responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 847

موضوع: تفسير آيه 44 اعراف، گفتگوهاي قيامت

تاريخ پخش: 04/09/80

بسم الله الرّحمن الرّحيم

«الهي انطقي بالهدي و الهمني التقوي»

1- قيامت در قرآن

هر روز يك آيه‌اي را تفسير مي‌كنيم. اين آيه چون مربوط به قيامت است من اول يك مقدمه‌اي بگويم. در قرآن خيلي از سوره‌ها به اسم قيامت است. پانزده تا از سوره‌هاي قرآن به اسم قيامت است، اعراف، زمر، دخان، جاثيه، واقعه، تغابن، الحاقه، القيامه، نباء، تكوير، انفطار، انشقاق، غاشيه، شمس، زلزال، قارعه،
مسأله چيست؟ 114 سوره در قرآن است شانزده تا از سوره‌هاي قرآن به نام حوادث قیامت است. هفتاد بار كلمه قيامت در قرآن آمده كلمه «يوم القيامة» هفتاد بار در قرآن آمده حدود هزار آيه راجع به قرآن است تقريباً يك ششم قرآن روز قيامت به قول مرحوم فيض كاشاني صد تا اسم دارد: «يوم الفصل، يوم الجمع، يوم النشر، يوم الطلاق، يوم الحسرة» يازده مرتبه در قرآن كلمه يوم العظيم آمده است، قصه چيست؟
صد تا اسم دارد يازده مرتبه كلمه «يوم العظيم» يعني روز بزرگ.
خدا يازده مرتبه به پيغمبرش مي‌گويد (وَ ما أَدْراك) (قدر /2) تو هم نمي‌داني. پيغمبر بگويم علمش چه بود؟ در دعاي ندبه راجع به علم پيغمبر مي‌گوید «أودعته علم ما كان و ما يكون إلى انقضاء» (اقبال‌الاعمال/ص295) خداوند علم گذشته و آينده را به پيغمبر داده به قيامت كه مي‌رسد مي‌گويد تو هم نمي‌داني. حالا قصه چيست؟ حالا اين «وَ ما أَدْراك» را چون با آن آشنا هستيد بگويم، مثلاٌ در سوره الحاقه داريم (الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ) (حاقه /1-3) يعني يا رسول الله تو هم نمي‌داني قيامت چه خبر است، يا در آيه‌اي داريم كه جهنم سقر است. نمي‌داني سقر چيست.

2- مواقف قيامت

(وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ) (قمر /27) تو هم كه پيغمبري نمي‌داني سقر چيست؟ يا مثلاً در مورد يوم الفصل داريم (وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الْفَصْلِ) (مرسلات /14) پيغمبر نمي‌داني روز قيامت چه روزي است يا داريم (ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ) (انفطار /18) در اين جا دو مرتبه مي‌گويد تو هم نمي‌داني چه روزي است، دو بار پشت سر هم گفته «ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ) (انفطار/18) خدا به پيغمبرش مي‌گويد تو نمي‌داني (وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّين) (مطففين /8)، (وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ) (مطففين /19)، (الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ) (قارعه /1-3) مي‌داني قارعه يعني چي؟ قارعه يعني كوبنده قيامت كه مي‌شود چنان صدايي… يعني زمان جنگ گاهي هواپيماها مي‌آمدند ديوار صوتي را مي‌شكستند شيشه‌ها مي‌شكست صدايي بوجود مي‌آيد تمام زمين فرو مي‌ريزد «الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ» كوبنده چه كوبنده‌اي نمي‌داني آن كوبنده چيست. مسأله چيست؟ اين قيامت فراموش نشود.
يك گروهي به نام حزب الله در مقابل طاغوت زمان ايستادند. گفتند: ما كم هستيم، كم هستيم يعني چه؟ آنهايي كه ايمان به قيامت داشتند گفتند كم يعني چه؟ برويم جلو آنكه ايمان به قيامت دارد در جنگ و جبهه جگر دارد آنكه ايمان به قيامت دارد در بازار مي‌ترسد كلاه سر مشتري بگذارد. مي‌گويد لقمه حرام است. قيامت چه جواب بدهم. حالا مشتري نمي‌فهمد. نرخ دستش نيست. مي‌توانم كلاه سرش بگذارم يك كسي كه مي‌خواهد مال مردم را بدزدد يك كس كه مي‌خواهد كلاهبرداري بكند ايمان به قيامت داشته باشد. ايمان به قيامت آمار جرم و جنايت را كم مي‌كند ما اگر مي‌خواستيم كشورمان امن باشد و آمار فساد كم باشد فتيله ايمان به قيامت را بالا ببريم هر چه ايمان به قيامت زياد شد فساد كم مي‌شود.
چه روزي است كه خداوند يازده مرتبه گفته: «يوم العظيم» چه مسئله‌اي است كه شانزده تا از سوره‌هاي قرآن بنام اوست، مسأله چيست؟ چه مسئله‌اي است كه خدا به پيغمبرش مي‌گويد تو نمي‌داني؟ ماجرا چيست؟ اگر ايمان به قيامت باشد اين همه چپاول نمي‌كنند اين همه تكاثر نيست قرآن مي‌گويد: «يوم الحساب» ممكن است مسلمان باشد ايمان به قيامت هم دارد ولي فراموش مي‌كند ايمان با فراموشي فرق مي‌كند چون يك آيه داريم (لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ) (غافر /27) گاهي آدم نه ايمان به قيامت دارد نه قيامت را قبول دارد.
ما در اين جلسه مي‌خواهيم يك خورده گفتگوهاي قيامت را با هم صحبت كنيم قيامت خيلي‌ها با هم حرف مي‌زنند پس بحث امروز ما اين است.

3- گفتگوها در قيامت

گفتگوهاي قيامت چند رقم گفتگو در قيامت است:
1- دوزخيان با بهشتيان صحبت مي‌كنند.
2- بهشتيان با دوزخيان صحبت مي‌كنند.
3- دوزخيان با دوزخيان صحبت مي‌كنند.
4- بهشتيان با بهشتيان صحبت مي‌كنند.
5- دوزخيان با شيطان صحبت مي‌كنند.
6- دوزخيان با رهبران خود صحبت مي‌كنند.
7- دوزخيان با فرشته‌ها صحبت مي‌كنند.
8- دوزخيان با خداوند صحبت مي‌كنند.
اينها وحي است. دير يا زود بايد ببينيم گفتگوها چيست؟ (وَ نادى‌ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ) (اعراف /44) خوب چه مي‌گويد «وَ نادى» ندا مي‌زنند صدا مي‌زنند اصحاب بهشت اصحاب دوزخ را مي‌گويند «أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا» خدا وعده‌هايي كه به ما داده بود وفا كرد آيا وعده‌هايي كه به شما دوزخيان داده وفا كرده بهشتيان مي‌گويند خدا وعده داده بود به ما كه به بهشت ببرد شما را هم كه وعده داده بود به وعده‌اش نسبت به شما وفا كرد «قالُوا نَعَمْ» يعني گفتند بله ما رسيديم به آنجايي كه بايد مي‌رسيديم شما هم رسيديد. (وَ نادى‌ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرينَ) (اعراف /50) دوزخيان ناله مي‌كنند صدا مي‌زنند مي‌گويند «أَفيضُوا» فيض بپاشيد به ما، يك خورده آب بدهيد «أو مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ» يا آنچه خدا رزق شما كرده يك خورده به ما بدهيد ما مي‌سوزيم «قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرينَ» خدا نعمت‌هاي ما را بر شما حرام كرده چرا در دنيا شراب خورديد؟ ترش مي‌خواستيد ليموترش بود شيرين مي‌خواستيد خرما بود، ترش و شيرين مي‌خواستيد پرتغال و انار بود همه نعمت‌هاي حلال را گذاشتي كنار گفتي من بايد شراب بخورم چرا سراغ رواء رفتي يك بيچاره‌اي گير كرد آمد يك ماهي از تو بگيرد. گفتيد: ماهي 40 تومان سود چرا كلاهبرداري كردي؟ چرا به اين دختر و پسر خيانت كردي؟ اينجا حرام‌ها را حلال كرديد، براي خودتان اينجا هم حلال‌ها بر شما حرام است. جابجا مي‌شود دنيا و آخرت فتوكپي هم هستند حتي تعبيرها هم مثل هم هستند مثلاً مجرمين به پيغمبرها مي‌گفتند بگو، نگويي ما گوش نمي‌دهيم (سَواءٌ عَلَيْنا) (شعراء /136) يعني مساوي است براي ما، آيا موعظه بكنيم (أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِين‌) (شعراء /136) موعظه بكنيد ما گوش نمي‌دهيم قد قامت الصلوه بگويي يا نگويي ما نماز نمي‌خوانيم بكني يا نكني ما گوش نمي‌دهيم اينها كه اينجا به پيغمبرها مي‌گويند بگويي يا نگويي ما گوش نمي‌دهيم روز قيامت جيغ آخرش مي‌بينند فايده ندارد «سواء علينا» اين «سواء» در مقابل آن سواء گفتند بگويي تا نگويي يك جور است آنجا مي‌گويند جيغ بزني و نزني يك جور است.

4- گفتگوي دوزخيان با بهشتيان

خوب دوزخيان مي‌گويند كه «وَ نادى‌ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ» اهل دوزخ فرياد مي‌زنند به بهشتيان مي‌گويند افيض، فيض بپاشيد بر ما حين الماء آب، آب يا «مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ» هر چي خدا به شما داد به ما هم بدهيد مي‌گويند «قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرينَ» اين چيزها اينجا براي شما حرام است چون شما در دنيا يك حرام‌هايي را انجام داديد.
«يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» روزي كه مردان منافق و زنان منافق مي‌گويند «انْظُرُونا» منافقين به مؤمنين مي‌گويند: يك نظر بكنيد به ما «نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» ما از نور شما اقتباس بكنيم رويتان را برگردانيد ما از نور شما استفاده كنيم به اينها گفته مي‌شود «ارْجِعُوا» مراجعت كنيد در دنيا «ارْجِعُوا وَراءَكُمْ» برگرديد دنيا «فَالْتَمِسُوا نُوراً» آنجا نور التماس بكنيد اينجا جاي قرض نيست اينجا نور نمي‌دهند.
الان هركسي برود مكه، چون حاجي‌ها دو سه شب در بيابان‌هاي مكه در چادرها بايد زندگي كنند يك نصفه روزي بايد در بيابان عرفات باشند بعد شب بايد در بيابان باشند چسبيده به عرفات است بعد بيابان سه تا بيابان كنار هم بيابان اول بيابان دوم بيابان سوم، روشن است. قديم در بيابان‌ها لامپ نبود. ايراني‌ها كه مي‌رفتند چراغ قوه مي‌بردند. شب عيد قربان بايد در بيابان چراغ بيندازند شن جمع كنند هر حاجي چند تا شن بايد جمع كند كه فردا بر جاي شيطان پرتاب كند. چون در تاريكي بود و يك ميليون حاجي در بيابان. يك حاجي به حاجي ديگر گفت آقا ببخشيد يك چراغ قوه به من بدهيد من از اين نور چراغ قوه استفاده كنم گفت بايد از ايران نور با خودت بياوري «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» بايد چرا‌غ قوه از ايران بياوري اينجا نور نيست.

5- گفتگوي دوزخيان با خودشان

برويم سراغ سوره سبأ دوزخيان با دوزخيان چي مي‌گويند (وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَوْ تَرى‌ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى‌ بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ) (سباء /31) مستكبرين به مستكبرين مي‌گويند مرگ بر تو تقصير تو بود شما ما را گمراه كرديد «لَوْ لا أَنْتُمْ» اگر شما نبوديد ما ايمان مي‌آورديم تقصير شماست… «لَكُنَّا مُؤْمِنينَ» آيا ما جلوي شما را گرفته بوديم ما مقصر نيستيم يعني آنجا همه‌شان مي‌خواهند توپ را بيندازند خانه همسايه «لَوْ لا أَنْتُمْ» حتي يك آيه داريم به شيطان مي‌گويند تقصير تو بود در سوره ابراهيم مي‌گويد خدا لعنتت كند. مرگ بر تو نفرين بر تو. شيطان مي‌گويد چه شده است؟ مي‌گويد آخر ما را وسوسه كردي گولمان زدي مي‌گويد (فَلا تَلُومُوني‌ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم) (ابراهيم /22) مراملامت نكنيد بزنيد توي سر خودتان من كه مجبورت نكردم من گفتم كيش، كيشت كردم خوب آمدي من كه بلندت نگردم بگذارم توي گناه من يك چشمك زدم به تو سيگار تعارف كردم لبت را نگرفتم كه به سيگار كه بدوزم گفتم باسم الله بايد بگويي نه من نمي‌كشم.
(إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُم) (ابراهيم /22) شما خودتان اجابت كرديد من كه شما را مجبور نكردم شما خودت كج بودي شما خودت مثل درخت خشك بودي من اره‌ات كردم باغبان كه درخت سبز را اره نمي‌كند درخت اول كه خشك مي‌شود بعد باغبان مي‌آيد درخت خشك را اره مي‌كند پس تو خودت خشك بودي من هم آمدم اره‌ات كردم.

6- چگونه انسان جهنمي مي‌شود؟

(ما سَلَكَكُمْ في‌ سَقَرَ) (مدثر /42) چطور شما رفتيد جهنم (قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ) (مدثر /43) ما نماز نمي‌خوانديم «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» فقرا را هم اطعام نمي‌كرديم، هر جوري مي‌زدند ما همان جور مي‌رقصيديم مي‌گفتيم مي‌خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو ما ديديم آن ول شد ما هم ول شديم.
آن بي تعهد شد ما هم بي‌تفاوت شديم او غيرتش را كنار گذاشت او خدماتش را كنار گذاشت او انقلاب را كنار گذاشت ديديم آن مردم ول شدند ما هم مثل آنها شديم. هر جوري زدند ما همان جوري رقصيديم (وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ) (مدثر /46) حرف قيامت را هم مي‌زدند برو بابا كي قيامت را قبول دارد. قيامت گفتگوهاست. حدود هزار آيه در قرآن است خيلي قصه جدي است. به آبروي كساني كه اين قرآن را مي‌خواندند و متأثر مي‌شدند. اميرمؤمنان ناله مي‌كرد. شهيد علامه مي‌گفت استادي داشتم نماز شب مي‌خواند سوره والفجر كه مي‌رسيد مي‌گفت كه (وَ جي‌ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى‌) (فجر /23) مي‌گفت وقتي مي‌رسيد به «جي‌ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» مثل مرغ مي‌پريد بالا مي‌گفت تو نماز شب جيغ مي‌زد خدايا تو ما را به حق او كساني كه به قيامت ايمان داشتند و يقين داشتند و از ترس قيامت خلاف نكردند روز به روز ايمان ما را نسبت به قيامت و به خودت و نسبت به مكتب و تعهد ما را نسبت به مسئوليت‌هايمان زيادتر بفرما.
ما را از غفلت بيرون بياور. خدايا هر جا تو و قيامت و مسئوليت را فراموش مي‌كنيم خودت ما را متنبه كن. لغزش‌هاي گذشته ما را ببخش و بيامرز. قلب آقا امام زمان را از ما راضي كن. عبادتها را قبول كن. نسل و ناموس ما را حفظ كن. امت و رهبرمان را حفظ كن. دولت و مسئولانمان را حفظ كن. عقايد و افكارمان را حفظ كن. مرزهاي ما را حفظ كن. هرچي به ما دادي حفظ كن. شر دشمنانمان را به خودشان برگردان.

«و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 847
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست