responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 842

موضوع: تفسير آيه 121 آل‌عمران، جنگ احد

تاريخ پخش: 29/08/80

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

1- درباره جنگ بدر

بيننده‌ها بحث را روز چهارم ماه رمضان مي‌بينند. از جزء 4 چند تا آيه‌اي را معنا مي‌كنيم. گفتيم روز سوم از جزء سوم يك آيه، روز هشتم از جزء هشتم. روز بيست و دوم جزء بيست و دوم. چون سي روز ماه رمضان وسي جزء قرآن. بحثم ماجراي جنگ احد است. آيات جنگ احد در سوره آل‌عمران سوره آل‌عمران، ده‌ها آيه درباره جنگ است. من سه چهار تاش را امروز معنا مي‌كنم، قاري عزيزمان هم تشريف آورده‌اند او مي‌خواند و معنا مي‌كنيم.
(إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ) (آل‌عمران /121) خوب پيغمبر ما چهل سالگي به پيغمبري رسيد در مكه سه سال مخفيانه تبليغ كرد شد 43 سال. آيه آمد: ديگر مخفيانه تبليغ نكن. علني تبليغ كن. رسيد در مكه 13 سال شد 53 ساله. موفقيت چنداني نداشته از هر قبيله‌اي يك چاقوكش يك تروريست انتخاب شد، از سر ديوار بريزند خانه پيغمبر حضرت را بكشند. حضرت اميرالمؤمنين را جاي خودش خواباند، رفت در غار و بعد هم آمد در مدينه، 53 سالگي وارد مدينه شد. كارواني از تجار از مكه رفتند شام جنس بياورند. حضرت فرمود در عوض اين 13 كفار مكه را اذيت مي‌كردند و اموال مسلمين را مصادره مي‌كردند ما برويم جلوي كاروان اموالشان را بگيريم و مصادره كنيم، كه اين مصادره اموال كفار به جاي آن مصادره اموال مسلمانها. چون اينها 13 سال در مكه ما را اذيت كردند بعد هم هر مسلماني خواست هجرت كند، اموالش را بهش نداند. گفتند مي‌خواهي بروي مدينه برو. اما اموالت بايد در مكه باشد. پس ما هم برويم پول تجار را بگيريم به عوض آن پول‌هايي كه از مسلمانها گرفته‌اند. عده‌اي هم به هواي گرفتن اموال رفتند ولي يك مرتبه فرمان آمد كه مسأله مال نيست بايد بجنگيد. به هر حال اين جنگ يعني گرفتن مال تبديل شد به جنگ كه اسمش بدر است، مسلمانها پيروز شدند.

2- ماجراي جنگ احد

سال دوم هجري كفار شكست خورده به مكه آمدند. ابوسفيان پدر معاويه گفت يك كودتايي كنيم قلع و قمع كنيم مسلمانها را. جمعيت انبوهي راه انداخت. پيغمبر ما نماينده داشت ظاهرا عباس بود عمويش خبر دادند كه دارند يك كودتاي عميق مي‌کنند و لشكركشي مهمي به مدينه است ريشه اسلام و مسلمانها را بكنند و انتقام مالهاي پارسال را كه شما گرفتيد بگيرند. حضرت هم شوراي نظامي تشكيل دادند آيا صبر كنيم كفار بيايند مدينه در كوچه‌هاي مدينه سنگر بگيريم و جنگ كنيم، يا برويم بيرون شهر؟ جوانها گفتند برويم بيرون شهر. خود پيغمبر آمد صبح زود منطقه نظامي را ببيند. «غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ»، يعني تو از پهلوي خانواده‌ات صبح آمده‌اي كجا؟ «تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ» تا جايگاه مؤمنين را بررسي كني كه منطقه نظامي كجاست. «مَقاعِدَ لِلْقِتالِ» آن جايي كه مؤمنين جايگاه جنگشان است، آن جايگاه را بررسي كنيم. از اين معلوم مي‌شود كه برنامه‌هاي فني منطقه جغرافيايي استراتژي نظامي، انتخاب پايگاه مناطق رفاهي، اينها بر عهده فرمانده كل قوا بود، كه پيغمبر است. كلمه‌اي كه مي‌گويند و «إِذْ» به قول ما طلبه‌ها مي‌گويند «واذكر» تاريخ نبايد فراموش شود.
«إِذْغَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ» مي‌گويد پيغمبر يادت نرود، يادت نرود صبح زود يعني كسي كه مي‌خواهد انقلاب كند نمي‌تواند چسبيده به زن و بچه باشد. بايد «إِذْغَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ» بايد دل بكني، دل كندن از همسر از فرزند از خواب، از خوراك، از شهوت از مقام، از جان، از يك چيزي دل كندن به يك چيزي مي‌رسي، از همسر دل كندن. ابراهيم خدا مي‌گويد زنت را بگذار بيابان. دل بكن از فرزندان. باز دل كندن: ابراهيم سر اسماعيل را ببر. بعد گفت نبر. مي‌خواستم امتحانت كنم.

3- دل كندن از غير خدا

از خواب دل كندند. (تَتَجافى‌ جُنُوبُهُم) (سجده /16) نماز شب. ازخوراک دل كندن: روزه. ببين ولي نخور. از شهوت دل كندن: يوسف آن خانم خودش را آرايش كرد درها را هم بست خواست كام بگيرد گفت: (مَعاذَ اللَّه‌) (يوسف /23)
از مقام دل كندن: فرعون كنار دريا نشسته جعبه‌اي را مي‌گيرد باز مي كند مي‌بيند كودك است. اسم كودك موسي بود. همه دايه‌ها آمدند. نرفت طرف سينه دايه‌ها يك دختر كوچك بود خواهر موسي قصه را دنبال مي‌كرد، گفت بروم به يك خانمي بگويم بيايد گفت: برو بگو شايد طرف سينه او رفت، رفت به مادرش گفت. مادرش نگفت: من مادر او هستم، بچه رفت بغل مادر. اگر مي‌گفت مي‌كشتند يعني سالها حتي مادر موسي حاضر نشد بگويد من مادرم. يعني از لقب مادري از عنوان مادري کندن. جان كندن: باز ابراهيم در آتش افتادن يعني بايد از يك چيزي دل كند تا به چيزي رسيد بايد دل بكني.
اگر دل كندي بايد منطقه‌اي كه مي‌خواهي جوان‌ها را برساني بايد خودت قبل از آنها بروي پايگاه نظامي را بايد تو انتخاب كني.
آيه بعد را بخوانيد: (إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ) (آل‌عمران /122) چه مي‌گويد گاهي خودي‌ها هم شل مي‌شوند حتي حزب اللهي. در جنگ احد دو طايفه شل شدند حالا چرا شل شدند؟ چون پيغمبر مشورت كرد. عده‌اي گفتند بيرون از شهر برويم سنگر بگيريم در مقابل كفار، عده‌اي گفتند در شهر. چون رأي امد بيرون، اينها گفتند حالا كه به رأي ما عمل نشد ديگر ببينيم. برادرها و خواهرها گاهي شما يك چيزي مي‌گويي گوش به حرفت نمي‌دهند چرا قهر مي‌كني؟ نماينده مجلس پيشنهادي دارد مخالف موافق رأي مي‌دهند. قهر كردن ندارد، مقام رهبري فرمود: گاهي مربي ورزش مي‌گويد تو برو كنار او بيايد نيروهايش را جابجا مي‌كند. قهر كردن ندارد. اينهايي كه قهر مي‌كنند پيداست نژاد لوسي هستند. شد شد، نشد نشد، يا مي‌گويند كه شل شدند گفتند ما حريف دشمن نيستيم، دشمن يك سالي است مجهز شده يك جمعيت انبوهي بالاي هزار نفر ما مسلمانها كم هستيم در جنگ احد حضرت مي‌ديد يعني نگاه مي‌كرد، يک عده مي‌گفتند: شما چه كاره هستي؟ من قيافه شما را نمي‌بينم. گفت آقا ما يهودي هستيم. گفت آمدي در مسلمانها چه كني گفت آمدم كمك كنم. فرمود من با الاغ دزدي حمله نمي‌كنم. براي دفع اشرار از شر كمك نمي‌گيرم. اينها گفتند چرا حالا بالاخره آنها آمدند كمك كنند. پيغمبر كمكشان را قبول كند خلاصه به رهبري انتقاد داشتند كه چرا رهبر آسماني پيغمبر اسلام اينها را بيرون كرد؟ چرا رأي ما رأي نياورد نظريه ما كه گفتيم در شهر سنگر بگيريم رأي نياورد؟ و خلاصه شل شدند. «تَفْشَلا» كلمه فشل مي‌گويد فلاني آدم فشل يعني شل. مي‌گويد: «إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ» تصميم گرفت. مي‌گويند: فلاني همت كرد تصميم گرفتند دو طايفه از شما كه سستي كنند. ولي خدا مچ اينها را گرفت. اين آيه مي‌خواهد بگويد خيلي از اين خودي‌ها گاهي در يك مرحله شل مي‌شوند، ولي خدا مچ اينها را مي‌گيرد. دعا مستجاب نشده، قهر مي‌كند از سجده مگر خدا كارگر توست كه هرچه مي‌گويي عمل كند؟

4- چرا خدا دعاي ما را مستجاب نمي‌كند؟

يك سؤال حضرت عباسي خدا هرچه به تو گفته عمل كردي؟ حالا تو توقع داري هر چي به خدا گفتي عمل كند؟
يك سؤال چند بار در عمرت پشيمان شدي؟ صدها و هزارها بار از كجا معلوم اين نظري كه تو داري درست باشد حالا خود شما از نظر خودت دست برداري پشيمان بشوي. آدم كه عملش محدود است. آدمي كه شهوت و غضب حاكم است. آدمي كه آينده را نمي‌داند.
شل نشويد اين آيه مسلمانها با يك چيزي كه خلاف ميلتان شد شل نشويد. من پشت سر اين آقا نماز نمي‌خوانم چرا؟ نگفتم به فلاني رأي بده به فلاني رأي داد. تو آزادي پيشنماز آزاد نيست. همان طور كه تو آزادي رأي بدهي خب او هم به هر كه دلش بخواهد رأي مي‌دهد. گناه كبيره كه نکرده حالا او گفته الف شما گفتي ب، چرا مسجد نمي‌روي؟ آقا محسن قرآن نمي‌خوانم. چرا؟ گفت من استخاره كردم اين كار را بكنم خوب آمد رفتم انجام دادم خوب هم نبود. كلمه خوب يعني چه؟ يعني حتماً پولدار بشوي؟ فكر مي‌كني معناي خوب يعني پولدار شدن؟ گاهي انسان پول گيرش نمي‌آيد ولي تجربه گيرش مي‌آيد. پول گيرش نمي‌آيد ولي چيز ديگر بدست مي‌آيد. وقتي خدا دستور مي‌دهد ابراهيم بچه‌ات را بكش. يعني آيا واقعاً مي‌خواهد خونش ريخته شود؟ مي‌خواهد ببيند ابراهيم چند درصد وفادار است. و لذا قرآن مي‌فرمايد (إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّى) (نجم /37) ابراهيم وفادار بود تا گفتيم بچه‌ات را بكش بچه‌اش را خواباند. بعد گفتيم چاقو را بردار ما نمي‌خواهيم خون ريخته شود. مي‌خواهيم تو دل بكني مي‌خواهيم وابستگي تو به دنيا كم بشود.
به هر حال با يك پيش آمدي كه شد در اين هيأت نمي‌رود در اين مسجد نمي‌رود با اين شريك نمي‌شود. زود شل نشويد. من قبلاً زشت مي‌دانستم اين كلمه را. چون از دهان يكي از مراجع شنيدم به نظرم ديگر زشت نيست. يكي از مراجع تقليد كه الآن حضور ندارند در درسش چند وقت پيش در مسجد اعظم گفت: نكند ما از سگ عقب‌تر باشيم. سگ دو تا استخوان چرب بخورد تا آخر عمر از در خانه صاحبخانه عقب نمي‌رود. نكند ما سهم امام بخوريم. با ديدن يك ناراحتي دست از در خانه حضرت مهدي برداريم. اگر كسي دست از در خانه امام زمان برداشت معلوم مي‌شود وفاي سگ از اين انسان بيشتر است. او استخوان چرب بخورد دست برنمي‌دارد. دست از خدا برنداريد.
حالا اگر شد شد، نشد نشد، تجارت است كشاورزي است، تلخ و شيرين است، من تعجب مي‌كنم از بعضي آقايان. مي‌گوييم آقا نماز باران بخوان. مي‌گويد آقا بلكه نماز باران خوانديم باران نيامد آبرويم مي‌ريزد. مي‌گوييم بابا فوتباليستها مي‌روند ورزش حالا شايد گل نزنند. فوتباليست مي‌گويد نه من نمي‌روم فلان كشور، يك بار ديدي گل نزدم خب زدي زدي نزدي نزدي. سقوط ايران به گل خوردن است عزت ايران به گل زدن است؟ نه گل زدن يك افتخار است، آدم خوشحال مي‌شود. اما اين طور هم نيست كه وقتي گل نزدي فكر كنيم جمهوري اسلامي سقوط كرده است. جمهوري اسلامي در هشت سال معلوم كرده که سقوط نمي‌كند. ما گل هايمان را به صدام مي‌زنيم. حالا ورزش هم يك چيز خوبي است، يك فوتباليست هرگز به ما نمي‌گويند كه ما يك بار مي‌بيني گل نمي‌زنيم. به خلبان ما وقتي مي‌گويند برو بجنگ از خودت دفاع كن. هيچ وقت نمي‌گويد آقا شايد موفق نشود. مي‌گويند دستور را انجام مي‌دهند. همان طوري كه خلبان مي‌رود چه هواپيما را بزنند چه نزنند. فوتباليست‌هاي ما مي‌روند چه گل بزنند چه گل نزنند. ما هم بايد نماز باران بخوانيم چه خدا مستجاب كند و چه نكند. اگر مستجاب نكرد يك بار ديگر ميخوانيم اين چه فكري است كه مي‌گويد مي‌ترسم نماز باران بخوانم باران نيايد. خب يك بار ديگر مي‌خوانيم. تازه اگر نيايد مي‌فهميم كه پهلوي خدا يك آبرويي نداريم بيشتر گريه مي‌كنيم. شل نشويد.
(وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) (آل‌عمران /123) مي‌گويد شما خدا را تجربه نكرديد.
خدا رحمت كند شهيد رجايي را مي‌گفت ما هر دفعه خدا راتجربه كرديم تجربه موفق بود. شما چرا شل شديد؟ چرا مي‌ترسيد برويد احد؟ مگر يادتان رفت پارسال «وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْر» خدا نصرت داد. شما را در بدر ياري داد، «وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ» با اينكه شما خيلي كار كم كرديد شما هيچ آمادگي نداشتيد. يادتان رفت شنهاي زير پايتان شل بود. من باران فرستادم سفت شد. «يثبت اقدامكم» يادت است خسته بودي؟ يادتان رفت نياز به حمام داشتيد، من باران فرستادم آن جا پاك شديد. غسل كرديد. يادتان رفت شما در ديد دشمن كم ديديم اصلاً دشمن نگاه مي‌كرد مي‌گفت يك قورت هستند، چون اگر مي‌فهميدند شما خيلي هستيد نيرو مي‌گرفتند. فكر مي‌كردند شما كم هستيد، آمدند و شماها را ديدند. آنها را در چشم شما كم نشان داديم چون اگر زياد مي‌شدند شما مي‌ترسيديد حمله كنيد. ما در احد خيلي به شما كمك كرديم. در بدر خيلي كمك كرديم «وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْر» شما را در بدر نصرت كرديم «وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ» يادتان رفت. آدم يادش نرود نعمت‌ها يادش نرود.
يادتان رفت اول جنگ ايثار بود يادتان رفت تو و من مطرح نبود. يادتان رفت جانتان را به اسلام مي‌داديد اصلاً عزت است براي انسان كه يادش باشد. گاهي وقتها مي‌گويند يادت نرود پدرت اميرالمؤمنين است. تو پسر علي هستي. تو دختر فاطمه هستي.
«أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة» (بحارالانوار/ج16/ص95) پيغمبر پدر شما است ابراهيم پدر او و شما است. (مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ) (حج /78) تو قمي هستي. بچه قم بايد با بچه شهرهاي ديگر فرق داشته باشد. اين همه كتاب در قم چاپ مي‌شود. دنيا از كتاب‌هاي قم استفاده مي‌كنند. آن وقت بچه قمي‌ها استفاده نكنند، نظافت قم بايد بيش از همه شهرها باشد جمهوري اسلامي بايد از همه كشورها بهتر باشد چون شما…
ما بايد نمازمان را اول وقت بخوانيم. اميرالمؤمنين سردار در همين ماه رمضان مغزش شكافته شد، سرداراست ولي دست از مسجد نكشيد شما چند بار رفتي مسجد. امام حسين سرني قرآن خواند سر از بدن جدا مي‌شود. ولي سر از قرآن جدا نمي‌شود. يادتان نرود «وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ» از شما كه امداد الهي را در بردارد ديديد در جنگ احد نترسيديد.

5- نقش فرشته‌ها در زندگي انسان‌ها

(إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ) (آل‌عمران /124)
بين ما و فرشته‌ها رابطه است فرشته‌ها به ما درود مي‌فرستند نوزده گروه فرشته در صحيفه سجاديه است: فرشته‌هاي مسئول باران، زمين، گياهان، قهر خدا فرشته‌هاي مسئول لطف خدا، قبض روح، ارزاق و… فرشته‌ها گروه گروه هستند. هر كدام هم يك مأموريتي دارند. گروه گروه هستند هر گروه هم يك مسئوليتي دارند فرشته‌ها به ما دعا مي‌كنند ما هم به فرشته‌ها دعا مي‌كنيم. امام سجاد يك دعا دارد، دعاي امام سجاد به فرشته‌ها يكي از نقش‌هاي فرشته‌ها امداد الهي مي‌گويد: يادتان نرود «بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ» در جبهه سه هزار فرشته به كمك شما فرستاديم. رزمنده يك اميد دروني مي‌خواهد. توكل يك امداد بيروني مي‌خواهد نزول فرشته. من به شما ايمن دادم و از بيرون فرشته‌ها را كمك شما فرستاديم.
فرشته‌ها در خدمت مخلفين هستند. بعد مي‌گويد: (بَلى‌ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ) (آل‌عمران /125) مي‌گويد سه هزارها فرشته فرستاديم اگر آدم خوبي باشيد 5 هزارتا مي‌كنم. اينكه مي‌گويد 3 ميليون مي‌دهم از اين معلوم مي‌شود. الطاف خدا درجه درجه است انبياء هم يك ذره ذره رشد كردند. حديث داريم ابراهيم اول عبد خدا شد، بعد نبي الله شد، بعد رسول الله شد، بعد خليل الله شد، بعد رهبر جهاني شد.

6- صبر در راه خدا

استوار، سرگرد، سرهنگ، تيمسار، ارتشبد و… فلان بعضي مي‌گويند چطور خدا به ما نمي‌دهد مثل اين كه برود در بازار بگويد به بازاري‌ها چرا به من نسيه نمي‌دهيد؟ مي‌گويند: به تو نسيه داديم بردي خوردي به آن آقا نسيه داديم برگرداند. مي‌گويد الآن 3 هزار تا فرشته كمك مي‌فرستم: «بَلى‌ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا» اگر صبر كنيد و مقاومت كنيد. تقوا صبري باشد كه تقوا باشد اگر صبر كنيد و تقوا را پيشه كنيد 3 هزار تا را مي‌كنم «بِخَمْسَةِ آلافٍ» نزول فرشته‌ها بند به خوبي ماست.
امام مي‌فرمود جبرئيل بر پيغمبر نازل نمي‌شد، بلكه پيغمبر آنقدر خوب بودند كه جبرئيل را پايين مي‌كشيدند. انسان كمالاتش مي‌تواند به جايي برسد كه فرشته را از آسمان پايين بكشد. «تَصْبِرُوا» اگر شما مقاوم باشيد «وتَتَّقُوا» هر صبري ارزش ندارد. صبري ارزش دارد كه همراه با تقوا باشد وگرنه آدم‌هاي لجباز هم صبر مي‌كنند. هر كاريش مي‌كني مي‌گويد نه من همين كاري كه گفتم. خوب آن هم مقاومت مي‌كند.
منتها مقاومت در راه خدا صبر است. پس خوب است مقاومت به شرط اينكه در راه خدا باشد. نه مرد بايد حرفش يكي باشد. بسيار آدم بي خوري هستي مقاومت در هوي هوس لجبازي است، آن مقاومتي ارزش دارد كه به فرمان خدا مقاومت كني، يعني چون خدا گفته است مقاومت مي‌كنم. نه چون دلم مي‌خواهد يا چون غيظ كردم. «إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا» الله اكبر الله اكبر. اگر تقوا نباشد حتي جبهه ارزش ندارد.
عده‌اي در جبهه زخمي شده بودند باز پيغمبر . زخمي‌ها بياييد يك بار ديگر جنگ كنيد زخمي‌ها دوباره لباس پوشيدند با بدن زخمي رفتند جبهه، قرآن مي‌گويد: فكر نكن تو آدم خوبي هستي با اينكه پهلوي پيغمبر جنگيدي با اينكه بدنتان زخمي شده يك بار ديگر پيامبر مي‌گويد بيا مي‌آيي. اما مي‌گويد: اگر تقوي داشته باشيد. قبول است يعني دو بار هم جبهه برويد دو بار هم زخمي بشويد اگر تقوي نداشته باشيد قبول نيست.
«إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا» انسان مي‌تواند كمالاتش به جايي برسد كه فرشته را نازل كند. پس ما هم مي‌توانيم از عبادت‌هاي رمضان از تقوا از ايمان كاري بكنيم كه هر كجا كم آورديم فرشته كمكمان كند. جنگ بدر و احد كه ندارد، خدا با ما كه قهر نيست. هر انساني در مسير خدا گام بردارد امدادهاي الهي سراغش مي‌آيد و اين مربوط به همه است. خدايا به امت ما صبر همراه با تقوي مرحمت بفرما.
از اول انقلاب لحظه به لحظه خداوند به جمهوري اسلامي كمك كرده شر و توطئه بوده، همه دنيا زدند تو سر جمهوري اسلامي ولي نابود نشد.
خدايا جمهوري اسلامي را با مسئولين و رهبر و دولت و امت و نسل و جوانهايش، ناموسش را عقايد و افكارش را حفظ بفرما.
قيامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده. وقت تمام شد ولي جنگ احد تمام نشد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 842
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست