responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 658

موضوع بحث: چگونگي تشكيل درسهايي از قرآن

تاريخ پخش: 16/11/65

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

ان شاءاللّه قرار است يك دوره‌ي فشرده و كوتاه اصول عقايد را خيلي روان ياد بدهيم. و قبل از اين كه وارد شويد تا اصول عقايد را بگوييم، بايد حساب كنيم و ببينيم، اين آگاهي‌ها و شناخت‌ها لازم است يا نه؟ دنيا صاحب دارد يا بي صاحب است و اگر صاحب دارد، صاحبش خواب است يا بيدار؟ ناظر دارد يا بي‌ناظراست؟ وضع خانه طوري است كه بشود چيزها را بيرون برد يا دزديد. اين خانه يا صاحب و حساب دارد يا صاحب و حساب ندارد؟ هركسي وارد خانه شود آگاهانه يا غير آگاهانه اين كار را مي‌كند. چرا؟ چون اگر خانه صاحب و حساب داشت فرم كارش فرق مي‌كرد، اگر هم نداشت طور ديگر مي‌شد. اگر خانه صاحب و حساب دارد، بايد رفتار و كردار هم يك طور ديگر باشد. اما اگر صاحب و حساب ندارد، در خانه‌ي بي صاحب و بي‌حساب هرچه را ندزديم از جيبمان رفته است.
پس اولين كار اين است كه بايد ببينيم خانه صاحب و حساب دارد يا نه؟ اين خانه را كره‌ي زمين فرض كنيد. آيا اين دستگاه آفرينش صاحب دارد؟ يعني اين دستگاه آفرينش شعور و تدبيري دارد يا نه؟ آيا اين دستگاه آفرينش آفريننده و حساب و كتاب و معادي دارد يا نه؟ آيا رفتار و كردار ما. . .
صحبت مجري: امروز افتخار نصيب ما شد كه سؤالاتي را از حضور ايشان مطرح كنيم.
آقاي قرائتي: من دهه‌ي فجر را تبريك عرض مي‌كنم و ان شاء الله خدا اين شادي را با پيروزي رزمندگان توأم كند.

1- چگونگي ورود حاج آقا به تلويزيون

سؤال: شما چه موقع و چطور به تلويزيون آمديد و اولين برنامه‌اي كه پخش شد چه برنامه‌اي بود؟
پاسخ: من هشت سال پيش، اول انقلاب بود خرداد 58. الان هشت سال است. و اين فيلم هم كه الان نشان داد اولين برنامه‌ي ما بود. و مؤسس ورود ما كه خدا او را رحمت كند، شهيد مطهري بود. ايشان به من فرمود: تو به تلويزيون برو. گفتم: من آشنايي ندارم و بايد بالاخره يك کسي مدتي پشتيباني بكند و ما را معرفي كند. چون مرحوم مطهري زمان طاغوت كلاس‌هاي ما را در اهواز ديده بود و ذوق و سليقه‌ي ما را مي‌دانست. من را به جام جم آورد. پيش استاد رفتم. استاد گفت: اين جا جاي آخوند نيست، فقط دو روحاني اين جا باشند عيبي ندارد. يكي امام و يكي هم آيت اللّه طالقاني، ديگران را معذور هستيم. گفتيم: خوب اگر نمي‌شود برمي‌گرديم. بعد گفتم ما را مرحوم مطهري فرستاد. گفت: آخر شما نمي‌تواني در تلويزيون با مردم حرف بزني. گفتم: چرا نمي‌توانم؟ من هيجده سال است كه در همه‌ي شهرها با مردم حرف زده‌ام. گفت: خوب، تلويزيون جاي هنر است و شما بايد از نظر هنري تشخيص داده شوي. گفتم: حالا چه كار كنم؟ گفت: شما طبقه‌ي چندم جام جم برو. آن جا تعدادي هنر شناس و هنر ياب هستند. به آنجا رفتم، همه به ما نگاه كردند. نشستم گفتم: مطهري ما را فرستاده است كه برنامه اجرا كنيم، بالاخره اجازه مي‌دهيد يا نه؟ گفتند: تلويزيون جاي هنر است. گفتم: خوب من هم هنرمند هستم. گفتند: هنرت چيست؟ گفتند: برنامه‌ي شاد. گفتم: من ساعت مي‌گذارم به اندازه‌ي دو ساعت شما را با حرف حسابي مي‌خندانم، طوري كه هر كاري بكنيد لبتان را جمع كنيد، نتوانيد. گفتند: باشد، ما شروع كرديم، چند دقيقه حرف زديم. اين‌ها گفتند: نه ما پيش بيني مي‌كنيم برنامه‌ي شما موفق خواهد بود. اما يك تقاضا داريم كه شما عمامه‌تان را برداريد. گفتم: بنده همين هستم اگرمي خواهيد بخواهيد، اگر نه كه هيچ. اما اگر بيرون بروم خواهم گفت: كه مطهري گفت برو. اين‌ها نگذاشتند و خلاصه چند برنامه گرفتند و مورد استقبال قرار گرفت. در اين هشت سال هم به لطف خدا برنامه‌ي ما چهارم يا پنجم شده است و برنامه‌ي موفقي بوده است.

2- موفق بودن برنامه

سؤال: الان هشت سال از اين برنامه‌ها گذشته و خيلي صحبت‌ها شده است، شما تا چه حد خودتان را درسنجش افكار ارزيابي مي‌كنيد و برنامه‌ي خودتان را تا چه حد موفق مي‌دانيد؟
پاسخ: از اثر عملي‌اش كه مي‌شنويم، موفق بوده است. حرف حق است، چون كه قرآن و حديث است، حق است. خودم هم چون پايم را از درگيري‌هاي سياسي بيرون مي‌كشم، كسي كه مي‌بيند نمي‌گويد: با او هست يا با اين هست. و اين رمز موفقيت ما است. البته سياست مي‌فهمم ولي خودم را دخالت نمي‌دهم.
سؤال: شما در طول اين هشت سال در مورد ضبط اين برنامه با چه مشكلاتي روبرو شديد؟
پاسخ: تلويزيون شناخته نشده است، تلويزيون بايد يك خانه‌اي به نام خانه‌ي دانشمندان داشته باشد. تمام دانشمندان، شعرا، خطاط‌ها، نويسنده‌ها، آنجا بيايند. چون امام فرمود: تلويزيون دانشگاه عمومي است. اما اين دانشگاه ما استاد دانشگاه كمي دارد.
سؤال: چه مراحلي را مي‌گذرانيد تا درس‌هايي از قرآن هر هفته پخش مي‌شود؟

3- سطح مباحث و ساده‌گويي

پاسخ: اولاً بحث‌هاي تلويزيون چند تا خصوصيت دارد. يكي اين كه هر سه دقيقه يك حرف تازه باشد. چون يكي روشن مي‌كند، بايد هر سه دقيقه يك بحث تازه و يك حرف تازه باشد كه مردم يك چيزي ياد بگيرند. مثل ساندويچ كه هر جايش را گاز مي‌زني، يك خورده تخم مرغ و خيارشور دارد. يعني بايد تخم مرغ و خيار شور چنان پهن شود كه هر جايش را گاز مي‌گيريم، يك خورده در دهانمان بيايد. دوم اين كه تلويزيون، هر يك ربع، يك بار بايد يك خنده داشته باشد. سوم اين كه بحث تلويزيون بايد مثل آب جوش باشد كه به همه‌ي معده‌ها بخورد. يعني بايد يك طوري باشد كه عوام بفهمد و خواص بپسندد.
(نظر خواهي از مردم)
آقا قرائتي: عرض كنم كه آن برادر عزيز اولي كه دانشجو بود، فرمود: استدلال‌هاي ايشان عاميانه است. به حضور ايشان عرض كنم كه در تلويزيون نمي‌شود بحثي كرد و فقط يك قشر را در نظر گرفت. اين آقايي كه الان نماينده‌ي ايران در سازمان بين الملل است، آقاي رجايي خراساني، حدود 13 سال پيش در زمان طاغوت، كلاس ما تشريف مي‌آورد. يك روز با يكي از بچه هايش آمد گفت: من مي‌خواهم تبريك بگويم. گفت: يك پسري دارم كلاس دوم ابتدايي است، خودم هم استاد دانشگاه هستم. او كه كلاس دوم ابتدايي است و من كه استاد دانشگاه هستم، هر دو حرفت را فهميديم و اگر كسي بخواهد يك طوري حرف بزند كه همه بفهمند، نمي‌تواند استدلال قوي بياورد و من هم كه مطالعه مي‌كنم، نصفي از آن‌ها را در تلويزيون مي‌گويم. مثل غذايي كه آدم مي‌پزد و قسمت آبكي آن را به مريض مي‌دهد. ته ديگ و آن جاهايي كه سفت مي‌شود را هم بايد بدهيم به آن‌هايي كه دندان دارند. ما در همين سرشماري اخير فهميديم كه چند ميليون بي‌سواد داريم. وقتي چند ميليون بي‌سواد داريم، خوب حرف‌ها نمي‌تواند عميق باشد. البته حرف سست، غير از حرف ساده است. من ساده مي‌گويم، نه اينكه سست مي‌گويم.
سؤال: چند بار در برنامه‌هايتان ديده‌ايم كه شما مي‌گوييد، فرهنگ اسلام بسيار غني است. در مورد داستان‌هايي كه مي‌توان به صورت نمايشنامه و فيلم‌ سينمايي و غيره تبديل كرد. البته اين كارها شده ولي شما انتظار بيش‌تري داريد وخودتان پيشنهاد كرديد كه من طرحش را مي‌دهم تا نويسنده‌ها بنويسند. شما فكر مي‌كنيد كه ما تا چه حد مي‌توانيم موفق شويم، تا اين كارها را به صورت كارهاي هنري به مردم منتقل كنيم؟

4- نقش كارگردان در تهيه داستان‌هاي اسلامي

پاسخ: ممكن است هر چيزي را زيبا و يا زشت كرد، اين به آن هنرمند و سازنده مربوط است. ولي ما در اسلام هنر داريم و خود حضرت رسول، گاهي يك چيزي را نمايش مي‌داد. مثلاً يك وضوي پيرمردي غلط بود، امام حسن و امام حسين(ع) دو بچه‌ي كوچك بودند، ديدند كه پيرمرد وضويش غلط است، ديدند اگر مستقيم بگويند، ناراحت خواهد شد، آمدند درگيري راه انداختند، نمايش وضو گرفتن را ايجاد كردند. امام حسن گفت: برادر ببين كه چگونه وضو مي‌گيرم، امام حسين هم گفت: حسن من هم وضو مي‌گيرم و تو نگاه كن. روبروي هم وضو گرفتند، به پيرمرد به طور غير مستقيم آموزش وضو دادند. يا مثلاً وقتي عقيل برادر اميرالمؤمنين مي‌آيد كه گندم اضافه بگيرد، حضرت علي آهن داغ را به او مي‌زند تا بگويد: جهنم هم داغ است. بعد مي‌گويد: من نمي‌توانم تحمل جهنم را بكنم. نمايش خوب است، اگر نمايش ساز خرابش نكند. يك نفر بايد پهلوي كساني كه فيلم مي‌سازند باشد كه سه ويژگي داشته باشد. 1- اسلام شناس 2- مردم شناس 3- هنر شناس. اگر يك چنين كسي باشد بسياري از‌ شأن نزول‌ها را مي‌توان به صورت نمايش در آورد. چند وقت پيش يك حديث ديدم كه افراد مشهور در دوره‌ي آخرالزمان، عارشان مي‌شود كه اذان بگويند. زشت نيست، عيب ندارد، ما بايد خط شكن باشيم. من در يك جايي سخنراني مي‌كردم اعلاميه‌ي خودم را خودم مي‌چسباندم. مرحوم آقاي رباني املشي، خيلي خنده‌اش گرفت، گفت: تو خودت اعلاميه‌ي خودت را مي‌چسباني؟ زشت است كه گوينده خودش اعلاميه‌ي خودش را بچسباند. گفتم: چون من معتقد هستم كه اين كلاس مفيد است، طوري نيست، يك خورده جرأت مي‌خواهد.
سؤال: شما گفتيد از نظر موفقيت برنامه‌تان رتبه چهارم يا پنجم را دارد؟ از چه نظر؟
پاسخ: از نظر تعداد بيننده و علتش اين است كه ما روان صحبت مي‌كنيم.
سؤال: ارتباط شما با مردم چگونه ايجاد مي‌شود؟

5- راه هاي ارتباط شما با مردم چگونه است؟

پاسخ: ارتباط ما خيلي زياد است. تقريباً چند روز پيش بود، مسئول دفتر ما آمد و گفت: اين ماه ما ششصد نامه داشته‌ايم. از ميان اين نامه‌ها سه مدل نامه را دقت مي‌كنم، يكي مسائلي كه مربوط به نهضت سواد آموزي است، نامه‌هايي كه مربوط به اشكالات درس‌هايي از قرآن است. يكي هم پيشنهاداتي كه مردم دارند. ارتباط من با مردم كم نيست. مثلاً من در اين هفت، هشت سالي كه نماز جمعه بوده است، شايد من فقط پنج جمعه بوده كه نماز جمعه نرفته‌ام. يادر شهرها هستم، يا در استان‌ها هستم، يا در تهران هستم. در كنار مردم هستم، من تقريباً سالي دو مرتبه همه‌ي ايران را دور مي‌زنم. به خاطر اين كه نهضت سواد آموزي، چهار صد دفتر داريم. البته شايد هم بايد بيش‌تر باشد. البته مملكت ما چند چيز كم دارد. يكي از چيزهايي كه كم دارد، اين است كه بايد يك سازماني باشد که واقعاً پاسخ به سؤالات بدهند.
سؤال: با توجه به اين كه هشت سال است برنامه‌ي شما پخش مي‌شود، برنامه‌هايي كه هفتگي پخش مي‌شود مثل برنامه‌هاي سياسي، خبر، يا برنامه‌هايي كه مطالبشان همان روز اتفاق افتاده است، يا در طي هفته، اين‌ها هر موقع برنامه‌شان پخش مي‌شود، اين‌ها يك بحث جديدي را به مردم مي‌دهند. شما هشت سال است كه صحبت مي‌كنيد و گاهي خيلي كم اتفاق افتاده كه تكراري شده باشد. البته اين حسن خوبي است، شما از چه شيوه‌اي استفاده مي‌كنيد كه تا حالا اين مسأله براي شما اتفاق نيفتاده است؟ براي آينده چه فكر كرديد كه اين مسأله اتفاق نيفتد؟
پاسخ: اگر خدا عمر بدهد و تلويزيون را هم بدهد، تا صد سال ديگر هم حرف دارم كه بزنم، چون پشتيبان حرف‌هاي من قرآن و حديث است. من هر شب كه مطالعه مي‌كنم، حرف نو و تازه مي‌بينم و تازه بخشي از حرف‌ها را نمي‌گويم. اخيراً به جان كتاب‌هاي اهل سنت افتاده‌ايم، و بنابراين حرف من تمام شدني نيست، چون قرآن و سنت تمام شدني نيست و اما چگونه مطالعه مي‌كنم؟ در اين يك دقيقه اين را عرض مي‌كنم. 1- سلام و درود، به روستاها و شهرهايي كه برادران و خواهران آواره‌شان را پناه دادند. قرآن مي‌گويد: كساني كه آوارگان جنگي را پناه بدهند (أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا) (انفال /74) يعني كسي كه ديد برادرش بمباران شد، آن را در خانه‌ي خودش آورد، اين مؤمن واقعي است. 2- در يكي دو روز پيش از اين تلويزيون و راديو در مورد سنگر سازي صحبت مي‌كرد، مراد از سنگر سازي، اين است كه هركس در زيرزمينش بشكه و ذغال است، اين‌ها را بيرون بياورد، آن جا را خالي كند و سنگر بسازد. يا آب حوض خانه را خالي كند. چون حوض خانه سنگر خوبي است و در سنگر رفتن اشكال ندارد. قرآن مي‌گويد: از ترس طاغوتيان در سنگر برويد. بنابراين در سنگر رفتن لازم است و اين را مي‌دانيم، اگر صدام با بمباران ديوار خانه و شهر ما را خراب كند، نبايد ديوار صبر ما خراب شود و همين دليل بر اين است كه حكومت ولايت فقيه حق است. صدام، مي‌خواهد بمباران كند تا مردم نق بزنند. اما مردم با صبرشان دماغ صدام را به خاك مي‌مالند كه ان شاءالله بافرمان امام پيروزي نزديك است.
سؤال: به عنوان حسن ختام برنامه يك خاطره براي ما بگوييد.
پاسخ: من به جاي خاطره يك آيه مي‌خوانم. مي‌فرمايد: (وَ ما أَرْسَلْنا في‌ قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ) (اعراف /94) يعني در قديم پيغمبر كه مي‌آمد، مردم گرفتاريشان بيش‌تر مي‌شد، چرا؟ «لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ» تا خوب بفهمند كه پيغمبر حق است. هر كس غنيمت خواهد بايد غرامت بپردازد. بمباران شدن تلخ است، ولي اين تلخي را مي‌چشيم، چرا؟ هركس غنيمت ولايت خواهد، بايد غرامت طاغوت را بپردازد. در كربلا غنيمت امام حسين را خواستند و لذا صبر كردند. ولي (وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‌) (طه /132)

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 658
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست