responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 704

موضوع: پاكسازي دروني

تاريخ پخش: 01/02/59

بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

از نظر تعليم و تربيت اسلام خيلي روي تربيت تكيه كرده و براي اينكه مسئله تربيت از تعليم خيلي مهمتر است. ماممكن است زياد دانشمند داشته باشيم اما در مسائل اخلاقي گاهي مي‌بينيد انسان لنگ ميشود و يك پاكسازي‌هايي لازم است.

1- تزكيه و پاكسازي دروني

همه‌اش ميگوئيم پاكسازي. . . وقتي مثلاً ميگوئيم فلان جا بايد پاكسازي شود، يعني نفر بايد بروند بيرون. اما امروز مي‌خواهيم قدري درباره پاكسازي‌هاي دروني بحث كنيم. اخلاق، به قول رسول الله جهاد اكبر، به قول قرآن يزكيهم، خودسازي، تزكيه و اين پاكسازي دروني است كه همين طور كه عيد ميشود خانه هايمان را ميتكانيم. بايد گاه و بيگاه يك تكاني هم به خودمان بدهيم چطور خودمان را تكان ميدهيم براي اينكه بازويمان رشد كند، چطور خانه وفرشمان را ميتكانيم كه گردو خاكش برود، بايد گاهي هم خودمان را شستشو كنيم. برادران! يك مثال برايتان بزنم كه از يكي از دوستان است و مثل خوبي است. اگر ظرفي نشسته باشد، هرچه شير در آن بريزيد، فاسد ميشود. اگر شماخواستيد شير سالم باشد بايد قبلاً ظرف را بشوييد. قرآن ميفرمايد بعضي از ظرف‌ها نشسته است: (في‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) (بقره /10) ظرف كه نشسته باشد، ميرود درس ميخواند. خودخواه است، دانشمند هم ميشود. حريص است، دانشمند هم ميشود. بنابراين هر كس خواست درس بخواند، بايد قبل از اينكه درس بخواند يك مقداري از نظر انساني رويش كاربشود و يا در كنار درس خواندن مقداري هم به خودش برسد. اين چيزي است كه فراموش شده و الان دنياي غرب دودش توي چشم خودش ميرود. چون هيچ نيرويي براي انسان شدن جز توجه به مبدأ و معاد نيست. پس بحث امروز ما پاكسازي دروني خواهد بود.
حالا، افرادي هستند كه حاضرند سرنوشتي را به خطر بيندازند براي خاطر يك خود خواهي بيجا. چون فلاني اينطوركرد، من چنين خواهم كرد. مثلاً در انتخابات گاهي با افراد صحبت ميشود كه شما به فلاني رأي داديد! يا ميدهيد! ياخواهي داد! و يا چرا به فلاني رأي نمي‌دهي و يا نميخواهي بدهي؟ براي هر مسئله‌هاي، ميبينيد مسئله‌اي را مطرح ميكند كه من به او نامه نوشتم و او جواب نامه مرا نداده است! چون يك كار شخصي داشتم، به من وقت نداد! گوشي را برنداشت و يا برداشت و گفت آقا معذرت ميخواهم! يا رفتم درب خانه او و با او كار داشتم گفت الان گرفتارم! لطفاًبرگرديد و يك وقت ديگر مراجعه كنيد! چون به شخص من در يك مورد يك بار يا دو بار توهين شده من سرنوشت ملت را دست او نميدهم. ببينيد، در مسائل اجتماعي حساب شخصي‌اش را جلو مي‌آورد. اينها خودسازي نكرده اند.

2- پيامبران ابتدا براي تزكيه و سپس براي تعليم آمده‌اند

قرآن ميفرمايد اصلاً انبيا كه آمده اند. اول براي يزكيهم آمده اند، براي تزكيه آمده‌اند و خودسازي، بعد براي تعليم آمده‌اند انبيا آمده‌اند اول ظرف‌ها را بشويند و بعد غذا بريزند. آمده‌اند بسازند، تربيت كنند و بعد آموزش بدهند. مثلاً يكي از مسائلي كه كم و بيش دختر و پسر و بزرگ و جوان ٬ با آن درگير هستند، مسئله كينه است. قرآن ميفرمايد: روز قيامت هيچ به درد نميخورد و همه گرفتارند (إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ) (شعراء /89) تمام مردم در قيامت فريادها دارند، سختي‌ها دارند، در دادگاه عدل الهي مگر كسيكه در دادگاه عدل الهي با يك قلب سالم حاضر بشود. قلب سالم چيست؟ قلب سالم قلبي است كه كينه نداشته باشد و گاهي كينه‌ها روي حساب هم نيست. مثلاً زمانهاي ما خيلي هاهستند به خود امام نميتوانند بد بگوبند، سعي ميكنند هركه را به امام نزديك است، يك تهمت بزنند. من خودم افراد زيادي را ميبينم كه با افرادي بد هستند، ميگويم آقا اگر دليلي داريد بگوئيد تا من هم با او بد باشم؟ ميگويند نه، ديگرمن از اين بدم ميآيد. خوب اين انقلابي نيست، اين هنوز خودش را اصلاح نكرده است، تمام ملاكها را خودش ميداند، قرآن انتقاد ميكند و ميگويد بعضي افراد هستند خيال ميكنند گل سرسبد موجودات هستند. وقتي فرمان خدا هم كه مي‌آيد (كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‌ أَنْفُسُهُمْ) (مائده /70) وقتي فرماني ميآيد كه با ميل او جور در نميآيد) فرمان خدا راهم پس ميزند.
بنابراين قرآن به ما سفارش كرده: (وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ) (اسراء /36) چيزي را كه علم نداري، شاهد براي آن نداري، حق نداري روي آن تكيه كني. يكي از دعاهاي مسلمانان اين است (رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في‌ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا) (حشر /10) اين آيه قرآن است. اي خدا قرار نده در قلوب ما كينه‌اي

3- كينه در قلب ناسالم است

در همه گروه‌ها، در همه شهرها، دهات و منطقه‌هاي بزرگ و كوچك اين هست كه نسبت به هم خورده حساب و كينه ندارند، هيچكدام و يا بسيار كماند افرادي كه يك پاكسازي كرده باشند. قلب سالم كم است، پاكسازي دروني كم است يزكيهم كم است. افراد مؤمن هستند كه شعارشان اين است و دنبال اين شعار حركت ميكنند و از خدا ميخواهند كه (رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في‌ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا) (حشر /10) خدايا چرا من از اين بدم ميآيد؟ آخر دليلي دارم كه فلاني آدم بدي است؟ سندي داريد؟ پرونده‌اي داريد؟ ميگويد نه من بدم ميآيد. كسي بدون دليل كسي را استيضاح كند، از مسلماني برنجد، مسلماني را بكوبد، شخصيتي را ترور كند، اينها قلب سالم ندارند.
قرآن ميگويد كسيكه قلب سالم ندارد، قلب كه سالم نيست، غل است(غل يعني كينه). در قلبي كه كينه هست، سالم نيست و اينها گرفتاري دارد و اجازه ميخواهم چند آيه از قرآن برايتان بخوانم.

4- فرونشاندن خشم

قرآن ميفرمايد: يك مقداري اهل بخشش باشيد. بعضي مردم مثل استكان هستند اگر پنج ريالي توي آن بيندازي، آبش بيرون ميريزد بعضي ها مثل حوض اند، سنگ بيندازي موج بر ميدارد، بعضيها مثل دريا هستند، كشتي هم تويش تكان بخورد، طورياش نميشود. قرآن ميفرمايد: (وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ) (آل عمران /134) گيرم شما روي دليلي هم غيظ كرديد، مسلمان بايد غيظ خودش را فرو نشاند. اصلاً پهلوان كيست؟ ما پهلوان به كسي ميگوئيم كه يك ماشين باري را سردست بلند كند. علي ابن ابيطالب ميگويد پهلوان كسي است كه هنگام غيظ كردن بتواند خودش را نگه دارد. كسي كه در هنگام غيظ خودش را نگه داشت از كسيكه ماشين سردست بلند كند، مهمتر است. ميگويند اگر خواستي با كسي رفيق شوي ببينيد اگر 3 بار غيظ كرد و خودش را نگه داشت، اين قابل رفاقت هست.
قرآن ميفرمايد: (ادْفَعْ بِالَّتي‌ هِيَ أَحْسَنُ) (مومنون /96) ايام عيد هم اگر باشد ما بايد بيشتر اين را مراعات كنيم. در روابطمان گيرم كه به تو ظلم كرد، تو به او ظلم نكن.

5- درسهايي از بزرگان دين

استاندار علي ابن ابيطالب٬ مالك اشتر دارد ميرود، يك نفر او را نميشناسد و به او جسارت ميكند. بعد استاندارحركت ميكند و به يك مسجدي ميرود. مردم به آن شخصي كه جسارت كرده بود گفتند فهميدي كه اين فرد كه بود؟ گفت: نه. گفتند اين شخص استاندار بود. مرد گفت من به او خيلي جسارت كردم. گفتند حتماً پدرت را در ميآورد. دويد و رفت كه او را پيدا كند و از او معذرت خواهي نمايد. ديد او وارد مسجد شد. جلو رفت و گفت آقا ببخشيد! من نفهميدم. مالك گفت به اين خانه خدا آمدم كه به تو دعا كنم كه خدا به تو صبر بدهد.
جسارت‌هايي ميكردند. به امام باقر(ع) جسارت كردند. جسارت زشتي كه نميخواهم بگويم. گفتند «أَنْتَ بَقَرٌ» فرمودند «لَا أَنَا بَاقِرٌ» من باقرم. باقر يعني شكافنده علم، يعني محقق. جسارت را تحمل ميفرمود. گفتند مادرت آشپزي ميكند. ناراحت نشد و فرمود آشپزي هنر است. زشت رو ميگفتند، فرمود اگر آنچه ميگويي، من اهل آن هستم، خدا مرابيامرزد و اگر اهل آن نيستم و تو دروغ ميگويي، خدا تورا بيامرزد. (المناقب، ج‌4، ص‌207)
روحهاي بزرگ داشتند.
يكي از علماي بزرگ از مراجع تقليد آقا سيد ابوالحسن اصفهاني است. (قبل از امام و آية الله بروجردي بود و قبل از آقاي بروجردي هم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني) وي از مراجع تقليد خيلي مهم بود يكي از علمايي كه الان قم هست، گفت من رفتم لب شط كوفه ديدم يك كيسه بزرگ آوردند و ايشان دست توي كيسه ميكند و نامهها را توي شط ميريزد. گفتم آقا مردم براي شما نامه مينويسند وشما توي شط ميريزيد؟ فرمود اينها نامه‌هاي فحش است ميخواهي بخواني؟ من يكي از نامه‌ها را برداشتم و خواندم. به قدري به اين پيرمرد مرجع تقليد فحش نوشته بودند كه من مغزم داغان شد. گفتم همه اين نامه‌ها فحش است؟ گفت بله ما گاه و بيگاه يك كيسه فحش مي‌آوريم و توي شط مي‌ريزيم. چه روح‌هاي بزرگي! !

6- رفتار پيامبر با كساني كه به او جسارت و اذيت كردند

(وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ) (شوري /37) مؤمنين اينها هستند. وقتي غضب كردند، ميبخشند. آدم هست كه اگر به او بگوييد به نظرم اين نخ است، داد ميزند كه چرا به پشم من گفتيد نخ! اينها هيچ از نظر انسانيت او را نديده اند. اما امام. حدود 18 سال پيش خود من از امام شنيدم. اول طلبگي ما بود، ايشان در حين درس دادن بعضي اوقات هم صحبت ميكرد، روزهاي صحبت با ايشان ما ميرفتيم. ايشان ميفرمود: آمده اند و ميگويند عكس تو را پاره ميكنند. اگر عكس مرا پاره كردند هيچ اعتراضي نداريد. اگر به من بد گفتند شما كاري نداشته باشيد.
«وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ» چقدر به پيامبر(ص) جسارت كردند! شبها تيغ توي راه پيامبر ميريختند بلكه تيغها به پاي او فرو برود. چقدر تهمت به او زدند. به او گفتند: شاعر است. وقتي آيه‌هاي جفت جفت را ميخواند، ميگفتند او طبع شعر دارد. مثل اينكه (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَتْ وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ) (تكوير /4-1) اين رقم كه آيه‌هاي جفت جفت و هم قافيه را ميخواند، ميگفتند شاعر است. وقتي كه ميديدند حرفهاي او اثر ميكند ميگفتند ساحر است. وقتي كه ميديدند پيش گويي ميكند ميگفتند. . . وقتي كه ميديدند حرفهاي در سطح اعلي ميزند ميگفتند. . . ببينيد! اين هم به او حرفهاي نامربوط زدند، اين همه او را اذيت كردند! بعد وقتي كه مكه رافتح ميكند، مردم شعار ميدهند امروز تلافي ميكنيم، امروز تلافي ميكنيم! يعنياي مردم بت پرست مكه، يك زماني پيامبر را اذيت كرديد و حتي در آخرين لحظه ريختيد كه اورا بكشيد اما هجرت كرد، الان كه با ارتش قوي آمديم و مكه را گرفتيم و بتها را شكستيم، امروز تلافي ميكنيم. توهين ها و شكنجه‌ها را تلافي ميكنيم. پيامبر(ص) فرمود: نه اينطور شعار ندهيد، بگوئيد: «الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَرْحِمَة» آنها ميگفتند «الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَلْحَمَة»، امروز تلافي ميكنيم اما پيامبرفرمود امروز آمده‌ام كه به شما مرحمت كنم (شرح‌نهج‌البلاغه ابن‌ابى‌الحديد، ج‌17، ص‌272). برادران، تصميم بگيريد كه گذشت داشته باشيد. يك كسي مي‌آيد و ميگويد آقا من پشت سر شما چيزي گفته ام! فوراً بگوئيد عيبي ندارد، مطلبي بوده كه تمام شده است. بگوئيدچه گفتي؟ چند نفر بوده اند؟ به چه كسي گفتي؟ به تو چه ربطي داشت؟ خوب اين كه خورد ميشود! اينقدر خود را خورد كرده، خوف خدا و تقوي وادارش كرده كه بيايد و از من عذر خواهي كند. حالا من دو مرتبه ايشان را ميكشم به حساب! هر كسي بايد ظرفيتش به قدري باشد كه اگر او را به حساب كشيدند، تحمل كند.
حديث داريم افراد خود ساخته با تقوي كساني هستند كه اگر تمام شهر بر ديوار عليه آنها حرف‌هاي نامربوط زدند، موج اجتماعي او را تكان ندهد.

7- كينه به خاطر اخبار افراد فاسق

دوم اين كه يك سري قلب‌هاي سالم و كينه‌ها به خاطر اخبار افراد فاسق است، يك آدمهاي فاسق ميآيند و يك چيزي را استنباط ميكنند. آقا ميدانيد، فلاني نظرش درباره شما چنين بود! قرآن ميفرمايد (إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا) (حجرات /6) شما چرا از فلاني ناراحتي؟ شايد در همين منطقه‌هاي ما ميليونها نفر با هم قهر باشند و در قلبشان كينه باشد به خاطراين كه زني، مردي، دختري، يا پسري خبري آورده است و قرآن ميگويد بايد اين خبرها را اعتنا نكنيد.

8- آشتي دادن ميان مسلمانان

مسئله سوم: همه ما وظيفه داريم اگر ديديم ميان مسلمانها(ايام عيد وقت اين كارهاست) اختلافي هست، برنامه‌هايي تدارك ديده ميشود و آنها را با هم صلح بدهيم. اسلام ميگويد اگر ديديد كه دو نفر با هم قهر هستند، اگر سه روز بيشترقهر باشند، اينها را به مسلماني قبول ندارم و وظيفه هر فرد مسلمان است كه جلسهاي تشكيل بدهد و افرادي را كه باهم قهر هستند، آشتي بدهد و امام فرمود اگر كسي دو نفر مسلمان را آشتي دهد، از هر چه نماز و روزه مستحبي است، ارزش بيشتري دارد. امام صادق(ع) بودجهاي تعيين كرد و در اختيار بعضي يارانش قرار داد و فرمود اين پول را بگير وصرف محبت كن، يعني دلهاي فراري را با هم مهربان كن. و تعجب اين است كه گاهي گروه‌هاي منحرف با هم ائتلاف ميكنند اما مسلمانها ائتلاف نميكنند و هميشه دعواها بر سر ماديّت است. اگر ديديد در ميان گروهي و امتي همه به هم حرفهاي نامربوط ميزنند، معلوم ميشود كه اين امت يك امت جهنمي است چون قرآن ميگويد: (كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها) (اعراف /38) جهنمي‌ها به هم فحش ميدهند.
اما اگر ديديد در يك جامعه همه به همديگر محبت ميكنند، معلوم ميشود كه اين جامعه، جامعه بهشتي است چون در بهشت قرآن ميگويد ملتها كه به همديگر ميرسند (إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً) (واقعه /26)
اگر اينجا سلاماً سلاماً بود، در سراي ديگر هم سلاماً سلاماً است، اگر دراينجا بدبيني و كينه بود، در آنجا هم بدبيني وكينه هست يك مسئله ديگر اين است كه همين برنامه‌هاي عيدي، ديد و بازديدها كه فلاني بايد به ديدن من بيايد، درست نيست. پيامبر بزرگ گاهي به ديدن اصحابش ميرفت. در رژيم طاغوت هميشه بايد افراد بروند و در مقابل شاه رژه بروند و وقتي كسي شاه كوچولو بود ميگفت پس بايد افراد ده بيايند ديدن من، من بزرگم! اين بزرگ منشيهاي طاغوتي بايد از بين برود. كوچكي و بزرگي به تقوا است، و به علم است.
اصلاح و رفاقتها بوجود بيايد، سعي كنيم سالي، ماهي، هفتهاي يكي دو نفر دلهاي فراري را به هم گره بزنيم. دروغي كه اين همه بد است، اسلام ميگويد اگر خواستي دو نفر را با هم آشتي بدهي و به واسطه دروغ هم ميتواني بين اينهاجاذبه بوجود بياوري، اينجا دروغ گفتن هم اشكالي ندارد. تمام روزنه‌هايي كه ميتواند محبت بياورد، اسلام ميگويدا گر كسي سلام كرد، شما بگوئيد سلام عليكم و اگر گفت سلام عليكم شما بگوئيد سلام عليكم و رحمة الله، يك كسي ميگويد سلام عليكم و رحمة الله شما بگوئيد سلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

9- دستورات اسلام در برخورد با دوست و مهمان

اسلام ميگويد دو نفر با هم دست ميدهند، دست را كه نگه داشتيد ول نكنيد، سفت نگه دار. اگر ديدي او شل كرد، توهم دست او را شل كن. اگر او نگه داشته است ه تو كه دست او را شل ميكني معنايش اين است كه من تو رانمي خواهم.
اسلام ميگويد مهمان كه ميايد برو و ساك او را بگير و به داخل منزل بياور اما وقتي دارد ميرود، بگذار ساكش راخودش ببرد وقتي ساك او را گرفتي يعني خوش آمدي. ونكند كه اين ناراحت بشود.
اسلام ميگويد وقتي مهماني ميدهيد، اگر آب آورديد كه دستهايشان را بشويند، اگر قبل از غذا از سمت چپ دستهاي مهمانان را شستيد، بعد از غذا از سمت راست دستها را بشوئيد تا آن فردي كه يك دفعه آخر شده است، دفعه بعد نفراول باشد. اگر قبل از غذا چاي را از سمت چپ داديد، بعد از غذا از سمت راست بدهيد.
چقدر دستورات ظريف و چقدر دستورات دقيقي داريم. اسلام ميگويد غذا كه ميخوري، چيزهاي هسته دار مثل هلو يا استخوان غذا را در بشقابي كه در معرض ديد همگان است قرار ندهيد زيرا ممكن است بغل دستي شما ناراحت شود.
اسلام ميگويد اگر ناراحتي داريد، ناراحتي خود را نقل نكن زيرا اگر من ناراحتي خودم را براي شما نقل كردم شما ازاوضاع داخلي من ناراحت ميشوي و ممكن است علاقهات به من و آبروي من نزد شما كم بشود. بقدري اسلام دقيق است و بايد اين حديثها را به عنوان مكتب خودمان قرار بدهيم.
جامعه ما هنوز اخلاقش اسلامي نيست. هنوز ميگويد او بايد به ديدن من بيايد، من دو تا بازديد از او طلب دارم. يك حرفهاي بچه گانهاي ميزنند!
به اميد روزي كه اين انقلاب اخلاقي هم در كنار انقلابهاي ديگر ما ظهور كند. اين ما هستيم كه بايد قدم به قدم خود رابسازيم. پهلوان كسي است كه بايد جلوي هوس خودش را بگيرد و پهلوان تنها آن نيست كه ماشين باري را روي دست بلند كند.

«والسلام عليكم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 704
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست