responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 489

موضوع: انقلاب اسلامی، امانت الهی

تاريخ پخش: 21/11/1400

عناوين:

1- دعای ندبه، عامل تقویت روحیه

2- رسالت ما تکمیل است، نه توجیه و تضعیف

3- انواع توطئه‌های داخلی و خارجی علیه جمهوری اسلامی

4- فعّال باشیم، نه منفعل

5- بهره‌گیری از شیوه‌های مختلف برای دعوت به حقّ

6- امکان رسیدن به موفقیت در تلخی‌ها و سختی‌ها

7- خطر بزرگ‌کردن دشمن و مأیوس‌کردن از خدا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان پای تلویزیون بحث را سال 1400 می‌شنوند، 1400، شب بیست و دوّم بهمن، در آستانه‌ی پیروزی. در اینجا یک بحث فشرده‌ای دارم راجع به این‌که این انقلاب امانت است برای ما و قرآن گفته مؤمن علامتش این است که: (لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‌) (مؤمنون /8)، امانت را سالم بگیرد، سالم تحویل بدهد. این چند دقیقه راجع به این می‌خواهم صحبت کنم.
اصولاً در جامعه افراد دو گروهند: گروهی فعّالند، چابک‌اند، آماده‌باش هستند، سینه سپر می‌کنند، غیرت دارند، همّت دارند، یار دارند، فکر دارند، خب یک عدّه‌ای این‌طوری‌اند؛ عدّه‌ای هم هستند وارفته، یعنی صبح قلقلکش می‌دهی، غروب می‌خندد، بی‌حال، وارفته.
اسلام با کسل مخالف است. در دعاها داریم: «اللّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ» (مفاتیح‌الجنان، دعای ابوحمزه‌ی ثمالی)، خدایا از آدم بی‌حال من بدم می‌آید، پناه می‌برم به تو. صدها «أَعُوذُ» داریم و اما آن «أَعُوذُ»‌ ای که اوّل همه آمده، «أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ»، یعنی من از بی‌حالی بدم می‌آید، از وارفتگی، وارسته می‌خواهیم، نه وارفته، فعّال می‌خواهیم، نه منفعل. این مسئله‌ی مهمی است.

1- دعای ندبه، عامل تقویت روحیه

چرا به ما گفته‌اند مستحب است که روز جمعه دعای ندبه بخوانید؟ دعای ندبه همه‌اش شارژ می‌کند آدم را، مثل این تلفن‌های همراه هست که می‌گذارید به برق وصلش می‌کنید، دعای ندبه آدم را شارژ می‌کند. خدایا «أَيْنَ هادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَالنِّفاقِ؟»، مهدی جان کجایی، ساختمان‌های کفر را در هم تخریب کنی؟! حالا شما نگاه کنید، یک جمهوری اسلامی بعد از چهل سال می‌خواهد این تجاوزهایی که به حریم دریا شده، جلویش را بگیرد، می‌گوید دریا از انفال است، رودخانه‌ها از انفال است، انفال مال کلّ بشر است، (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفال‌) (انفال /1)، آیه قرآن داریم سوره‌‌ی انفال. سؤال می‌کنند این دریا و رودخانه مال چه کسی است، این جنگل‌ها مال چه کسی است؟ می‌گوید: مال همه‌ی مردم هست، کسی حق ندارد خودش دیوار بکشد. حالا بعد از قرن‌ها که دور این منابع را دیوارکشی کردند و تصرّف کردند، حالا مثلاً جمهوری اسلامی می‌خواهد بگوید نه، این مال عموم است، چه‌قدر مردم خوشحال می‌شوند مال عموم است. حالا اگر همه‌ی ساختمان‌های نااهل، از نااهل‌ها گرفته بشود، به اهلش داده شود، یا عموم باشد، آزاد بشود، این خیلی مهم است. دعای ندبه یعنی شارژ کن خودت را، ما منتظر کسی هستیم که لقمه‌ی حرام را از حلقوم دربیاورد.
امیرالمؤمنین وقتی که حکومت را به دست گرفت، فرمود: من پول‌هایی را که به جا مصرف نشده، برمی‌گردانم، حتّی اگر با آن پول‌ها ازدواج کرده باشید، مهریه‌ی خانمتان هم باشد، من می‌گویم مهریه‌ی خانم هم برگردد. مهم است این. مردم مزه‌ی عدالت را نچشیده‌اند هنوز، اگر مزه‌ی عدالت را بچشند حالا.
جمهوری اسلامی به مردم گفت: شما حقّ انتخابات دارید، چهل سال از انقلابتان رفت با کم و زیادش، چهل بار آمدید پای صندوق. این حضور فعّال و ما هم باید قدر بدانیم. البتّه یک جاهایی هم ضعف داریم، ضعف‌ها را هم باید اقرار کنیم.

2- رسالت ما تکمیل است، نه توجیه و تضعیف

من یک مسئله‌ای را مکرّر گفتم، حالا چون شب بیست و دو بهمن است باز هم می‌گویم. دوستی داشتیم خدا رحمتش کند، پدر شهید فاضل خیلی برجسته‌ای بود، ایشان یک جمله‌ای به من می‌گفت، جمله‌اش را خوشم آمد، این‌طور می‌گفت که: «توجیه حماقت است.» ما به این می‌گوییم مملکت ما هیچ عیبی ندارد، مسئولین همه خوب هستند، کارها همه درست است، خب این خیلی آدم باید آدم احمقی باشد که این همه عیب را نبیند، بنابراین توجیه نکنید، چون اگر توجیه کنیم که کارها درست است، آدم‌ها خوب هستند، یعنی خیلی آدم احمقی هستیم. توجیه احمقی است، حماقت است.
خب حالا که توجیه نمی‌کنیم، مملکت عیب دارد، بگوییم ما دیگر نیستیم تو انتخابات؟! بس است، چند بار آمدیم دیگر بس است. «تضعیف جنایت است.»، این جمله‌ی دوّم ایشان بود. بگوییم حالا که عیب هست، پس ما دیگر از این به بعد نیستیم، خب با خون شهدا چه می‌کنی؟ صدها هزار جانباز و شهید و معلول و اسیر با این‌ها چه می‌کنی؟! اگر گفتند با خون ما چه کردید، می‌گویید چه؟ می‌گویید: خسته شدیم رفتیم کنار! «تضعیف هم جنایت است.»
«تکمیل رسالت است.»، رسالت ما، مسئولیت ما این است که بیاییم تکمیلش کنیم، بیاییم عیب‌هایش را برطرف کنیم. خیلی است این جمله، ده‌ها سال هست که توی مغز من اثر گذاشت، جمله، جمله‌ی طلایی است. «توجیه حماقت است. تضعیف جنایت است. تکمیل رسالت است.»
جمهوری اسلامی مفت گیر نیامده، بعد هم تو چه گیر و دار، این‌قدر هم که بلا بر سر جمهوری اسلامی آمد، سر هر کشوری می‌آمد، نابود شده بود. چه جنایتی می‌شد بکنند، که نکردند؟! تحریم اقتصادی، توطئه، حمله‌ی نظامی، چه کاری می‌توانستند بکنند، که نکردند؟!
یک خاطره یادم آمد، برایتان بگویم. یک کسی اسمش مخفی بود، ولی خب رنگش زرد بود و لاغر بود. یک نفر گفت: آقا مخفی؟! گفت: بله. گفت: چرا رنگت زرد است؟! گفت: من باید مرده باشم، حالا خوب است من هستم، رنگم پریده، من باید مرده باشم. گفتند: چه‌طور؟! گفت: هر کس به رفیقش نامه می‌نویسد، تو نامه می‌نویسد مخفی نماند. اسمش مخفی بود دیگر، می‌نویسد مخفی نماند، حالا من خوب است ماندم، رنگم پریده است.

3- انواع توطئه‌های داخلی و خارجی علیه جمهوری اسلامی

روز اوّلی که جمهوری اسلامی درست شد، منافقین گفتند جمهوری اسلامی نماند، لیبرال‌ها گفتند جمهوری اسلامی نماند، آمریکا گفت جمهوری اسلامی نماند، خلق‌هایی که درست شد، خلق کرد و خلق عرب و خلق فلان و خلق فلان، این‌ها همه، همه‌اش برای شکستن بود، باز خوب است جمهوری اسلامی مانده، حالا یا تخم‌مرغ گران است، یا پوشک گران است، یا دلار گران است، یا به هر حال. ما توقّع نداریم که حکومتِ معصوم باشد، حکومتِ معصوم که نداریم، حکومت ولیّ فقیه داریم، یعنی ولیّ فقیه، سالم‌ترین فرد جامعه از نظر علم و تقوا. خب دستمان را از توی دست این برداریم، دستمان را تو دست چه کسی بگذاریم؟ نباید آدم چون عصبانی شد، بگوید من دیگر نیستم، پس هر چی شد شد، هر چی بادا باد. شما دستتان فعلاً توی دست ولایت فقیه است، اثرش این بود که هر وقت به ایران حمله کردند، یک تکّه از ایران را گرفتند، جز زمانی که ولایت فقیه بود، در زمان ولایت فقیه یک وجب زمین را ندادند. خب این یک اثرش.
در مقابل همه‌ی توطئه‌ها مقاومت کردند. این یک اثرش.
روز به روز بسیاری از پیشرفت‌های ما بیش‌تر می‌شد. این یک اثرش.
ما توقّع، مقداری که توقّع داریم، این توقّع باشد. تازه این کجا و آنی که وعده هست کجا. روایاتی داریم که امام زمان کی ظهور می‌کند، منتها خب ما باید مواظب باشیم، حتّی‌المقدور سعی کنیم فعّال باشیم. یکی از راه‌های فعّال شدن، توجّه به دعاهای دعای امام زمان است. دعای امام زمان هم دعای خاصّی نیست هان. مثلاً این دعای معروف امام زمان (البلد الأمين و الدرع الحصين، ص 349) می‌گوید خدایا، همه‌ی مشکلات را توی یک دعا آورده، خدایا به ما توفیق بده، «تَوْفِيقَ الطّاعَةِ»، من بنده‌ی تو باشم، ما که بناست که بنده‌ی کسی باشیم، چرا بنده‌ی شرق و غرب باشیم، بنده‌ی تو باشیم. «بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ»، از گناه دوری کنیم، زنان ما حیا داشته باشند، جوانان ما غیرت داشته باشند، بازار ما تعادل داشته باشد، رزمندگان ما در جبهه پیروز باشند، اصلاً دعاهای که هست همه‌اش برای این است که چشم اندازت یک همچین حکومتی می‌خواهیم، ما یک همچین حکومتی می‌خواهیم. هر چی‌اش رسیدیم الحمدلله، به هر چی‌اش نرسیدیم آرزو است. حتّی به ما گفتند شما به فکر اسلحه باشید برای حکومت امام زمان علیه السلام.
یک دعا بکنم، باز ادامه بدهم حرف را. خدایا خیلی جوان‌ها رفتند و شهید شدند، جانباز شدند، اسیر شدند، مفقود‌الأثر شدند، خبرشان، خبر شهادتشان به پدر و مادرشان هم نرسید. خدایا این‌ها فعّالان کشور بودند، به آبروی تمام خون‌های مقدّس، کشور ما را از همه‌ی بلاها حفظ بفرما و افرادی که منحرفند، اگر قابلند هدایت بفرما.
فعّال یا منفعل، برویم جلو، یا صبر کنیم؟
4- فعّال باشیم، نه منفعل
امیرالمؤمنین می‌فرماید: اگر منفعل باشید، بنشینید دشمن بیاید خانه‌تان، باختید، شما بروید بیرون شهر، به استقبال دشمن، ننشینید تا دشمن بیاید توی خانه‌تان و مسلّط بر شما بشود. این فعّال یا منفعل؟
تمرین هم باید بکنیم. بگذار یک مثال بزنم. تلویزیون یک بحث خیلی شیرینی را ایّام دهه‌ی فجر یا هر وقت، به هر مناسبتی یک بحث شیرینی را می‌گذارد، منتها بحث شیرین یک وقتی است که امتحانات بچّه‌ها هم توی آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها هست. این بچّه مدرسه‌ای کتاب را دست می‌گیرد، یک خورده می‌خواند، یک خورده فیلم می‌بیند، یک خورده می‌خواند، یک خورده فیلم می‌بیند، می‌خواند، فیلم می‌بیند، می‌خواند، فیلم می‌بیند، بعد چون تمرکز ندارد، در درسش نمره‌ی لازم را نمی‌گیرد. این چی شد؟ یعنی پخش فیلم قشنگ تلویزیون باعث شد که ضربه‌ی علمی خورد به این نسل نو. خب این منفعل بود، ضربه خورد.
بعضی وقت‌ها می‌گوییم: نه، من امشب که امتحان دارم، فیلم هم هر چی باشد، نمی‌بینم، به هر قیمتی باشد، نمی‌بینم. بلند می‌شود می‌رود یک کتابخانه‌ای، جایی. خب این خودش را جدا می‌کند.
اگر بلند شدی رفتی کتابخانه و پای کامپیوتر و اینترنت و این‌ها، دنبال درست رفتی، موفّق می‌شوی، فعّال هستی.
ما باید فعّال باشیم. گاهی وقت‌ها یک بار هم یک چیزی می‌گوییم گوش نمی‌دهند، خب دو بار بگوییم گوش می‌دهند. شما اگر یک تبر دستت است، داری چوب می‌شکنی، اگر زدی، نشکست، تبر را دور می‌اندازی؟! هرگز. هیچ کس را ما ندیدیم بگوید که آقا چون چوب شکسته نشد، تبر را دور می‌اندازیم، یا چوب را دور می‌اندازیم، می‌گوییم: بزن تا بشکند. حالا با دست تو نبود، یکی دیگر می‌آید.
لب سفره اگر نوشابه باز نشد، هیچ‌کس نوشابه را دور نمی‌اندازد. دست به دست دور سفره می‌چرخند، تا بالأخره دست یک نفر قوی باشد، تا در این نوشابه را باز کنند. عضو فعّال، نه منفعل.
گاهی وقت‌ها یک چیزی را هم شما می‌گویی، اثر نمی‌کند. قرآن آیه دارد، می‌گوید: «صَرَّفْنَا» (احقاف/ 27، إسراء/ 41 و 89، کهف/ 54 و طه/ 113)، کلمه‌ی «صَرَّفْنَا» توی قرآن هست، یعنی چند بار بگو، نگو آقا من یک بار گفتم، گوش نداد، «صَرَّفْنَا» تکرار کن، «صَرَّفْنَا».
یک جا دیگر می‌گوید: «فَصَّلْنَا» (انعام/ 97 و 98 و 126)، یعنی تفصیلش بده، یعنی مختصر گفتی، گوش نداد، توضیح بده، باز کن مطلب را. «صَرَّفْنَا» یعنی تکرار کن، عقب‌نشینی نکن، «فَصَّلْنَا» یعنی تکرار کن، عقب‌نشینی نکن. این یک بار گفتم گوش نداد، کافی نیست. عضو فعّال.
امام حسین عضو فعّال بود، چه جوری بود؟ اوّل رفت مکّه. چرا رفت مکّه؟ برای این‌که همه مردم دنیا می‌آمدند مکّه اعمال حج انجام بدهند، امام حسین رفت آنجا، تا صدایش را به مردم دنیا برساند. نامه که امام حسین می‌نوشت به سران قبیله‌ها افشاگری می‌کرد، حسین هستم، پسر امیرالمؤمنین هستم، حکومت یزید باطل است، یزید تصمیم به چنین دارد، او به درد حکومت نمی‌خورد، ما باید قیام کنیم علیه حکومت یزید. با نامه افشاگری کرد، با هجرتش به مکّه افشاگری کرد. افرادی را سراغ افراد می‌فرستید. نامه‌ی شخصی می‌داد، می‌گفت این نامه را برو فلان منطقه، به دست فلانی بده. عضو فعّال.
دیگران هم، همین‌طور بودند. این‌طور نبوده که همیشه همه‌ی مردان خدا اوّلین دفعه موفّق باشند. مگر حضرت موسی اوّل موفّق بود؟ موسی را مسخره کردند، گفتند: این آمده پیغمبر شده، (أَمْ … هذَا الَّذي هُوَ مَهينٌ ؟) (زخرف /52)، این با این تیپش، یک چوپان آمده تو کاخ فرعون، به فرعون می‌گوید تو خدا نیستی، تو بنده‌ی خدا هستی، خدا نیستی. اوّلین دفعه موفّق شدند؟ چه کسی دفعه‌ی اوّلش موفّق شده؟ همین ناپلئون معروف چهارده عملیات شکست خورد، در عملیّات پانزدهم موفّق شد.
مرحوم مطهّری می‌فرمود: داروین در دو رشته شکست خورد. بابای داروین پزشک بود، می‌خواست پسرش هم پزشک بشود، در رشته‌ی پزشکی شکست خورد. رفت آخوند بشود، آخوند مسیحی‌ها، کشیش بشود، در رشته‌ی علوم آخوندی هم باز شکست خورد. رفت رشته‌ی علوم طبیعی، شد داروین، صاحب نظریه حالا نظریه‌اش خوب بشود، یا بد بشود، رد بشود، کار نداریم. ولی غرض این است که ناپلئونی که شما می‌گفتید مرد دنیاست، در چهارده عملیات شکست خورده.

5- بهره‌گیری از شیوه‌های مختلف برای دعوت به حقّ

خیلی وقت‌ها انسان یک جایی شکست می‌خورد ولی این مقدمه‌ی. ما رفتیم گفتیم نشد، دو بار بگو، سه بار بگو، ده بار بگو. ممکن است شما گوش ندهید. امام خمینی رضوان الله تعالی علیه می‌فرماید: «اگر شما یک حرف حقّی را داری، ولی شما بزنی اثر نمی‌کند، واجب است به دیگری بگویی، بگو تو به او بگو.» ممکن است یک پاسدار داخل هواپیما به یک خانمی بگوید نماز بخوان، گوش ندهد، ولی اگر خلبان بگوید، گوش بدهد، خب خلبان باید بگوید. در امر به معروف باید دید چه کسی حرفش اثر دارد، در امر به معروف چه کسی حرف بزند، چه کسی نزند، ببینید چه کسی حرفش اثر دارد. هر کس که حرفش اثر دارد، او باید حرف بزند.
گاهی وقت‌ها افراد تنهایی اثر ندارد، باید خصوصی صحبت کرد. گاهی باید زمینه‌سازی کرد. پیغمبر ما روزی که پیغمبر شد، خدا به او دستور داد یک ناهاری درست کن، فامیل‌ها بیایند بخورند، بعد از ناهار اعلام کن که من پیغمبر هستم. یعنی اوّل یک آب‌گوشتی راه انداخت، بعداً اظهار کرد. بنابراین مسئله‌ی فعّال بودن مسئله‌ی این نیست که یک بار گفتم نشد، من دو بار گفتم نشد، فلانی هم نشد، پول هم خرج کردم نشد، به هر حال این مسئله، مسئله‌ی مهمی است، فعّال، نه منفعل.
ما داشتیم افرادی که به جاهای خیلی بزرگی رسیدند، اما به خاطر فعّال بودن. یک نمونه‌اش الآن در ذهنم هست، برایتان بگویم. پای درس یکی از مراجع بزرگ، طلبه‌ی جوان فاضلی اشکال می‌کرد. آن مرجع بزرگ هم سر درس، اشکال‌های ایشان را جواب می‌داد. یک بنده خدایی زوّار بود، مرجع و آیت الله نبود، آمده بود زیارت حضرت معصومه مثلاً، آمده بود حوزه‌ها را ببیند، پای درس یکی از این آقایان دید یک طلبه‌ی جوانی هست، خیلی اشکال می‌کند، آقا هم اشکال‌هایش را جواب می‌دهد، پیداست آقا توجّه دارد به اشکالات این طلبه‌ی جوان. ایستاد، درس که تمام شد، رفت پهلوی این طلبه‌ی جوان. گفت: شما را من نمی‌دانم بحثت چی بود، موضوعت چی بود، ولی فهمیدم که اشکال می‌کنی، استاد هم به اشکالات شما توجّه دارد. حالا اگر واقعاً برای رشد خودت، نیازی داری، من حاضر هستم کمک تو کنم. گفت که: دست شما درد نکند، والله نیاز من این است که من علمای قم را دیدم، علمای نجف را ندیدم. قبل از قم، نجف پایگاه علمی بود، اگر بشود من یک مدّتی بروم علمای نجف را هم ببینم، خوشحال می‌شوم که علمای قم را دیدم، علمای نجف را هم دیدم. گفت: خب برو، خرجت با من. تمام مخارجت تا بیست سال با من. ایشان هم رفت و کرایه و منزل و تغییرات زندگی کرد و یک چند سالی هم آنجا در نجف ماند. وقتی برگشت، یکی از مراجع درجه یک ایران برگشت. یعنی طلبه‌ی فاضل رفت، آیت الله العظمی برگشت. این عضو فعّال است. این که حالا که نتوانستم از این فرصت استفاده کنم.
خیلی وقت‌ها افراد که فعّال هستند بدون کتاب، ملّا می‌شوند. آیت الله سبحانی نقل می‌کرد که امام خمینی می‌خواست الغدیر را مطالعه کند، نداشت، پول نداشت بخرد، یک جلد، یک جلد الغدیر را گرفت، مطالعه کرد، پس داد. یعنی امام خمینی چون اراده داشت، فعّال بود، می‌خواست بخواند، کتاب نداشته را قرض می‌کرد، می‌خواند و پس می‌داد. محسن قرائتی الآن حدود چهل سال است، بله، چهل، پنجاه سال است. من کتاب خریدم گذاشتم طاقچه، من کتاب دارم و مطالعه نکردم، چون فعّال نیستم. آن آقا کتاب نداشته از مردم قرض کرد، مطالعه کرد، پس داد. این نگو که من هنر نداشتم، من امکانات نداشتم، این مسئله‌ی مهمی است.
6- امکان رسیدن به موفقیت در تلخی‌ها و سختی‌ها
یک خاطره یادم آمد، برایتان بگویم. قرآن یک آیه داریم (فاطر/ 12)، قشنگ است این، خواهش می‌کنم گوش بدهید، شیرین است. می‌گوید که: «ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ»، دو تا دریا مثل هم نیستند.، خب پیداست، یکی شور است، یکی شیرین. «هذا مِلْحٌ أُجاجٌ»، یکی‌اش تلخ است، یکی اش هم «هذا عَذْبٌ فُراتٌ»، خب یعنی چه؟ دو تا دریا مثل هم نیستند، یک دریا شور است، یک دریا شیرین است، خب معلوم است، این چه گفتنی دارد؟ می‌گوید: نه، مهم جمله‌ی بعدش است: «وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيّاً»، تو اگر غوّاص باشی، تو هر دو ماهی هست، گیر تو خودت است، تو هنر صیّادی نداری، اگر هنر صیّادی داشته باشی، چه دریا شور، چه دریا شیرین، تو هر دویش ماهی هست. «وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيّاً»، یعنی تو هر دو ماهی هست. «وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً»، تو اگر غوّاص باشی، تو هر دو دریای شور و شیرین لؤلؤ و مرجان و مروارید هست. «وَ تَرَى الْفُلْكَ فيهِ مَواخِرَ»، تو اگر ناخدا باشی، تو هر دو دریا می‌توانی قایقرانی کنی. یعنی چه؟ گیر تو خودت هست، تو بی‌عرضه‌ای. آخر بعضی‌ها می‌گویند من کامپیوتر ندارم، خب همه‌ی این‌هایی که به جایی رسیدند، کامپیوتر دارند؟! فیض کاشانی دویست تا کتاب نوشته، که یکی‌اش را هم ما نمی‌توانیم بنویسیم. او کامپیوتر داشت؟! گیر نده کامپیوتر دارد، ندارد، برق دارد، ندارد، نمی‌دانم استادش دارد، ندارد، خوابگاهش چنین است، چنین نیست. می‌گوید هنر تو خودت هست، فعّال باشی، از همه‌ی امکانات می‌توانی استفاده کنی. دو تا دریا مثل هم نیستند، یک دریا شور است، یک دریا شیرین، ولی گیر تو خودت هست، غوّاص باشی، تو هر دو ماهی هست، صیّاد باشی، تو هر دو لؤلؤ و مرجان هست، ناخدا باشی تو هر دو می‌توانی قایقرانی کنی. فعّال، نه منفعل.
خدایا تو خودت می‌دانی چه‌قدر ما می‌توانستیم فعّال باشیم، و فعّال نبودیم، خیلی جاها می‌توانستیم فعّال باشیم. گاهی وقت‌ها آدم پولی ندارد، ولی بلند می‌شود می‌گوید آقا جون ببین یک کار خیری می‌خواهیم بکنیم، پول هم نیست، بیاید هر چی، هر چی داریم، کمک کنیم. همین که دارد دور می‌اندازد و مردم را تشویق می‌کند، چون قرآن می‌گوید پول نداشتن کافی نیست، چرا گرسنه بود؟ آقا پول ندارم! دلّالی می‌کردی. (وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكينِ) (فجر /18)، «تَحَاضُّونَ» با ح جیمی و صاد ضاد، یعنی پول نداری از دیگران بگیر، آبرو که داشتی، می‌توانستی بلند بشوی، دور بیندازی، یک چیزی بگیری. «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكينِ»، هم (وَ لا يَحُض‌) (ماعون /3) داریم؛ هم «وَ لا تَحَاضُّونَ» داریم، دو بار این تکرار شده. ممکن است کسی خودش نداشته باشد، ولی دلّال خوبی باشد. آبرو دارد، از آبرویش می‌تواند استفاده کند، نمی‌شود گفت فقیر است، به من ربطی ندارد، تا مادامی که گرسنه روی کره‌ی زمین هست، حتّی این‌هایی که خمس می‌دهند، بعضی‌ها می‌گویند من خمسم را دادم، خب اگر شما خمست را دادی، گرسنه‌ای دیدی، دیگر وظیفه‌ای نداری؟! نمی‌توانی بگویی آقا من خمسم را دادم، سهم امام هم توش. خمس و سهم امامت را دادی، اما فعلاً این گرسنه هست یا نیست؟! اسلام اجازه می‌دهد یک نفر گرسنه در جامعه باشد یا نباشد؟! این‌که آدم زود نباید شانه خالی کند. بعضی‌ها می‌خواهند شانه خالی کنند از زیر بار. یا می‌گویند بابا این فامیل‌هایش پولدار هستند. خب فامیل‌هایش پولدار هستند، به او داده‌اند یا نداده‌اند؟ ممکن است که کسی فامیل‌های پولداری هم داشته باشد، ولی کسی به او کمک نکند، فامیل هست، ولی کمکش نکردند. پسرهایش هستند، دخترش هستند، پدر زنش هستند، مادر زنش هستند، برادر زنش هستند، رفقایش هستند، همکارانش هستند، این‌ها هیچ کدام دلیل نیست برای این‌که یک گرسنه روی زمین بماند. ما باید از این‌که می‌توانیم فعّال‌تر باشیم، بعد هم نگویید بیش از این نمی‌توانیم. الآن اگر به من بگویند راه برو، من می‌گویم من نمی‌توانم راه بروم، با عصا راه می‌روم، اما اگر یک گرگ دنبالم کند، سی کیلومتر می‌دوم. یعنی چه؟ یعنی توانت هست، یعنی همه‌ی استعدادهایمان را هنوز استخراج نکردیم. خوشا به حال کسانی که این‌ها جوهرشان فعّال است، اهل مطالعه هستند، ولو کتاب ندارند، از کتاب دیگران ملّا می‌شوند. وای به حال کسانی که بی‌حال هستند، وارفته‌اند، منفعل‌اند، تا کتاب ندارد، دیگر می‌گوید پس مطالعه نمی‌کنیم، چراغ رفت، پس دیگر مطالعه نمی‌کنیم. حالا این فیلم را ببینیم، آخر بابا این فیلم مضر است برای امتحان‌های شما! شما که فردا امتحان داری، نباید این فیلم را ببینی.
چکیده‌ی بحث را یک بار دیگر مرور کنیم. گفتیم مردم، مسئولین، دانشجوها، طلبه‌ها، همه در مقابل برخوردها گاهی وا می‌روند، گاهی مقاومت می‌کنند. امیدوار است، یا مأیوس؟ وارفته است یا وارسته؟ ترسید یا شجاع است؟ این‌ها مسئله‌ی مهمی است. قرآن این‌ها را نقل کرده. می‌فرماید که: در یک ماجرایی یک جمعیّتی هی آب رفتند، آب رفتند، آب رفتند، آب رفتند تا دیگر ماندند، چند نفر بیش‌تر نبودند، یک مرتبه خودشان را باختند. یک عدّه دیگر گفتند: چرا باختید؟ گفتند: آخه کم هستیم.
گفتند: خب همین کم حمله می‌کنیم، (كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً) (بقره /249)، این‌که خواندم آیه قرآن بود. گاهی وقت‌ها گروه کم، پیروز می‌شود بر گروه زیاد. قرآن ستایش می‌کند از گروه کمی که خوشان را نباختند، فعّال بودن، نه شرمنده و منفعل. این یک نکته.

7- خطر بزرگ‌کردن دشمن و مأیوس‌کردن از خدا

مسئله‌ی دیگر می‌فرماید که: یک عدّه سهل‌انگاری می‌کنند، یک عدّه تدبیر می‌کنند. سهل‌انگاری، نمی‌شود، ما حریف آن‌ها نمی‌شویم، (إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ) (آل عمران /173)، دشمن زیاد است، شما حریف آن‌ها نیستید، هی القای ترس، القای این‌که طرف دشمن شما زیاد است، «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ»، دشمن خیلی است، شما حریف آن‌ها نمی‌شوید، «لا طاقَةَ لَنا بِه»‌ (بقره/ 286)، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، ما طاقت آن‌ها را نداریم. این‌ها در مقابل این خودشان را باختند. در مقابل این یک عدّه هم خودشان را نباختند، گفتند: نه، ما اگر عدد کمی هم باشیم، خدا را چه دیدید، (كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً) (بقره /249). فعّال باشیم یا منفعل؟
مسئله‌ی دیگر واقعیّت را بشناسیم یا جو‌ زده باشیم؟
بالأخره خدا هم هست. ما داشتیم افرادی را که با هم صحبت می‌کردند تو خانه، سر سفره، تو مهمانی‌ها، مسافرت‌ها، او می‌گوید: دشمن چه کرده، دشمن چه کرده، دشمن چه کرده، خوب که آیات یأس را که شنیده، گفته خب خدا هم هست، خدا هم هست. یعنی یک‌مرتبه خدا هم هست، همه را از بین برده.
واقعیت‌ها را می‌بینند، این واقع‌بینی خیلی مهم است. خدا قسمت کند ان‌شاءالله زیارت امام جواد را، قبلاً هم من گفتم این حدیث را، تازگی‌ها گفتم چند هفته پیش، بعد از زیارت کاظمین، امام جواد وامام کاظم علیهما السلام یک دعا دارد، دعا این است: «ااَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ اَرِنِى الْحَقَّ حَقّاً»، خدایا به من توفیق بده حق را حق ببینم، یعنی واقع بین باشم، نه اینکه فضا چی هست، جو چی هست، کاری به جوّ و فضا نداشته باشم. حق را حق ببینم، دنبال حق بروم، هر چی بادا باد. باطل را ببینم، از باطل دوری کنم، هر چی بادا بادا. یعنی موج نگیردم، موجی نشوم، تحت احساسات قرار نگیرم. این انسان اگر بتواند حقیقت را ببیند، گول لقب نخورد، گول عنوان نخورد، گول مدرک را نخورد، حقیقت را بگوید، ولو تلخ باشد، حقیقت را بگوید، ولو یک عدّه از رفقا از دستش ناراحت بشوند، این حقیقت، واقع‌بینی در مقابل موج‌بینی است. خدایا به ما توفیق بده حق را، حق ببنیم و همیشه تابع حق باشیم. باطل را، باطل ببینم و و همیشه از باطل دوری کنیم. در تشخیص حق و باطل ما را سردرگم و پیرو خواسته‌های خودمان قرار نده.

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- کدام دعا، امید به آینده را در انسان تقویت می‌کند؟

1) دعای کمیل
2) دعای ندبه
3) دعای سمات
2- آیه 52 سوره زخرف، به کدام دوران زندگی حضرت موسی علیه‌السلام اشاره دارد؟
1) آغاز رسالت
2) نجات از دشمن
3) غلبه بر دشمن
3- بر اساس آیه 12 سوره فاطر، بهره‌مندی انسان از امکانات، در چه شرایطی است؟
1) کامیابی و شیرینی
2) تلخی و سختی
3) هر دو مورد
4- بر اساس قرآن، وظیفه ما در برابر نیازمندان چیست؟
1) پرداخت خمس و زکات و صدقه
2) تشویق دیگران به کمک و صدقه
3) همه موارد

5- آیه 173 سوره آل‌عمران، به کدام یک از تبلیغات دشمن اشاره دارد؟

1) ضعف و ناتوانی اهل ایمان
2) کثرت جمعیت دشمنان
3) تفرقه و اختلاف اهل ایمان

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 489
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست