responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 509


1- همراهي مردان و زنان در كارهاي خير
2- همسر فرعون، الگوي همه مؤمنان
3- همسر نوح، الگوي كافران
4- موعظه‌هاي لقمان در قرآن
5- نياز كودكان و نوجوانان به معلم قرآن
6- راههاي دعوت نسل نو به نماز
7- حضرت خديجه، همسر نمونه رسول خدا

موضوع: انواع خانواده در قرآن

تاريخ پخش: 27/04/92

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

مسائل خانواده را مطرح مي‌كرديم. چهار رقم زن و شوهر در قرآن هست. سه تا را من مي‌گويم و يكي را هم شما بگوييد. يا زن و شوهر هردو همفكر و همكار هستند در خوبي‌ها. 2- زن و شوهر همفكر و همكار هستند در بدي‌ها. 3- زن خوب است، مرد بد. مورد چهارم هم شما بگوييد. مرد خوب است، زن بد است. چهار مورد هم در قرآن آمده است. آنجا كه هردو همفكر و همكار هستند در خوبي‌ها، نمونه‌اش پيغمبر اسلام و خديجه، نمونه‌اش اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا(س).

وقتي امام حسن و امام حسين كوچولو هستند، مريض مي‌شوند، پيغمبر عيادت مي‌رود، پيشنهاد مي‌كنند براي سلامتي‌شان، نذر كنيد، روزه بگيريد، بچه‌ها خوب مي‌شوند، اينها نذر روزه دارند. سه شب تا مي‌روند افطار كنند، يك شب يتيم، يك شب مسكين، يك شب اسير، مي‌آيد اينها زن و شوهر، يعني اميرالمؤمنين و حضرت زهرا غذاي خودشان را به يتيم و مسكين مي‌دهند. اين قصه را شنيديد، آيه‌اش را هم بشنويد. (وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً) (انسان /8)

1- همراهي مردان و زنان در كارهاي خير

اگر مرد مي‌خواهد كار خير كند، زن مانعش نشود. چند وقت پيش يك پزشك متخصص با يك خانم آمده. دو تا پزشك ستاد نماز آمدند. اين خانم پزشك چقدر از شوهرش تعريف كرد. شوهر چقدر از خانمش، و گفتند: چون ما آخر عمرمان است، يك مبلغي را دولت به بازنشسته‌ها مي‌دهد. ما مي‌خواهيم اين مبلغ را يكجايي كه جمعيت هست، مسجد نيست، مسجد بسازيم. ما راهنمايي‌اش كرديم كه كجا بساز. يعني زن و مرد، حالا مرد هم هست كه مثلاً مي‌خواهد يك كار خيري بكند، زن مانع است. زن داريم يك كار خيري مي‌خواهد بكند مرد مانع است. در قرآن خيلي آيه داريم كه مانع خير نشويد. (يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّه‌) (اعراف /45) مي‌خواهد كار خير كند مانعش مي‌شود و مي‌گويد: پيري داري، كوري داري، بچه داري، نوه داري.

2- زن و شوهر هردو همفكر و همكار هستند در بد جنس‌گري. آيه‌ي اين را حفظ هستيد. ابولهب و خانمش، ابولهب را قرآن مي‌گويد: (تَبَّتْ يَدا أَبي‌ لَهَبٍ وَ تَبَّ) (مسد /1) دو دست ابولهب قطع شود. عموي پيغمبر است. اسلام عمو و پسرعمو و دايي و پسر دايي و خاله و پسر خاله و عمه و پسرعمه را نمي‌شناسد. كج است، مي‌گويد: خدا لعنتش كند. نه اينكه مرد بد بود، آخر آيه مي‌گويد: خانمش هم بدجنس بود. (وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ) (مسد /4) زن و شوهر هردو همفكر هستند، در بدجنسي همكار هستند.

2- همسر فرعون، الگوي همه مؤمنان

3- زن خوب است، مرد بد است. قرآن يك آيه دارد، مي‌گويد: زن مي‌تواند امام همه مردها باشد. زن رهبر و الگو براي همه مردها و براي همه زن‌ها. مي‌گويد: يك نمونه مي‌گويم از زن فرعون ياد بگيريد. زن خوب بود، مرد بد بود. (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن‌) (تحريم /11) خدا يك نمونه داده است، ياد بگيريد، حالا زن فرعون چه كرد؟ زن فرعون بيست تا كار كرد.

1- مي‌گويند: با يك گل بهار نمي‌شود. زن فرعون گفت: دروغ است. من يكي بودم، با يك مَن بهار شد. يعني در تمام تشكيلات فرعون زن فرعون مؤمن بود. با يك گل بهار نمي‌شود، چرا! با يك گل بهار شد.

2- كمونيست‌ها مي‌گفتند: هميشه فكر انسان تابع اقتصاد است. يعني اگر يك كسي در كاخ زندگي كرد، فكرش هم كاخي است. در كوخ زندگي كرد، فكرش هم كوخي است. هركس را مي‌خواهيد ببينيد چطور فكر مي‌كند، ببينيد نظام اقتصادي‌اش چطوري است. زن فرعون گفت: دروغ مي‌گوييد: من در كاخ زندگي كردم اما فكر من… بگوييد… كاخي نيست.

ما ايام جنگ جوان داشتيم كه پدرش گفت: برايت خانه مي‌خرم، جبهه نرو. گفت: خانه‌ات براي خودت. من جبهه مي روم. اين كه آدم هرجا غذا مي‌خورد، همانطور فكر كند نه. يك مثل است نصفش را من مي‌گويم و نصفش را شما بگوييد. هرجا نمك خوردي، نمكدان نشكن، اما زن فرعون نمك فرعون را خورد، فرعون را نابود كرد. موسي نان فرعون را خورد، فرعون را… هرجا نمك خوردي، نمكدان نشكن، براي آدم‌هاي ميزان است. اگر يك جنايتكاري يك بستني به ما داد، خواست از ما امضا بگيرد. ما بايد امضاء كنيم؟ بستني‌اش را خوردم، بگذار امضاء كنم. حالا براي ما هديه آورده، يك سوغاتي آورده، فلان‌جا به ما وام داده، اينطور نيست. اينطور نيست كه حالا چون جزء حزب ما و رفيق ما است، ما وفادار باشيم. خيلي مثال دروغ در ايراني‌ها است.

مي‌گويند: زن يك دنده كمتر از مرد دارد! شما يك شب عمه‌ات را بخوابان و دنده‌هايش را بشمار. (خنده حضار) دنده‌هاي زن و مرد يكي است. سيزده نحس است، دروغ است. سيزده خيلي هم روز خوبي است. سيزده رجب حضرت علي به دنيا آمد. چه كسي گفت: سيزده نحس است؟! ما اگر دستمان را از قرآن و روايات و اهل بيت برداريم هركسي ما را با يك شعر و شعار به يك سمت مي‌برد. زن خوب، مرد بد.

3- همسر نوح، الگوي كافران

برعكس آن، مرد خوب و زن بد است. زن حضرت نوح بد بود، زن حضرت لوط بد بود. (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ) (تحريم /10) «امرأة» يعني زن. «امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ» دو تا پيغمبر بودند زن‌هايشان بد بودند. از اين چه مي‌شود فهميد؟ از اين مي‌شود كه نظام خانواده مؤثر هست، اما علت كامل نيست، مي‌شود آدم در خانواده‌ي بد خوب باشد. مي‌شود در خانواده‌ي خوب، بد باشد. اصل براي انسان اراده است. آنها هم بي‌اثر نيستند. مثلاً زمستان در سرماخوردن بي‌اثر نيست. اما مي‌شود با پوشيدن يك لباس كلفت در زمستان سرما نخورد. اينطور نيست كه چون همه فاميل‌ها بد هستند، پس من هم مجبور هستم، نه!

من سراغ دارم كسي كه از خانواده‌ي منحرف بهاييت بود. بدست مبارك شهيد محراب آيت الله مدني هدايت شد. طلبه شد، ملا شد. جبهه رفت، شهيد شد. خانواده‌اي كه ريشه‌اش منحرف بودند. از آن طرف هم داريم پسر آيت الله خراب درمي‌آيد. خانواده اثر دارد ولي تمام اثر براي اراده‌ي انسان است.

4- موعظه‌هاي لقمان در قرآن

در مسائل خانواده، بهترين كار موعظه‌هاي لقمان است. اول يك چيزي بگويم. ما معمولاً هم سن‌ها عارمان مي‌شود از همديگر نقل كنيم. يعني اگر بنده از دوستم يك چيزي شنيدم، حاضر نيستم اسمش را ببرم. ولي قرآن مي‌گويد: خداي خالق عارش نمي‌شود، از لقمان چيزي نقل مي‌كند. (وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ) (لقمان /13) خدايا مي‌خواهي موعظه كني، خودت موعظه كن. مگر نكفتي در قرآن (يَعِظُكُمُ اللَّه‌) (نور /17) خدا موعظه مي‌كند. مي‌گويد: نه، من مي‌خواهم اسم لقمان را ببرم. عارمان نشود. گاهي وقت‌ها بگوييم: آقا من اين را از فلاني گرفتم. بچه‌ي من يك حرف خوبي زد. خانم من يك حرف خوبي زد. اشكالي دارد بگويي؟ حسودي مي‌شود؟ «بعض الأساطين‌» (بحارالانوار/ج80/ص378) «بَعْضُ الْمُعَاصِرِين‌» (بحارالانوار/ج643/ص41) بگو: آقا فلاني گفت. عارمان نشود.

خالق از مخلوق حرف مي‌زند، مي‌گويد: «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُه‌» اينترنت و ماهواره و فيلم و سي‌دي و اينها ديگر رابطه‌ي بچه‌ها را از خانواده جدا كرده است. اما هيچ‌كس پدر نمي‌شود. هيچ‌كس مادر نمي‌شود.

«وَ هُوَ يَعِظُه‌»، «يَعِظُه‌» به قول ما طلبه‌ها فعل مضارع است، يعني موعظه بايد مستمر باشد. موعظه‌اش چه بود؟ اول گفت: (يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ) (لقمان /13) اولين وظيفه‌ي والدين اين است كه بچه را به سمت خدا ببرند. خدا! حديث داريم اولين كلمه‌‌اي كه بعد از دو، سه سال به بچه ياد مي‌دهيد،: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» باشد. نگوييد: باران آمد. بگوييد: خدا باران آورد. باران آمد كه كمونيست‌ها هم مي‌گويند: باران آمد. خدا مي‌گويد: «اَنزَلنا» ما باران را فرستاديم، نه اينكه باران آمد. ما فرستاديم. توجه بچه به خدا، بچه‌هايمان را مؤمن تربيت كنيم. شرك ظلم بزرگ است. انسان خدا را ول كند و سنگ بپرستد. غير خدا كاره‌اي نيستند، همه رئيس جمهورهاي دنيا جمع شوند، (لَنْ يَخْلُقُوا ذُبابا) (حج /73) يك مگس نمي‌توانند خلق كنند، يك مگس يك چيزي را بردارد و فرار كند همه رئيس جمهورهاي دنيا عقب او بدوند، نمي‌توانند از او بگيرند.

رئيس جمهور به آدم عزت نمي‌دهد. شما فكر مي‌كني پيش رئيس جمهور عكس برداري عزيز مي‌شوي؟ فردا تاريخ مصرفش تمام مي‌شود، اصلاً تو را مي‌گيرند. مي‌گويند: تو پهلوي فلاني بودي. مي‌گويد: والله من اشتباهي آمدم. مي‌گويد: نه، بگير ببينم. عزت را از خدا بخواهيد. (بِيَدِكَ الْخَيْر) (آل‌عمران /26)

افرادي نزد من مي‌آيند مي‌گويند: آقاي قرائتي، افتخار بده عكس بگيريم. مي‌گويم: فردا خراب درآمدم تو را مي‌گيرند. مي ترسد مي‌گويد: نه نه خداحافظ! از كسي عزت نخواهيد. شرك يعني به غير خدا تكيه نكن. فقط خدا! به غير خدا تكيه كني، دماغت مي‌سوزد.

يوسف لب چاه خنديد. گفتند: چرا مي‌خندي؟ گفت: نگاه كردم به برادرهايم، گفتم: با داشتن ده، دوازده تا برادر، كسي نمي‌تواند بگويد: بالاي چشمت ابرو است. حالا مي‌بينم همين برادرها آمدند مرا در چاه مي‌اندازند. به هماني كه اميدوار بودم از همان سيلي خوردم. به بچه‌هايمان بگوييم: همه‌كاره خداست. فكر نكن اگر خانه‌ي ما آن محله بود عزيز هستيم. فكر نكن اگر اين شغل را داشته باشيم عزيز هستيم. با فلاني فاميل شويم عزيز هستيم. سراغ دارم آدم‌هايي را كه دست و پا زدند با فلان فاميل ازدواج كنند. آن فاميلشان چپه شد، حالا فراري است. همه به او مي‌گفتند: خوشا به حالت! با چه خانواده‌اي وصلت كردي. فقط عزت را از خدا بگيريد. «الهي بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي‌» (بحارالانوار/ج91/ص96) زيادي من و نقص من فقط دست توست. اشتباه مي‌كنيم ما برنامه‌هاي ديگر مي‌ريزيم.‌ اين خيالات خودمان است.

5- نياز كودكان و نوجوانان به معلم قرآن

چهل سال پيش من فكري بودم چه آخوندي شوم؟ آخوند فقيه و فيلسوف و عارف و مفسر و مجتهد و قاضي و ما گفتيم: آخوند اطفال شويم. مثل كي؟ نمي‌دانم مثل كي، نمونه نداشتيم. گفتند: يعني چه؟ گفتم: پزشك اطفال داريم، من هم آخوند اطفال شوم. گفتم: لازم نيست مردم دعوت كنند، ما برويم دعوت كنيم. آمديم در كوچه در خانه‌ها را زديم، گفتيم: بچه‌ها خانه‌ي ما بياييد، گردو و پرتقال بخوريد، يك قصه هم گوش بدهيد. بدون باني، بدون هيچ امكاناتي، در خانه‌ها را در كاشان زدم، بچه‌ها را جمع كردم و يك تخته سياه و وقتي هم در كوچه راه مي‌رفتم بچه‌ها به عنوان معلم عقب من مي‌دويدند. خوب بچه‌ها هم يا عقب ديوانه مي‌دوند يا عقب سگ توله. (خنده حضار) ما راه مي‌رفتيم اين بچه‌ها عقب ما مي‌دويدند. بعضي‌ها به من گفتند: آقاي قرائتي تو فكر آينده‌ات نيستي؟ هيچ‌وقت نخواهند گفت قرائتي يك وزنه‌ي علمي است. خواهند گفت: همان كه براي بچه‌ها روي تخته سياه قصه مي‌گويد؟ گفتم: بالاخره بچه‌ها آدم هستند يا نه؟ قرآن مي‌گويد: (هذا بَيانٌ لِلنَّاس‌) (آل‌عمران /138)، قرآن بيان است براي ناس. ناس يعني مردم. بچه‌ها جزء مردم نيستند. كتاب‌هاي علمي را بچه‌ها نمي‌فهمند. من كتاب علمي را مي‌خوانم روانش مي‌كنم و براي بچه‌ها مي‌گويم. گفتند: آخر بچه‌ها پول ندارند. بچه‌ها پز ندارند. گفتم: نداشته باشند. همه‌ي آنها كه غصه‌ي مرا مي‌خوردند، همه وضعشان از من ضعيف‌تر است و ما از آن معلم بچه‌ها به لطف خدا، خدا بركت داد، الآن امروز به من زنگ زدند، تلويزيون‌هاي خارجي هم بحث‌هاي تو را پخش مي‌كنند. اگر خدا خواسته باشد بدهد، معلم بچه‌ها هم بشوي، مي‌دهد. اگر نخواسته باشد بدهد…

يك ترشي فروش در تهران بود، بچه‌هايش را مي‌شناسم. زير بله ترشي مي‌فروخت. منتهي يك سيد محترمي بود، كاسب جزء بود. ترشي مي‌فروخت. يك روز گفت: من يك آرزو دارم كه روزي كه مي‌ميرم تمام خيابان تعطيل شود و تشييع جنازه بيايند. پسرش به من گفت: ما پدرمان را مسخره كرديم. گفتيم: بله چون شما كه از مراجع تقليد هستي، همه خيابان را براي شما مي‌بندند!!! گفت: حالا خدا را چه ديدي. من آرزويم است. يكوقت ديدي خدا داد. مي‌گفت: روز شهادت موسي‌بن جعفر از دنيا رفت. آن خيابان هم هيأت موسي‌بن جعفر درونش است. مردم بسته بودند روضه بروند، گفتند: اين سيد ترشي‌ فروش را هم تشييع كنيم. مي‌گفت: يك مرتبه ديدم كل خيابان را بستند و تشييع پدرم است. گفتم: اي بابا! كل خيابان… گفت: چقدر ما پدرمان را مسخره كرديم.

كس ديگري را هم سراغ دارم، چقدر ما رنگ و وارنگ ديديم در اين نيم قرن. كتاب‌هايش را به پنج زبان ترجمه مي‌كرد. گفتند: بابا تو هنوز مرجع تقليد نشدي. رفقايش گفتند: ما يقين داريم ايشان از مراجع تقليد مي‌شود. منتهي مرجع تقليد، چند تا بزرگ‌ها كه مي‌ميرند اين بعدي‌ها جايش مي‌آيند. گفت: ما مي‌دانيم ايشان وقتي مرجع تقليد شود فرصت اين را ندارد كه رساله‌اش را به چند زبان… رساله‌اش را تا آنجا كه من سراغ دارم، انگليسي، فرانسه، اردو، عربي، صدام آقايان را بيرون كرد، ايشان هم بيرون كرد. قم آمد، تشكيلاتي و دنگ و فنگي و خلاصه روزي كه قم بمباران مي‌شد از دنيا رفت. تشييع جنازه‌ي آقايي كه فكر مي‌كرد مرجع تقليد كره‌ي زمين مي‌شود، تشييع جنازه‌اش هفده نفر بودند. ترشي‌فروش دهها هزار نفر، مرجع تقليد هفده نفر. به بچه‌ها ياد بدهيم همه چيز دست خداست. اگر بناست ذليل شوي، در هر شرايطي ذليل مي‌شوي. بناست عزيز شوي، در هر شرايطي عزيز مي‌شوي.

دوست ما مي‌گفت: يك كسي وارد حرم امام رضا شد، ديدم مي‌دود. گفتم: عقب چه مي‌دود. اين چطور مي‌دود؟ مي‌گفت: دويد، دويد، حساس شدم اين چقدر مي‌دود. پيرمردي بود، مي‌دويد. مي‌گفت: نظر من جلب شد، هي نگاهش كردم و رفتم ببينم كجا مي‌دود. مي‌گفت: دويد، دويد، دويد، دويد رفت سمت حرم، سلام كرد و همانجا خوابيد و مرد. ماجراي مردن اين را به يكي از مراجع گفتند، گفت: خوشا به حالش.

رضاشاه مي‌شويم قبر درست مي‌كنيم. مقبره، امام مي‌آيد مي‌گويد: قبرش را خراب كنيد. حتي مستراح هم نكنيد، همينطور خالي خالي باشد. رضاشاه قبرش مستراح هم نمي‌شود. نمي‌دانيم

خلاصه به بچه‌ها حالي كنيد كه (يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّه‌) (لقمان /13) 2- «أَقِمِ الصَّلاة» به بچه‌ها نماز ياد بدهيم. نماز بدون مستحبات، نماز ساده، «بِحَوْلِ اللَّهِ» و «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، «اَنجَزَ وَحدَه وَ نَصَرَ عبده»، اينها باشد براي بعد. اگر مي‌خواهي به بچه نماز شب ياد بدهي بگو: يازده ركعت نماز بي‌ «قُلْ هُوَ اللَّه». تعاوني حساب كنيد كه مشتري شوند. اين سيصد تا العفو و چهل تا مؤمن را قاطي مي‌كند. نماز رقيق ياد بدهيد. نماز ساده ياد بدهيد. اسرار نماز را…

6- راههاي دعوت نسل نو به نماز

چه كنيم بچه‌ها نمازخوان شوند. قرآن مي‌فرمايد: دليل اينكه افراد نماز نمي‌خوانند، خشوع ندارند. (وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ) (بقره /45) نماز سنگين است، «إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين‌» رمز انكه بعضي نماز نمي‌خوانند، خشوع ندارند. خشوع يعني چه؟ يعني نرم نيستند. چه كنيم مردم را نرم كنيم؟ قرآن براي نرم كردن مردم چهار تا راه را گفته است. تا آنجا كه من بلد هستم. خوب گوش بدهيد، بحث، بحث خوبي است. خيلي‌ها در فاميلشان آدم‌هايي هستند، اهل نماز نيستند. چگونه اينها را به نماز تشويق كنيم. قرآن مي‌گويد: گير اين است كه اين نرم نيست. «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ» نماز سنگين است چون نرم نيست. راه نرم كردن، 1- نعمت‌هاي خدا را بشمار. اگر نعمت‌هاي خدا را شمردي، نرم مي‌شوي.

پسر شما نسبت به شما، گردن كلفتي مي‌كند. دختر شما نسبت به مادر يا پدر گردن كلفتي مي‌كند. مي‌گويي: بنشين آقاجون، اينجا اين پول را ندادم؟ اينجا اين خدمت را نكردم؟ اينجا اين زحمت را نكشيدم؟ اگر زحمات پدر و مادر مطرح شود بچه نرم مي‌شود. در فيلم شما ديديد، جواني با پدرش پارك رفتند. پدر پرسيد اين چيه؟ گفت: گنجشك است. دو سه بار، گفت چيه؟ گفت: اِ… گنجشك است. سه بار، چهار بار پرسيدي. پسر سر پدرش داد زد كه چرا چند بار پرسيدي گنجشك است. بابا رفت دفتر خاطرات را آورد، گفت: پسرجان يك زماني كوچولو بودي. تو را در اين پارك آورديم. بيست، سي بار پرسيدي چيه؟ گفتم: عزيزم گنجشك است. دوباره گفتي: آقاجون چيه؟ گفتم: قربانت بروم گنجشك است. دوباره گفتي: چيه؟ گفتم: عزيز من گنجشك است. سي بار با عزيزم گفتم: گنجشك است. كوچولو بودي. حالا من پير شدم سه بار گفتم: چيه؟ سر من دادي زدي؟! اين بچه خجالت كشيد. اين را خشوع مي‌گويند.

آنقدر نعمت‌ها را بشماريد، تا نسبت به خدا شرمنده باشند. (أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ) (بلد /8) يك جفت چشم به تو ندادم. زبان به تو ندادم. (وَ لِسَانًا وَ شَفَتَينْ‌ِ) (بلد /9) يك جفت لب به تو ندادم. (أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً) (نباء /6) زمين را بستر گهواره براي تو قرار ندادم. كوهها را ميخ قرار ندادم. (وَ الجِْبَالَ أَوْتَادًا) (نباء /7) چراغ مجاني بالاي سرت نگذاشتم. (وَ جَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا) (نباء /13) باران برايت نفرستادم. (وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثجََّاجًا) (نباء /14) شمردن نعمت‌ها، من اگر يك دوربين به شما بدهم تا آخر عمر مرا دوست داري. خدا دو تا دوربين به شما داده. دو تا چشم، هم عكس ساده برمي‌دارد، هم عكس رنگي، هم از دور، هم از نزديك، آخر چطور يك دوربين تشكر دارد، دو تا چشم به تو نداده؟ آنوقت چشم از چيست؟ از پي است. پي بايد با آب نمك قاطي شود. اشك ما شور است. اگر اشك ما شور نبود كور مي‌شديم. نعمت‌هاي خدا را بشماريم، نقل مي‌شود.

2- به او بگوييم: بابا كل هستي دست خالق است. همه دست پر مي‌روند، تو چرا مي‌خواهي دست خالي بروي؟ (كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ) (بقره /116) هستي در حال تواضع است. هستي دارد سبحان الله مي‌گويد. (سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْض‌) (حديد /1) نه در گذشته «سَبَّحَ» در آينده هم «سَبَّحَ». (يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض‌) (جمعه /1) هستي در حال سجده است. تو چرا سجده نمي‌كني؟ (وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ) (الرحمن /6) همه سجده مي‌كنند، تو سجده نمي‌كني؟ همه سجده مي‌كنند، تو چرا سجده نمي‌كني؟ وقتي گفتند: آقا همه جوراب مي‌پوشند. خوب پس من هم مي‌پوشم. بابا همه چشم روشني مي‌آورند، پس ما هم ببريم. خدا بارها گفته: بابا كل هستي مطيع است، تو چرا گردن كلفت هستي؟

3- گاهي وقت‌ها مي‌گويد: جهنم هم هست. بهشتي‌ها از جهنمي‌ها مي‌پرسند: (ما سَلَكَكُمْ في‌ سَقَرَ) (مدثر /42) چرا جهنم رفتيد؟ مي‌گويند: به چهار دليل. 1- (قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ) (مدثر /43) اهل نماز نبوديم. 2- (وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ) (مدثر /44) به مسكين غذا نمي‌داديم. 3- (وَ كُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِينَ) (مدثر /45) گفتيم: خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو. به ساز مردم رقصيديم. نان را به نرخ روز رفتيم. 4- (وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ) (مدثر /46) يوم الدين، روز قيامت را فراموش كرديم. جهنم است،

چه كنيم خشوع پيدا كنيم؟ تلطيف، با شمردن نعمت‌ها روحش را لطيف كنيم. اسرار نماز را به او بگوييم. خيلي‌ها كه نماز نمي‌خوانند حلال زاده هستند. منتهي مي‌گويد: خدا به نماز ما نياز ندارد. راست مي‌گويد، خدا نياز ندارد، اما ما بايد نماز بخوانيم. «يا بُنَيَّ» نماز، نماز و امر به معروف. در خانه زن نقش مهمي دارد.

حالا چون به مناسبت رحلت حضرت خديجه هم هست يك جمله بگوييم. بعضي زن‌ها پولدار هستند. يا حقوق دارند، يا ارث پدر دارند، از خديجه ياد بگيرند. يك خانم پولدار اين مسجد گوهرشاد را ساخته است. سومين مسجد كره‌ي زمين است. اولين مسجد كره‌ي زمين مسجدالحرام است. دومين مسجد كره‌ي زمين مسجد مدينه است. بعد از مسجدالحرام و مسجد مدينه، شلوغ‌ترين مسجدها شايد مسجد گوهرشاد باشد. چطور يك خانم، خانم‌ها اگر پولي داريد، بياييد يك كاري كنيد.

يك خانمي در قم پيدا شد، يك مسجد ساخت. هيچ، كاشي‌كاري و اينها هم ندارد. مسجد آجري آجري است. من پنجاه سال است طلبه هستم. اين مسجد دائماً پر مي‌شود و خالي مي‌شود. آخرين پيشنماز آن آيت الله العظمي بهجت بود كه هميشه علماي درجه يك، يك مسجد ساده و آجري كوچولو. شايد دويست، سيصد نفر آدم بگيرد. پر، پر! يك خانمي يك مسجد ساخت. خانم‌ها، بعضي‌ها ارث پدر به شما رسيده است. سني هم از شما برآمده است، بياييد يك باقيات الصالحاتي، داشته باشيد. يك كار خيري كنيد. مردها هم همينطور.

7- حضرت خديجه، همسر نمونه رسول خدا

امشب، شب رحلت خديجه است. مال كثير داد خدا به او كوثر داد. (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ) (كوثر /1) ما به شما فاطمه داديم. مال داد، فاطمه گرفت. چه توفيقي؟ خيلي پيغمبر ياد خديجه مي‌كرد. يك روز عايشه گفت: خوب بس است. از او بهترش را خدا به تو داده است. گفت: تو بهتري؟ زماني كه او به من ايمان آورد، هيچ‌كس ايمان نياورد. تمام اموالش را در راه اسلام داد. نام خديجه را پيغمبر گرامي داشت. گاهي گوسفند مي‌كشت، گوشتش را تقسيم مي‌كرد بين زن‌هايي كه با خديجه آمد و شد داشتند. چه دامادي گرفت. دومين فرد هستي، حضرت امير داماد خديجه شد.

يك كسي آمد گفت: من داماد خوب مي‌خواهم. گفتم: به حضرت خديجه متوسل شو. به او بگو: خدا به تو داماد خوب داد، يك داماد خوب هم قسمت دختر ما كن. خديجه خيلي عزيز بود. تمام ثروتش را داد. به پيغمبر گفت: اگر من مردم، مرا در عباي خودت دفن كن. همه‌ي مالش را داد با يك عباي پيغمبر، تجليل از زن‌ها لازم است. در قرآن دو آيه داريم، هم مي‌گويد: از مردها تجليل كن. (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيم‌) (مريم /41) ياد ابراهيم را گرامي بدار. زن‌هاي خوب هم تجليل كن. (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَم‌) (مريم /16) زن و مرد فرق نمي‌كند. در كمالات زن و مرد دوش به دوش هم هستند. در آيه‌ي 35 سوره‌ي احزاب مي‌فرمايد: زن و مرد در تمام كمالات دوش به دوش هم هستند. «إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِمات‌» مرد مسلمان، زن مسلمان، «وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِنات» فرق نمي‌كند، زن با ايمان، مرد با ايمان. «وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتات‌»، مرد متواضع، زن متواضع. «وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ» مرد راستگو، زن راستگو. «وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ» مرد صبور، زن صبور. «وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ» مرد خاشع، زن خاشع. «وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ» مرد پول خرج كن، زن پول خرج كن. «وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ» مرد عفيف، زن عفيف. (أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً) (احزاب /35) زن و مرد دوش به دوش هم. همه با هم يكسان هستند. هيچ فرقي نمي‌كند. اين هم كه زن‌هاگاهي تكليفشان فرق مي‌كند آن هم يك حكمتي دارد. چون زن‌ها مثلاً نه سالگي دخترها بايد نماز بخوانند. پسرها پانزده سالگي، مي‌گويند: چرا؟ اين چرايش روشن است. شايد يكي اين باشد. زن‌ها چهل سال يك مشكل دارند. از 12 سالگي شروع مي‌شود، تا 52 سال. از 12 سالگي تا 52 سالگي چهل سال يك مشكلي دارند. مشكلشان اين است كه در اين چهل سال، يك چهارم چهل سال نبايد نماز بخوانند. اسلام گفته: شش سال زودتر نمازت را شروع كن. اين شش سال، چهار سال هم زن‌ها ميانگين بعد از مردها زنده هستند. يعني آدم قبرستان كه مي‌رود زن‌ها سر قبر شوهرانشان نشستند. ما هروقت مرد بيوه داريم صد تا زن بيوه داريم. مرد بيوه ده تا! زن عمرش طولاني‌تر است. مربوط به ايران هم نيست. كره‌ي زمين، تمام دنيا اينطور است. عمر طبيعي زن چهار سال بيشتر است. چهار سال بعد از شوهرت هستي. شش سال هم زودتر نماز را شروع كن كه آن ده سال جبران آن ده سال شود. يك جاهايي هم كه تفاوت‌هايي هست حكيمانه است. خديجه در تاريخ برنده شد. مال زياد داد، مال كثير داد، كوثر گرفت. زنان ما مي‌توانند خديجه باشند. خواستگارهاي مختلف و پولدار آمدند. فرمود: من مي‌خواهم زن پيغمبر يتيم شوم. مي‌خواهم زن پيغمبر فقير شوم. گاهي يك داماد خوب است بايد دختر انتخاب كند، اين فقير است، يتيم است ولي آدم است. فلاني خيلي وضع فاميلش خوب است، ماشينش خوب است و خانه‌اش، اما اهل نماز نيست، اهل مشروبات است، رابطه‌هاي بد دارد. خديجه خوب انتخاب كرد. برنده شد. خدايا دختر و پسر ما را، زن و مرد ما را در راهي كه رضاي تو است قرار بده. براي شادي روح حضرت خديجه سه صلوات بفرستيد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- كدام سوره قرآن، درباره همسران كافر و بدكار است؟

1) سوره كافرون

2) سوره مسد

3) سوره منافقون

2- آيه 11 سوره تحريم، چه كسي را به عنوان الگوي مؤمنان معرفي مي‌كند؟

1) حضرت مريم

2) همسر حضرت ابراهيم

3) همسر فرعون

3- خداوند، موعظه پدر به فرزند درباره نماز را از زبان چه كسي بيان مي‌دارد؟

1) حضرت لقمان

2) حضرت يعقوب

3) حضرت نوح

4- از نظر قرآن كريم، مهم‌ترين دليل ترك نماز چيست؟

1) رفاه و ثروت

2) غريزه و شهوت

3) تكبّر و نخوت

5- خداوند، كوثر را به چه كسي عنايت نمود؟

1) حضرت زهرا سلام الله عليها

2) حضرت خديجه سلام الله عليها

3) حضرت مريم سلام الله عليها

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 509
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست