. در قرآن داريم. (أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعاً) (بقره /165) عزت فقط براي خداست. پس «إِيَّاكَ نَعْبُدُ»، قدرت فقط براي خداست. اصلا اگر همه قدرتها جمع شوند، نمي‌توانند يک مگس خلق کنند. قرآن مي‌گويد: اگر همه ابرقدرتها جمع شوند، نمي‌توانند يک مگس خلق کنند. «لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً» (إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ) (حج /73) پس «إِيَّاكَ نَعْبُدُ»، بندگي فقط براي تو است. حالا ما مي‌توانيم بگوييم: خدايا ما بنده تو هستيم. تو چه کاره هستي که بنده خدا باشي؟ بايد کمکت کند تا بنده او باشي. اگر کسي نماز خوان است نگويد: نماز خواندم. بگويد: خدايا تو به من توفيق دادي که من نماز بخوانم. اگر کسي نماز نمي‌خواند، نگويد: ما که نماز نخوانديم. بگويد: معلوم مي‌شود که خدا لطفش را از من بريده است كه من با هرکس و ناکسي حرف مي‌زنم ولي هنگام نماز حال حرف زدن با خدا را ندارم. اگر کسي روزه‌اش را خورد، نگويد: ما که خورديم. بگويد: توفيق روزه را از من گرفت. اگر ما هدايت هم داريم، به خاطر خداست. (وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ) (اعراف /43) خدا ما را هدايت کرده است. بنابراين وقتي مي‌گويد: «اياک نعبد» يعني فقط بنده تو هستيم. در ادامه هم مي‌گويد: «وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ». خدا کمکت کرد که تو توانستي عبادت کني. اگر نماز شب خواندي، بيا ببين چه کردي؟ نماز شب خواندي؟ آبي که وضو گرفتي از چه كسي بود؟ حافظه از چه کسي بود؟ ايمانت از چه کسي بود؟ توفيقي که بلند شدي از چه کسي بود؟ لذا «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ»، اگر بلند مي‌شوي و مي‌نشيني از زور او است. اگر يک لحظه لطفش را قطع کند، مثل لامپي است که برقش قطع شود. تمام اين شيشه‌ها با يک سنگ مي‌شکند و اگر به سيم وصل نباشد، هيچکدام از اين لامپها برقي از خود ندارد.

8- راه مستقيم كدام است؟

«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» خدايا ما را به راه مستقيم هدايت كن. راه مستقيم راه بندگي خداست «وَ أَنِ اعْبُدُوني»، (وَ أَنِ اعْبُدُوني‌ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ) (يس /61). راه خدا، راه مستقيم است. راه بندگي خداست. طاغوتها آدم را اين طرف و آن طرف مي‌کشند. دوست، بچه را اين طرف و آن طرف مي‌کشد. راه مستقيم راه خداست. راه مستقيم راه اتصال به خداست. (وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ) (آل عمران /101) راه مستقيم راه پيغمبر است. که مي‌گويد: (إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ) (يس /4-3) «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» يعني خدايا مرا در راه صاف ببر. راه صاف راه خودت است. (إِنَّ رَبِّي عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ) (هود /56) خدايا مرا در راه مستقيم ببر. راه مستقيم راه خودت است. راه پيغمبر، راه بندگي تو است. راه اتکاي به خدا است. بعد راه مستقيم است. کوچکترين فاصله بين دو نقطه خط مستقيم است. راه نزديک، راه خدا است. راه‌هاي ديگر دور است. خدا با يک توبه فوري تو را مي‌بخشد. اما اگر از ديگران دو ساعت عذر خواهي بكني، آخرش مي‌گويند: تا ببينيم چه مي‌شود. در دست بررسي است. بايد برود کميسيون تا بينيم چه مي‌گويد؟ ديگران طولش مي‌دهند. خدا مي‌گويد: اگر ده مرتبه يا الله بگويي. به تو لبيک مي‌گويم. اگر هم ماه رمضان تمام شد، شب آخر ماه رمضان، يک شب به آخر ماه رمضان باز بگو: خدايا ما در ماه رمضان باختيم. اين شب آخر تو ما را ببخش. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»، «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، وقت دارد تمام مي‌شود ولي ما خيلي فشرده به آن اشاره مي‌کنيم. «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ» الان در دنيا هرکسي هر راهي مي‌رود، مي‌گويد: راه ما درست است. ما چه کنيم؟ خدا خودش مي‌گويد: راه مستقيم کدام است؟ «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» خدايا مرا در راه مستقيم ببر. بعد نمي‌داند راه مستقيم چيست؟ «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، راه مستقيم راه شهدا و انبياء و صديقين است. راه اينها راه مستقيم است. راه اينهايي که به آنها «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» را گفتي. راه باقي مسلمانها مستقيم نيست. فردا هم راهپيمايي قدس است. حجاز، اردن، مصر، کويت، اصولا اسلامي نما هستند. آيا اين کشورها بازوي قرآن هستند يا بازوي مجرمين هستند؟ قرآن مي‌گويد: راه اينها راه مستقيم نيست. «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، چون خدا مي‌گويد: (قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ) (قصص /17)، «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» (قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهيراً لِلْمُجْرِمينَ) (قصص /17)، کسي که مورد لطف خداست، يار مجرم نيست. کسي که يار مجرم است معلوم مي‌شود «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» نيست.

9- برائت از ظالمين و گمراهان

تکرار مي‌کنم در نماز مي‌گوييم «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، يعني من مي‌خواهم در راه انعمت باشم و در راه مغضوبين و راه ضالين نباشم. سه راه داريم: ضالين، مغضوبين، انعمت. در نماز مي‌گوييد: انعمت زنده باد. بر مغضوبين و ضالين هم مرگ باد. حالا راهپيمايي قدس هم همينطور است. وقتي شما مي‌گويي: مرگ بر اسرائيل. همه با او غضب مي‌كنند. قرآن در مورد اسرائيل مي‌گويد: با او به غضب درآييد. درباره اسرائيل مي‌گويد: با او به غضب مرگ بر اسرائيل بگوييد. از متن قرآن است. شعارهاي ما متن قرآن است. حالا زير موشک هم هستند ولي باز هم مي‌گويند: نه سازش نه ذلت، يا فتح يا شهادت. اين آيه‌ي قرآن است. آيه اين است (وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ) (قلم /9)، مخالفين دوست دارند سازش کني ولي تو سازش نکن. آيه‌اش اين است (وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً) (نساء /141)، نبايد مسلمانها زير بار کفار بروند. (إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ) (توبه /52)، نه سازش نه ذلت، يا فتح يا شهادت. فردا در راهپيمايي قدس مي‌گوييد: اين متن وحي است. نه سازش، «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ» نه ذلت، «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ» يا فتح يا شهادت. «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» شعارهايمان برخاسته از قرآن است. مرگ بر اسرائيل. اسرائيل مغضوب است. در نمازت بگو: مرگ بر اسرائيل. همه‌ي ما در نماز مرگ بر اسرائيل مي‌گوييم. چون هر مسلماني در نماز «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» مي‌گويد. خدايا من جزء مغضوبين نيستم؟ مغضوبين چه کساني هستند؟ آيه ديگر مي‌گويد: مغضوبين (وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ) (بقره /61)، يهوديها و بني اسرائيل هستند که مغضوب هستند. البته وقتي مي‌گوييم: يهودي، مرادمان يهودي‌هاي ايران نيستند. اسرائيل يک خط سياسي است و گرنه صرف عقيده به تورات، حسابشان از اسرائيل جداست. برادرها ماه رمضان دارد تمام مي‌شود. از اين شبها قدرداني کنيد. در انتخابات ميان دوره‌اي شرکت کنيد. به هرکس كه مي‌خواهيد راي بدهيد و در جرو بحث‌ها نيفتيد. اختلاف بزرگترين عذاب است. اگر هم يک وقت شک کرديد که آقاي(الف) درست مي‌گويد يا آقاي(ب)، نه گوش به حرف آقاي(الف) بده، نه گوش به حرف آقاي(ب) بده. خدا به رهبر انقلاب سلامت بدهد. ببين جماران چه صدايي دارد؟ شما كه به مشهد مي‌روي، هر وقت در کوچه پس کوچه‌ها گم شدي، دم سقاخانه مي‌روي. قرآن هم مي‌گويد: محکمات و متشابهات. هر وقت در آيه‌ها گيج شديد، سراغ محکمات برويد. هر وقت نمي‌دانيد آقاي(الف) درست مي‌گويد يا آقاي(ب) درست مي‌گويد، بگو: نه آقاي(الف) نه آقاي(ب)، ببينم امام چه مي‌گويد؟ تمام شد و رفت. مثل «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»، «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»، نمي‌دانيم روز جزا چه روزي است؟ خودش مي‌گويد: (وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ) (انفطار /17)، (يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً) (انفطار /19) خود قرآن معنا کرده است. (وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ) (طارق /1) طارق چيست؟ هر کدام از اين مفسرها يک چيزي گفته‌اند، خود قرآن مي‌گويد: (النَّجْمُ الثَّاقِبُ) (طارق /3)، گاهي خود قرآن آيه‌ها را معنا کرده است. خود امام حرفهاي خودش را معنا مي‌کند. مواظبت باشيد كه در فتنه وارد نشويد. در انتخابات، در راهپيمايي، در نماز جمعه شرکت کنيم.
خدايا به ما اخلاصي بده كه قرآن را درست بفهميم. به آن خالصانه عمل کنيم. با بيان روان به دلهاي آماده بگوييم. خدايا ما را از همه فتنه‌ها حفظ و عبادتهاي ما را قبول بدار. امام عزيز ما را حفظ بفرما. قلب مبارک امام زمان را از ما راضي بگردان. مملکتمان را متحد كن. قدرتها را بسيج كن. رزمندگان را پيروز بگردان. اسرا را آزاد كن. گناهان را ببخش و بيامرز. کمبودهايمان را تامين بفرما. همه‌ي طرحهايي که به ضرر اسلام و مسلمين است، خنثي و طراحهايش را نابود کن. نمي‌دانم ماه رمضان ديگر هستيم يا نيستيم. شب جمعه آخر است. من که در اين ماه رمضان دعا نکردم که سال ديگر هم باشم. نمي‌دانم باشم يا نباشم ولي شما اينطور دعا کنيد: خدايا اگر بودنمان خير است، عمرمان را طولاني کن. اگر بودنمان خير نيست ما را بيامرز و به عمرمان پايان بده. اين که آدم باشد و گناه بکند چه فايده‌اي دارد؟ حالا گيرم دو هزار کيلو آب خورديم. چه فايده‌اي دارد؟ براي چه باشيم، اگر باشيم براي حق ارزش دارد اما اگر براي حق نباشيم ارزش ندارد. خدايا تا هستيم عمر ما را در راه رضاي خودت قرار بده و ما را از محرومين ماه رمضان قرار نده. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار

«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 893
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست