responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2711

موضوع بحث: هجرت در اسلام

تاريخ پخش: 26/05/68

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

«السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك، عليك مني سلام الله ابداً ما بقيت و بقي الليل والنهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتك. السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين»
بحث اين هفته‌ي ما پيرامون هجرت است. اهميت هجرت و ترك هجرت كه اگر بر كسي واجب بود و هجرت نكرد جزايش چيست؟ بعد به هجرت‌هاي دروني و معنوي مي‌پردازيم. سپس ادامه‌ي هجرت كه هجرت فقط براي مسلمانان صدر اسلام نبوده و براي ما هم هست. سپس هدف‌هاي هجرت و بعد از آن هم پيرامون هجران صحبت خواهيم كرد.

1- هجرت اصل مهم در اسلام

ما بايد با هجرت آشنا شويم. چون تاريخ ما هجري است در قرآن بسيار آمده است «هاجروا» و از مهاجرين صحبت كرده است. هجرت در كنار جهاد آمده است و مادر كارها و اساس بسياري از امور است. مثلاً اگر كسي هجرت كرده و از كنار پدرو مادرش برود، تخصص به دست مي‌آورد و اگر جهادي بوده به خاطر هجرت بوده است. تجارت‌ها هم به خاطر هجرت است و همين طور سياحت‌ها و تبليغات. بنابراين هجرت مسئله‌ي پيش پا افتاده‌اي نيست و ممكن است كساني كه بحث را گوش مي‌دهند پس از اتمام بحث به فكرهجرت بيفتند.

2- هجرت عامل گسترش اسلام

قرآن مي‌فرمايد: (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ) (توبه /33) يعني اسلام همه‌ي دنيا را مي‌گيرد و راه طبيعي آن اين است كه مسلمانان بچه داشته باشند و بچه‌ي آن‌ها مسافرت كند. ولي الآن تبليغ مي‌شود كه يا هجرت نكنيد يا بچه نداشته باشيد. چون هجرت باعث گسترش اسلام است. مثلاً مسلمانان به آفريقا هجرت كردند كه الآن آفريقا مسلمان دارد. ما بايد قدر ايران را بدانيم. چون 60 ميليون مسلمان چين به خاطر ايران است. چون تجاري از ايران به چين رفتند و مسلمان بودند و چيني‌ها را به اسلام دعوت كردند و كساني كه مسلمان شدند در 800 سال قبل، به خاطر آن‌ها عالمي از قزوين به چين رفت و الآن بيش از 50 ميليون مسلمان در چين وجود دارد و مسلمانان هندوستان و منطقه‌ي زنگوار تانزانيا نيز به خاطر هجرت تجار شيراز مسلمان دارند.
و كسي در خانه‌ي پدر و مادرش تخصص به دست نياورده است. البته اين به اين معنا هم نيست كه دختر به پدر و مادرش بگويد من مي‌خواهم بروم آلمان! در حالي كه درس‌هاي اين جا را نياموخته و تجديد هم شده است. پس چيزهايي كه ما مي‌گوييم موجب سوء استفاده نشود. حج، جهاد، گسترش تبليغات و سياحت و تجارت ما به خاطر هجرت است. قرآن در مورد تجارت مي‌فرمايد: (لِإيلافِ قُرَيْشٍ إيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ) (قريش /2-1) يعني اين‌ها در تابستان و زمستان براي تجارت در سفر بودند.

3- بهترين شهر، شهري است كه باعث رشد شود

حضرت رسول فرمود: نگو اين جا وطن پدري و مادري من است «خَيْرُ الْبِلَادِ مَنْ حَمَلَكَ»(بحارالأنوار، ج‌‌75، ص‌‌13) بهترين شهر، شهري است كه تو را اداره كند. گاهي انسان نزد پدر و مادرش اداره نمي‌شود. مثلاً در مسجدي هيچ كس نمي‌آيد، عالم بايد از آن جا به جاي ديگري برود، هر چند مسجد ابوي‌اش باشد.
امام صادق خانه‌ي كسي آمد و گفت: اين خانه خيلي تنگ است. او گفت: اين جا خانه‌ي ابوي من است. امام فرمود: اگر نياكان تو نفهم بودند، تو هم بايد نفهم باشي؟ آثار باستاني اگر كمالي داشته باشد حفظ مي‌كنيم. قرآن مي‌فرمايد: (وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى) (بقره /125) يعني مقام ابراهيم يك مقام تاريخي است. چون انسان به ياد هزار خاطره مي‌افتد و بهترين شهرشهري است كه تو بتواني در آن رشد كني. ماهي و پرنده هجرت مي‌كنند چه رسد به انسان. حال به آيات و ارزش‌هاي هجرت بپردازيم.

4- آيات هجرت در قرآن كريم

(فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في‌‌ سَبيلي‌‌ وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم) (آل عمران /195) كساني كه به خاطر رضاي خدا تبعيد و آواره شدند و هجرت كردند من گناهان اين‌ها را مي‌بخشم.
آيه‌ي ديگري در سوره‌ي توبه داريم كه مي‌فرمايد: (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ) (توبه /100) كساني كه قبل از همه هجرت كردند، چون در ميوه‌ها هم ميوه‌ي نوبر ارزش دارد (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ) (واقعه /11-10) و كسي كه چيزي ندارد و هجرت مي‌كند با كسي كه چيزي دارد و هجرت مي‌كند متفاوت است. لذا اين آيه هم مي‌فرمايد آن‌هايي كه قبل از همه هجرت كردند، ارزش دارند.
(وَ مَنْ يُهاجِرْ في‌‌ سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً) (نساء /100) يعني كس كه هجرت مي‌كند، در زمين خاك گسترده‌اي را پيدا مي‌كند. يعني كسي كه هجرت مي‌كند گسترش خاك را مي‌بيند. «مراغم» از «رغام» به معناي خاك است و «رغم عنف» يعني دماغش را به خاك ماليديم.
پيامبر وقتي دستور هجرت داد كسي مريض بود و او هم خواست هجرت كند، علي رغم اين كه فرزندانش مي‌گفتند تومريض هستي. ولي او اصرار كرد كه مي‌خواهد جزو مهاجرين باشد براي همين او را روي تختي مثل تابوت گذاشتند. هنوز به قسمتي به اسم طنعين نرسيده بودند كه مرد. (چند كيلومتري مكه) آن گاه اين آيه نازل شد (وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً) (نساء /100) اگر كسي به قصد هدف مقدسي هجرت كند و د راه از بين برود، اجرش با خدا است. البته اگر هر كسي هر كاري بكند اجرش با خداوند است ولي گفتن اين نكته نشان دهنده‌ي عنايت خاص به اين مطلب است.
(لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرينَ الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ) (حشر /8) و همچنين داريم (أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا) (انفال /74) و همين طور (أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ) (توبه /20)
برادرها و خواهرها گاهي لازم است انسان بلند شود و برود. مثلاً در مجلس عروسي نشسته و در آن خلاف مي‌شود يا درجايي فرماندار يا معلم يا بقال و. . . است ولي در آن منطقه يا با فلان شخص مرتكب گناه مي‌شود بايد برود و هجرت كند.

5- گاهي هجرت از رختخواب است و گاهي از كشور و لباس و حرف خود است

در قرآن داريم كه اگر زني تخلف كرد و وظايفي را كه بايد انجام دهد انجام نداد (فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ) (نساء /34) يعني ابتدا او رانصيحت كنيد و اگر گوش نداد رختخوابت را بردار و برو به اتاق ديگر. يعني هجرت از رختخواب و اتاق خواب داريم تاهجرت از كشور به كشور. گاهي انسان بايد از لباس خودش هجرت كند، مثل آخوندي كه شاه او را مجبور مي‌كرد بالاي منبر شاه را دعا كند. اگر كت شلواري مي‌شد و از لباس خودش هجرت مي‌كرد ديگر شاه به او كاري نداشت. چون شاه مي‌خواست آخوند او را دعا كند. خلاصه اين كه عده‌اي هجرت نكردند و ساواك و پول باعث شد شاه را دعا كنند. حالا هم يا در خانه نشسته‌اند و يا فراري هستند و يك عمر بدبختي به خاطر اين كه از لباس خودش هجرت نكرد.
يا اگر حكمي ومسئوليتي به كسي داديد و متوجه شديد نمي‌تواند بايد پس بگيريد و از حكم خودتان برگرديد. سوره‌ي برائت كه نازل شد آن را به كسي دادند تا بخواند، جبرئيل نازل شد كه اين نمي‌تواند بخواند. به ديگري هم دادند تا نفر سوم باز جبرئيل هر بار نازل شد كه اين نمي‌تواند. يعني از صبح تا ظهر پيامبر 3 نفر را عزل كرد و هيچ مانعي ندارد كه انسان از حرف خودش برگردد. و هجرت يعني خودت را از لباس بكن، از حرفي كه زدي، برگرد! چه كسي گفته كه حرف مرد يكي است؟ حرف مرد صد تا است: چون اگر مرد 99 حرف زد و غلط بود باز هم بايد از حرفش برگردد. حرف نامرد يكي است نه حرف مرد. چون لجبازي نامردي است. البته اگر حرف حق زدي (قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ) (انعام /91) بگو خدا، و باقي را رها كن. (قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا) (فصلت /30) گفتند: خدا و پاي حرفشان ايستادند. (فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‌‌ سَبيلِ اللَّهِ) (آل‌عمران /146) تكان نخوردند و ضعيف هم نشدند.
اگر كسي حرف غلط و چرندي زد، مثلاً گفت: با فلاني آشتي نمي‌كنم. ايستادن روي اين حرف خودش گناه مضاعفي است، چون ايستادن روي حرف صحيح درست است، نه حرف اشتباه.
مثلاً زن يا شوهر مي‌گويد: من ديگر به خانه برنمي گردم. خوب، اشتباه مي‌كني. بايد هجرت كني چون هجرت يعني دست برداشتن.
چون وابستگي‌ها خطرناك است و كساني كه به چيزي چسبيده‌اند، جدا شدن برايشان خيلي سخت است. مثل چسبي كه به پشت دست زده باشيد كه به مو مي‌چسبد و جدا شدن سخت است. ولي چسبي كه به كف دست مي‌چسبد به راحتي جدا مي‌شود. لذا امام مي‌فرمايد: با قلبي آرام و روحي مطمئن از دنيا مي‌روم. چون امام به هيچ چيز نچسبيده است. حديث داريم مؤمن مرگ را مثل گل بو مي‌كند و حديث داريم كسي كه به دنيا چسبيده است با بغض خدا از دنيا مي‌رود چون فكر مي‌كند خدا به او ظلم مي‌كند. (وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ) (اعراف /176) يعني كساني كه به دنيا و زمين چسبيده‌اند. مثلاً روحاني و پزشك فراواني هستند كه حاضر نيستند هجرت كنند. در يك محل چند روحاني داريم و در جاي ديگر نداريم، ولي با بهانه‌هاي مختلف حاضر نيستند هجرت نمايند. مثل اين كه همه‌ي هيأت‌ها مي‌خواهند از يك بازار عبور كنند. و خوشا به حال كساني كه قيدي نسبت به اين گونه مقام‌ها و. . . ندارند.
اگر كسي ايمان دارد ولي به او مي‌گويند جايي برو ولي نمي‌رود و بهانه مي‌آورد كه مشكلات دارم. چطور فلان خلبان هر وقت به او دستور مي‌دادند پرواز مي‌كرد و نمي‌گفت: مشكلات دارم. حالا شماي حزب اللهي مي‌گويي پدرم از اين جا رفته، من هم بايد از اين جا بروم؟ مثل بت پرستان كه مي‌گفتند پدرمان بت مي‌پرستيد و خداوند مي‌فرمايد: خودتان و پدرانتان نفهميديد. (لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ في‌‌ ضَلالٍ مُبينٍ) (انبياء /54)
در شهري ما را بردند و گفتند: در اين خيابان ديگ غذا گذاشته مي‌شود به طوري كه زياد مي‌آيد. آيا نمي‌شود اين هارا برد يك جاي ديگر؟ اين‌ها پولشان هم هجرت نمي‌كند. مثلاً حتماً مي‌خواهد مدرسه را در محله‌ي خودش بسازد درحالي كه در اين محله مدرسه هست و مي‌خواهد بگويند كه باني فلان مدرسه ايشان است و گرنه مدرسه را در فلان روستا مي‌سازد كه مدرسه ندارد. و حتي برخي مواقع جلوي فرزندمان و ديگران را هم براي هجرت كردن مي‌گيريم. خداوند مي‌فرمايد: (وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ‌‌ءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا) (انفال /72) كساني كه ايمان دارند ولي هجرت نمي‌كنند، شما اين‌ها را رها كنيد. نه شما سرپرست اين‌ها هستيد و نه اين‌ها سرپرست شما هستند. چون اين‌ها حزب اللهي واقعي نيستند. مثلاً مي‌گويند: برو مأموريت ولي بهانه مي‌آورد.

6- در لحظه مرگ از هجرت نكردن سؤال مي‌شود

خدا تمامي گناهان را در قيامت بازخواست مي‌نمايد و تنها گناهي كه در دنيا و در لحظه‌ي مرگ از آن مي‌پرسند، هجرت نكردن است. قرآن مي‌فرمايد: (إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي‌‌ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً) (نساء /97) آيا زمين بزرگ نبود كه شما هجرت كنيد؟ چون عده‌اي مي‌گويند: مامستضعف بوديم و طبقه‌ي 12 بوديم. خوب، تو كه طبقه‌ي 12 بودي چرا هجرت نكردي؟ چرا توي اين بازار يا محله يا كارخانه ماندي، مگر مجبور بودي؟ و وقتي او مي‌گويد: طبقه ي12 بوديم، مي‌گويد: دروغ مي‌گويي. و تنها گناهي كه لحظه‌ي مرگ به خاطر آن به انسان سيلي مي‌زنند گناه كساني است كه در دنيا تكان نمي‌خورند. مرتكب گناه مي‌شوند ولي جرأت رفتن ندارند.
اين را هم بگويم كه حضرت موسي به مردم مي‌گفت: «بياييد هجرت كنيد يا برويم بجنگيم» (فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ) (مائده /24) به موسي مي‌گفتند: «تو و خدا برويد بجنگيد ما اين جا نشسته‌ايم و حالش نيست» و اين بي حالي به جايي رسيده است كه تلويزيون را از دور كنترل مي‌كنيم يا چراغ را از زير پتو خاموش مي‌كنيم. من يك زمان ديدم كه ساندويچي زياد شده است ديدم مردم حال پختن ندارند، حال مي‌بينم كه آب ميوه‌اي زياد شده است، چون ديگر حال جويدن ندارند و با بي حالي اسلام صادر نمي‌شود. قرآن چند بار مي‌گويد: (سيرُوا فِي الْأَرْضِ) (انعام /11) يعني بلند شويد راه بيفتيد. آن وقت ما مي‌بينيم اروپايي‌ها رفته‌اند در آفريقا و. . . و هر كشور تحت استعمار فلان كشور اروپايي است. در حالي كه «سيرُوا فِي الْأَرْضِ» براي ماست ولي ما از خانه‌ي خودمان هم خبر نداريم.
حال بپردازيم به هجرت معنوي:

7- هجرت از گناه بهترين هجرت

قرآن مي‌فرمايد: (وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ) (مدثر /5) يعني از گناه هجرت كن. و در روايت داريم «قُلْتُ فَأَيُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ قَالَ أَنْ تَهْجُرَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ»(كفايةالأثر، ص‌‌250) ترك سيگار براي سيگاري هجرت است و همين طور قطع رابطه با رفيق ناباب. امام صادق(ع) رفيقي داشت كه چند سال با او رفيق بود. روزي اين رفيق فحش بدي به نوكرش داد و گفت: نوكرم است، چون انسان نه تنها به نوكر و بچه، بلكه به خودش هم نمي‌تواند فحش بدهد. مثلاً به پسرش بگويد: پدر سگ، انسان حتي به خودش هم نمي‌تواند فحش بدهد. چون خدا به مؤمن اجازه نداده است خودش را خوار كند. خلاصه اين فرد گفت: مادر اين نوكر هم مسلمان نيست. اما امام فرمود: به غير مسلمان هم نبايد ناسزا گفت.
در جنگ يكي از ياران علي به ياران معاويه فحش داد. امام فرمود: اگر چه دشمن است و مي‌تواني او را بكشي، ولي نبايد فحش بدهي«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ»(نهج‌‌البلاغه، خطبه 206) من از اين كه فحش مي‌دهيد ناراحت هستم.
اگر به مردم زناكار وقتي مي‌خواهي شلاق بزني فحش بدهي، خودت هم بايد شلاق بخوري و به فاحشه هم نمي‌توان فحش داد. پس مواظب زبان خود باشيم. بهترين هجرت، هجرت از گناهان است.
«مَنْ دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ طَوْعاً فَهُوَ مُهَاجِرٌ»(كافى، ج‌‌8، ص‌‌148) اگر مسلمان شد هجرت كرده است. ممكن است كساني پاي تلويزيون نشسته باشند ومسلمان نباشند، نمي‌خواهيد تحقيق كنيد و مقايسه كنيد و هجرت كنيد؟ البته اگر دين تو بهترين دين باشد حق نداري هجرت كني.
كسي به علي(ع) فرمود: من جزو مهاجرين هستم. امام فرمود: نه! مهاجر فقط كسي نيست كه از شهري به شهري برود، بلكه مهاجر كسي است كه از گناه هجرت نمايد. اصلاً از اين شهر به آن شهر رفتن هم به اين خاطر است كه گناه نكني. ولي برخي مثل سيگاري‌ها كه هر جايي بروند سيگارشان را هم مي‌برند، هر جا بروند گناه مي‌كنند.
كارمندي مي‌خواست از اداره‌اش برود. رئيس اداره به او گفت: اگر مي‌خواهي با هوي و هوس از اين جا بروي، همان چيزي كه براي تو در اين جا پيش آمده است در جاي ديگر هم برايت پيش خواهد آمد.
و اما در خصوص ادامه‌ي هجرت:

8- هجرت مخصوص زمان خاصي نيست

در نهج البلاغه داريم كه هجرت فقط براي صدر اسلام نيست و هر زمان و هر مكان هر انساني بايد هجرت كند (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا) (نساء /136) يعني تو هم كه ايمان داري، بايد قدم جلوتر بگذاري. «رب زدني علماً» ما سه رقم حركت داريم(آخربحث است اين را هم بگويم) برخي روز به روز بهتر مي‌شوند. قرآن مي‌فرمايد (وَ زِدْناهُمْ هُدىً) (كهف /13) (وَ قُلْ رَبِّ زِدْني‌‌ عِلْماً) (طه /114) (وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً) (محمد /17) برخي روز به روز بهتر مي‌شوند (آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا) (نساء /137) (برخي روز به روز بدتر مي‌شوند) يعني مؤمن بود، ولي كافر شد يا انقلابي بود، ولي شل شد. برخي هم همچون «كَحِمَارِ الطَّاحُونَةِ»(غررالحكم، ص‌‌41) مثل الاغي كه چشمانش را بسته‌اند و گمان مي‌كند حركت مي‌كند ولي جاي اولش است.

9- هجرت معنوي روز به روز بهتر شدن است

هجرت انسان يعني انسان روز به روز بهتر شود. كسي براي كسي دعا كرد كه خدا تو را مرگ بدهد و گفت: چون تو هر چه بيش‌تر عمر كني بيش‌تر گناه خواهي كرد، بنابراين صلاح براي تو مردن است. ما بايد سعي كنيم واعظ هيئت هايمان هر سال بهتر شود. نه اين كه بدتر بشود. و از واعظ درجه1 رفته رفته به تمبك خالي برسد. اين‌ها عقب گرد است. قرآن مي‌فرمايد: (ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ) (بقره /51) حضرت موسي ياراني داشت كه رفتند سراغ گوساله پرستي (ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ) (بقره /64) اجمالاً كتاب‌هايي كه مطالعه مي‌كنيم بايد سال به سال علمي‌تر باشد. و ادبمان بيش‌تر شود. و اگر دبيرستان بوديم، روزي 2 سلام مي‌داديم وقتي دانشجو شديم بايد 20 سلام در روز بدهيم. و هر چه عنوانمان بيش‌تر مي‌شود ادبمان بيش‌تر بشود.
درود و سلام خدا بر رهبر كبير انقلاب كه وقتي مرجع شدند فرمود: «دست مراجع را مي‌بوسم» و وقتي مرجعيتش بيش ترشد گفت: «دست بقال‌ها را هم مي‌بوسم» و وقتي گفتند: «روح مني خميني» گفت: «به من نگوييد رهبر، من خدمتگزارم و رهبر من آن بچه‌ي 13 ساله است» و تا گفتند: «تا خون در رگ ماست خميني رهبر ماست» فرمود: «من بازوي رزمنده‌ها را مي‌بوسم و‌اي كاش رزمنده بودم» يعني هر چه عظمت ايشان بيش‌تر مي‌شد ادبشان هم نسبت به مردم بيش‌تر مي‌شد.
اما ما وقتي دبستان هستيم هم آب مي‌آوريم و هم نان مي‌گيريم. دبيرستان كه رفتيم فقط نان مي‌گيريم و دانشگاه كه رفتيم هيچ كدام را نمي‌گيريم. و جالب هم اين است كه مي‌گوييم مرگ بر آمريكا در حالي كه جواني هم كه پدر و مادرش مي‌گويد: كار كنيد تا من بخورم مثل آمريكا كه كشورها را استثمار مي‌كند او هم پدر و مادرش را استثمار مي‌كند وخصلت استثمار در او هم هست.
بحث امروز هم تمام شد. به اميد اين كه كساني كه بيننده‌ي تلويزيون هستند ببينند كجا هستند و كجا مي‌توانند باشند. رفيق خوب بگيريد و از رفيق بدتان و اين خانه و كتاب و فكر بد و گناه هجرت كنيد و تكان بخوريد و اين طور نباشد كه سال به سال كه عمر مي‌گذرد در جا بزنيم. و هجرت معنوي داشته باشيم. البته عده‌اي هم پير هستند و نمي‌توانند بروند تبليغ و جهاد و. . . انجام بدهند ولي پول دارند. اين‌ها مي‌توانند چهار دانشجو را بگويد بيا پول بگير و فلان دانشگاه تحصيل كن يا فلان حوزه تحصيل كن يا خانه‌اي دارد آن را خوابگاه دانشگاه كند. تو كه دو خانه داري يكي آن را بده به دانشجويان تا دانشجويان شهرستاني به تهران بيايند و هجرت كنند و با يك خانه مي‌شود 100 مهاجر درست كرد. فقط همت مي‌خواهد ولي شيطان تا لحظه‌ي آخر وسوسه مي‌كند.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2711
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست