responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2676

موضوع: وفاي به عهد

تاريخ پخش: 78/03/13

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بينندگان، ما مناسبتهاي 15 و 14 خرداد و اربعين امام حسين(ع) و رحلت حضرت امام خميني(ره) را داريم. من يک مقداري معطل شدم که بحث مناسبت با اين ايام و نصب مقام معظم رهبر توسط خبرگان داشته باشد. 15 خرداد 42 که مردم ورامين و باقرآباد و قم به علت دستگيري حضرت امام خميني(ره) تظاهرات کرده که آغاز انقلاب بودم. رسيدم به اينجا که موضوع بحث:

1- موضوع وفاي به عهد

مثل ياران امام حسين(ع) که حتي شب عاشورا وقتي حضرت اجازه داد که آنها بروند، نرفتند و حضرت فرمود: «من ياراني بهتر از ياران خودم سراغ ندارم»
ارزش مردم ايران اين بود که از سال 42 شهيد دادند و استقامت کرده و بدنها آماج گلوله‌ها شد تا شاه را بيرون کرده و امام (خميني ره) را آوردند، استقامت بر عقيده و حرف خود استقامت كردند.

2- وفاي به عهد درباره امام حسين

جمله‌اي از زيارت اربعين درباره وفاي به عهد:«أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ» (تهذيب‌الاحكام/ج‌6/ص‌113) شهادت مي‌دهم که تو به عهد با خدا وفادار و در راه او جهاد کردي.
امام حسين(ع) چند بار در کربلا اين آيه را تلاوت فرمودند که: (مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‌ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً) (احزاب /23) از مومنين مرداني هستند که صادقانه به آنچه با خدا عهد کرده بودند وفا کردند. اين آيه را بر سر سربازان و شهدا تلاوت مي‌فرمودند.
خيلي‌ها به حضرت(ع) از کوفه نامه نوشتند که ما امکانات زيادي داريم و اگر شما بياييد پشتيباني مي‌کنيم. وقتي حضرت آمد وفاي به عهد نکردند. 72 نفر وفاي به عهد کردند و اولين شهيد کربلا و وفادار به حضرت، مسلم ابن عقيل(ع) پسر برادر علي(ع) پسرعموي حضرت بود که صبح حدود 18 هزار نفر بيعت و نماز مغرب را که خواند ديد همه رفته‌اند و هيچکس نيست در انقلاب ايران هم همين طور روز اول همه بر قطار انقلاب سوار شده و در هر ايستگاهي يک عده پياده شدند. ايستگاه منافقيتن، ليبرالها، و عده‌اي ديگر. تا امام خميني(ره) زنده بود حرف نمي‌زدند بعد از رحلت ايشان در مقابل انقلاب و مواضع امام خميني(ره) علامت سؤال گذاشتند، (به خاطر اينکه يا امام (خميني ره) پير بود و يا مي‌ترسيدند) بعد از ايشان شروع کردند به نق زدن، مثل واقفيه يعني تا امام ششم(ع) را قبول داشته و براي امام هفتم(ع) متوقف شدند. در انقلاب ماهم واقفيه و وفادار و پيمان شکني تا وسط خط و آخر خط هم هست.
ببينيم حتي سر قولهايي که با خدا داريم وفا مي‌کنيم، مي‌گويد خدايا يک ماشين به من بده هرکس را ببينم سوار مي‌کنم وقتي ماشين دار مي‌شود دوستش را مي‌بيند براي اينکه او را سوار نکند پيشاني را مي‌خارد به اين معني که من تو را نديدم اينطوري مي‌کند که او را نبينيد.
قولهايي که همسر به همسر و پدر و مادر به فرزند و دامادها به عروس، اين وفاي به عهد بحث مهمي است که همه گرفتاريم. پس امام حسين(ع) بر سر شهدا اين آيه را مي‌خواند که:
«از مومنين کساني هستند که بر پيمان خود باخدا وفا کردند» و بعد: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‌ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ» کساني از آنها بر قول وفادار (تا شهيد شدند) و بعضي هم منتظر شهادت شدند.
«نَحْبَهُ» معاني زيادي دارد و يکي از آنها «نذر و عهد» است. آنها که رفتند، و بقيه هم بر پيمانشان ثابت هستند. بعد مي‌فرمايد: «وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً» اين تکه از آيه براي آنهايي است که از قطار پياده شدند. اين «تَبْديلاً» چيز ديگري است مثل اينکه مي‌گويي نهار خودم بعد مي‌گويي چه خوردني؟ و يا کتک خوردم چه کتکي؟، خوش بوديم چه خوشي، بد چه بدي، زيارت چه زيارتي؟ يعني: عوض نشدند چه عوض شدني، نمي‌داني بعضي چه طور يک دفعه 180 درجه عوضي مي‌شوند. (مثلا: يک وقت برنج را نمک نمي‌زند يک وقت زعفران نمي‌زنند يک وقت برنج شده خاکروبه) يک وقت يک آدمي که با قلم براي انقلاب مي‌نوشته همان آدم و قلم براي ضد انقلاب مي‌نويسد او که بر عليه آمريکا مي‌نوشت امروز چيزي مي‌نويسد که او خوشحال مي‌شود. منافقيني که شعار مي‌دادند، مبارزه با امپرليسم، استکبار، امريکا، امروز با دلار و پشتيباني آمريکا زندگي مي‌کنند، مهم در اين آيه که مورد بحث است «تَبْديلاً» است.

3- موضوع وفاي به عهد در قرآن

آيه‌اي از قرآن: (إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‌ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ) (فصلت /30)، (إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ) (احقاف /13) بدرستيکه آنهايي که گفتند خدا سپس استقامت کردند. بعضي‌ها مي‌گويند ببين اول به خدا بعد به شما مي‌سپارم من کي هستم که از ترس پشه مي‌روم توي پشه بند. اول خدا وسط خدا و آخر هم خدا کسي را کنار خدا نگذاريم.
(آيت الله العظمي بروجردي مي‌رود (باز هم گفته‌ام) مريضي بود خوابيده بود و منزلش روضه بود فردي گفت براي سلامتي امام زمان(ع) و آيت الله بروجردي صلوات بفرستيد. ايشان خيلي ناراحت شدند و فرمودند غلط کرد که اسم مرا کنار اسم امام زمان(ع) گذاشت. آن حضرت کجا و من کجا. مثل اينکه انسان بگويد براي سلامتي خورشيد و شمع صلوات تازه ايشان نائب امام. ما که گاهي خيلي قاطي مي‌کنيم از امام زمان(ع) شروع مي‌کنيم تا آخر مي‌رسيم به پيچ گوشتي و دنده و قاشق چايخوري خيلي آبکي مي‌شود).
مي‌فرمايد: (قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ) (انعام /91) بگو خدا و بقيه را رها کن (کسي را کنار خدا نگذار) خداوند رحمت کند شهيد (علامه) مطهري(ره) را که مي‌فرمود: کسي که مي‌گويد به نام خدا و خلق خدا مشرک است.
خدا خالق است. و خلق و خالق را نبايد کنار هم گذاشت. (مثل اينکه به بنا بگويي من هم تو را دوست دارم هم آجر را، فرق است بين خالق و مخلوق و يا به خياط هم تو را دوست دارم و هم سوزن و نخ را، خياط خالق است و نخ مصنوع) نبايد صانع و مصنوع را کنار هم بگذارد البته مصنوع را دوست داشتن عيب ندارد ولي بايد سلسله مراتب حفظ شود.
پس فرمود: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»
الف: يک آيه داريم بعد از اين جمله مي‌فرمايد: «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»
ب: آيه ديگر مي‌فرمايد: «فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ»
پس جمله اول دوبار تکرار و جمله بعدي در دو آيه متفاوت آمده. پس کسي که استقامت کند فرشته (ملائکه) او را کمک و الهام مي‌کند و ديگري اينکه (آنها ترس و هراسي ندارند) استقامت عامل عزت است. همين علت سربلندي انقلاب ايران است که يک روزي امريکا مي‌خواست ايران را تحقير کند. گفت روابط را قطع مي‌کنيم. و الآن خواهان روابط است و ما (به پيروي از اسلام ناب) حاضر نيستيم به برقراري روابط، اين عزت را خدا به ما داد از طريق امام (خميني ره) و خون شهدا. قرآن ميفرمايد: (وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً) (جن /16).
اگر بر راه (راست و خدا) استقامت کنيد ما شما را از آب گوارا (خوشي و سعادت) سيراب مي‌کنيم.

4- اقسام وفاي عهد

الف) با خدا
ب: با مردم
ج: با مخالفين
الف) هر پيماني بستيم حتي با مخالفين بايد وفا کنيم حتي با کفار. قرآن مي‌فرمايد: (فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‌ مُدَّتِهِم) (توبه /4) عهدي که با کفار بستيد وفا کنيد. (فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ) (توبه /7) (تا آنها پايدار به عهد هستند شما هم پايدار باشيد). (تا آنها نامردي نکرده‌اند شما‌ها نامرد نشويد.)
سه چيز در اسلام داراي اهميت است:
الف: رد امانت کنيد اگرچه شمر خنجرش را امانت گذاشته بايد به او بدهيد.
ب: نيکي به پدر و مادر (اگر چه شمر باشند.
ج: وفاي به عهد اگر چه شمر باشد.
يعني سه چيز خوبي و بدي ندارد مثل پدر و مادر اگر هم بد باشند احترام آنها لازم است و وفاي بعهد و رد امانت حديث داريم: «بَرّاً أَوْ فَاجِراً» (كافي/ج2/ص636) بد باشند يا خوب.
ب) وفاي به عهد با مردم
(وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ) (بقره /177) (مومنان آنهايي هستند که) به عهدو پيمان خود وفا دارندکسي که چک او برمي- گردد در ايمانش شک کند علامت ايمان وفاي به عهد است قول داده بايد عمل کند.
ج) وفاي عهد با خدا
در قرآن داريم: (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ) (نحل /91) به پيمانهاي خدا وفا کنيد. آشنا شويم با عهد خدا.
حديث داريم: «الصلاة عهد الله» نماز عهد خدا است. رابطه خلق و خالق عهد خداست که بايد وفا کرد ديگري: رهبران آسماني (امتحان‌هاي خداوند از حضرت ابراهيم(ع) و درجات او).

5- وفاي به عهد موجب ترفيع حضرت ابراهيم

خداوند حضرت ابراهيم(ع) را بارها امتحان کرد، خانواده را به سرزمين بي آب و علف و داغ، ذبح فرزند، تمام تکليف‌ها را به خوبي انجام داد و از خداوند درجه گرفت:
اول: درجه عبدالله
دوم: نبي الله
سوم: رسول الله
چهارم: خليل الله
پنجم: امام و رهبر: (وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‌ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ) (بقره /124) من او را براي مردم امام و رهبر قرار دادم. شد رهبر هستي بعد از اينکه امام و رهبر شد به خداوند عرضي کرد: «وَ مِنْ ذُرِّيَّتي» بعد از من نسل و ذريه من هم امام و رهبر جامعه شوند فرمود: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ» اين عهد من به ظالمين و ستمگران نمي‌رسد. در جاي ديگر فرمود: (أَوْفُوا بِعَهْدي) (بقره /40) در اينجا مي‌فرمايد: «لا يَنالُ عَهْدِي» از اين دو جمله از دو آيه فهميده مي‌شود که مراد از عهد خداوند امامت و رهبري جامعه است چون بحث در آيه «لا يَنالُ عَهْدِي» بحث امامت بود. پس «أَوْفُوا بِعَهْدي» يعني «أَوْفُوا» به امامت و رهبري من در جامعه، يعني امام صادق(ع) را رها نکن، راي دادي به جمهوري اسلامي وفادار باش، گرچه تخم مرغ گران باشد. چون راي به تخم مرغ (و ارزاني) نداده بودي که وقتي گران شود قهر کنيم. انسان وقتي همسرش را براي شکل و پول دوست داشته باشد اينها که برگردد دوستي هم برمي گردد ولي دوستي مادر که اين طوري نيست در هر حال مادر است و دوست داشتني، بله براي بعضي‌ها که خردشان کم است همسر پولدار محبوب است. معلم، معلم است چه نمره خوب بدهد يا بد. ما به جمهوري اسلامي راي داديم خربزه هرچه مي‌خواهد بشود. (تکرار خلاصه مطالب گذشته) پس وفاي بعهد نخي است که در تمام اين مراحل و مطالب هست.

6- ريشه‌هاي پيمان‌شكني و پرداخت زكات

سوال: چگونه انسان منافق، بي دين و بد عاقبت مي‌شود.
جواب: ريشه همه اينها پيمان شکني است.
قرآن مي‌فرمايد: (وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحينَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ) (توبه /76-75) بعضي مردم هستند که با خداوند عهد و پيمان مي‌بندند که اگر خداوند به آنها تفضل کرد صدقه داده و از صالحين «وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ».
شوند چون خداوند به آنها بخشش کرد بخل مي‌ورزند و پشت کرده و اعراض کردند (از قولي که داده بوند) داستاني دارد که: ثعلبه آمد خدمت پيامبر(ص) که دعا کن من رفاهي پيدا کنم حضرت فرمود به صلاح تو نيست اصرار کرد. فرمود اگر وضع تو خوب شود خدا و پيامبر را فراموش مي‌کني گفت نه حضرت دعا کرد زندگي‌اش خوب شد، تا مامور از طرف پيامبر(ص) رفت براي گرفتن زکات از او، گفت مگر زکات هم واجب است…
(اهميت زکات) از چيزهايي که در مملکت ما فراموش شده که الآن هم وقت درو گندم در خوزستان است. گندم از 800 کيلو بيشتر شود زکات دارد، کسي زکات ندهد نماز او هم قبول نمي‌شود. حديث داريم: اسلام بر پنج اصل استوار است يکي از آنها زکات است. (حالا اگر در تلويزيون، کتاب و مقاله‌ها بحث زکات نيست و هرکس نسبت به زکات ساکت است خودش مي‌داند و روز قيامت. چطور ما براي حج و نماز و جبهه و جهاد حرف زده و براي زکات هيچ کس هيچ نمي‌گويد) وگرنه 27 آيه از قرآن نماز و زکات با هم است. (وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ) (بقره /277) نماز و زکات با هم است، زکات نباشد نماز قبول نيست. (مثل زني که يک گوشواره داشته باشد خودش عروسي نمي‌رود. قطار روي دو ريل راه مي‌رود)
پس حضرت به ثعلبه پيغام فرستاد که اگر وضع زندگي‌ات خوب شود صدقه و زکات مي‌دهي گفت: من نمي‌دهم، اين آيه مربوط به ثعلبه و آنهايي است که خصلت او را دارند.
قول داد اگر درسهايش خوب شود، به درس بچه‌هاي همسايه کمک مي‌کند همينکه درسهايش خوب شد مي‌گويد مي‌خواهم بروم توپ بازي، تو قول دادي. قرآن مي‌فرمايد: چون «بَخِلُوا» بخل ورزيدند «وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ» اعراض کرده و به پيمان وفا نکرد (فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في‌ قُلُوبِهِمْ إِلى‌ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ) (توبه /77) پس نفاق بر آنها متولي و ظاهر گرديد و در قلب آنها جاسازي شد تا چه زماني: «إِلى‌ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ» ديگر از قلب او اين نفاق بيرون نمي‌آيد تا روز قيامت با خدا ققيامت اين دو رنگي تا قيامت هست براي اينکه: «بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ» چون عهد و پيماني بسته و وعده دادند و به آن عمل نکرده خلاف کردند به پيمانها وعهدها عمل کنيم.
قرآن مي‌فرمايد: آنها که قول مي‌دهند عمل نمي‌کنند از هر حيواني پست ترند: (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ الَّذينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ في‌ كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ) (انفال /56-55).
بدترين جنبنده‌ها آنهايي هستند که با تو عهد و پيمان مي‌بندد سپس آن عهد را شکسته و عمل نمي‌کند. دواب، از دابه: آنها که مي‌جنبند، سوسک و حشره و مار و هر جنبنده‌اي.
به امام حسين(ع) وعده مي‌گذارد خلاف مي‌کندصبح با مسلم عهد مي‌بندد بعدازظهر تنها مي‌گذارد به جمهوري اسلامي راي مي‌دهد بعد جدا مي‌شود، بيعت کرده مي‌شکند. مردم ايران خوب مردمي هستند، در استقبال از امام خميني(ره) 5 ميليون و در تشييع جنازه (به عنوان بدرقه) ده ميليون آمدند، او را تنها نگذاشتند، شعا رخوبي است که مي‌گويند: «ما اهل کوفه نيستيم علي تنها بماند»
انسان عهدي کرد بايد استقامت کند.

7- پيمان شکني در قرآن سه ريشه دارد

الف: (أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى‌ مِنْ أُمَّةٍ) (نحل /92)
از اول بخوانم: (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ وَ لا تَكُونُوا كَالَّتي‌ نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى‌ مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ) (نحل /92-91) به عهد خود با خدا وفا کنيد وقتي قرار و قول داديد و با قسم‌هايتان آنها را نشکنيد بعد از آنکه آنهمه تاکيد کرديد، و نباشيد چون آنها که زحمات بافندگي خود را هدر مي‌دهند خانم (احمقي بود) از صبح تا غروب مي‌بافت و بعد دوباره زحماتش را پنبه مي‌کرد. قرآن او را مي‌گويد. بعد مي‌فرمايد: مي‌داني اين پيمان شکني نتيجه چيست؟: «أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى‌ مِنْ أُمَّةٍ» اربي از رباست يعني يک ميليون بشود يک ميليون و چهارهزار تومان، سود و بهره يعني يک امتي قوي‌تر بر يک امت، اين دو نوع تفسير شد. پس پيمان شکني به علت خود برتر بيني است. مي‌گويد آنروز که پيمان بستيم هر دو نيم من بوديم حالا من شده‌ام يک من آن زمان هر دو دوچرخه حالا من بي‌ام و دارم، دوچرخه ماشين شد يادش مي‌رود.
حديث داريم: مي‌فرمايد يکي از دو دوست به مقام و منصبي رسيد و يك دهم رفاقت و دوستي را حفظ کرد باز هم آدم خوبي است «فَلَيْسَ لَكَ بِصَدِيقِ سَوْءٍ» (امالي طوسي/ص‌279) آدم و دوست بدي نيست يعني رياست به قدري خطرناک است که صد در صد دوستان قبلي را فراموش مي‌کند.
(پس از نظر تکنولوژي پيشرفت کرده ديگر چيزي را قبول ندارد آمريکا يکي او هم يکي احساس گردن کلفتي مي‌کند پيمان مي‌شکند.)
معناي ديگر: اينکه گاهي به خاطر اين است که تا در کنار قدرت و زوري قرار گرفت از قولش برگشته و پيمان مي‌شکند، يک شب به عمه قول داده بعد او را دعوت مي‌کنند براي مراسم افطاري با سران مملکتي، فورا قرار و عهد و پيمان با عمه را مي‌شکند.
پس علت پيمان شکني:
الف: خود را قوي مي‌بينيم.
ب: در کنار قدرتي قرار مي‌گيريم.
ما يک دسته بندي در دين مي‌کنيم که:
1- اصول دين
2- فروع دين
3- اخلاقيات
(من نمي‌دانم ريشه اين دسته بندي از کجاست من که دليلي براي آن پيدا نکرده‌ام، اسلام اصول و اخلاقياتش به هم بند است مثلا مي‌گوييم: «لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَهُ» (الجعفريات/ص‌36) مثلا عهد ازاخلاقيات است يعني اصول که دين است بندبه اخلاقيات است، بي اعتنايي به اين عهد نمي‌شود کرد چون اخلاقي است)
حديث داريم: به بچه قول دادي عمل کن. گفتي بيسکويت مي‌خرم بايد بخري و يا لا اقل نگو و قول نده. مي‌فرمايد: «إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ» خداوند با همين قولها شما را امتحان مي‌کند. که به قول عمل مي‌کني يا نه، مي‌گويد اگر داماد خوب قسمت شود و يا بچه سالم چنين و چنان مي‌كنم، بعد عمل نمي‌کند.
قرآن هم درباره چنين افرادي ميفرمايد: (لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ) (اعراف /190-189) اگر خداوند به ما بدهد (فرزند) صالحي را هر آينه ما از شکر گذارانيم چون خداوند به آنها مي‌دهد براي او شريک قرار مي‌دهند. وقتي بچه دار شد مي‌گويد درس بخوان، مسجد چرا برو کتابخانه، کارنامه بچه را نگاه مي‌کند غير نمره ديني اگر خوب باشد خوشحال مي‌شود اگر ديني کم باشد مي‌گويد عيبي ندارد کنکور قبول شود. وقتي در رحم مادر بود آقا مي‌گفت خدايا مي‌خواهم اين کودک عبد تو باشد حال عبد مدرک شده. نمي‌گويم نسبت به آنها حساس نباشيم چرا نسبت به دين حساس نيستيم. الآن تابستان در پيش است، 15 خرداد مدرسه‌ها تعطيل مي‌شود، مسجدها فعال بشوند تابستان وظيفه پدر و مادرها مشکل است. يک ميليون معلم و مربي تقريبا کارشان تعطيل مي‌شود. خيلي‌ها هم مثل امور تربيتي کارشان بيشتر مي‌شوند. پدر و مادر رها کنند در ايام سال تحصيلي هرچه مربي زحمت کشيده اگر تابستان بي تفاوت شويم مي‌شود مثل اين خانم که صبح تا ظهر بافت بعدازظهر پنبه کرد و کسي که
شش ماه نماز ياد گرفت تابستان فراموش کرد، آنچه آموزش و پرورش زحمت مي‌کشد پدر و مادر بايد کمک کنند.
بعد مي‌فرمايد: (وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها) (نحل /94) دروغ نگوييد از روي حيله و حقه.
«فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها» (باعث اين مي‌شود که) قدمها مي‌لغزند بعد از ثبوت و استقامت آن مي‌خواهد بگويد کسي که قول بدهد و عمل نکند بي دين مي‌شود. الله اکبر، آيه زياد بود من برايم جالب بود که در سوره نحل از آيه 90 تا 96، شش آيه دنبال هم درباره وفاداري است. بهرحال اربعين امام حسين(ع) است و حديث داريم: »مومن چند شرط دارد يکي از آنها اين است که زيارت اربعين را بخواند. »
و سالگرد امام خميني(ره) و وصيتنامه او را بايد انسان دائما بخواند و يک دوره انقلاب و سفارشات واجب است، مقام معظم رهبري سال را سال امام خميني(ره) گذاشت. ما بايد به آثار و افکار امام خميني(ره) توجه کرده و به خصوص جوانها، نمي‌دانند 20 سال قبل چه گذشته، شهيد رجايي(ره) رفت نماز بخواند کتک خورد (زمان طاغون قبل از انقلاب) نماز خواند ممنوع بود، (در ارتش و پادگان کسي مي‌خواست نماز بخواند مي‌گفت با اجازه بروم دستشويي، به اسم مستراح مي‌رفت يواشکي نماز مي‌خواند.
کتاب (شهيد) مطهري(ره) را از هر افسري مي‌گرفتند زندان مي‌کردند، تلويزيون جاي قال الصادق والباقر(ع) نبود جاي رقاصه بود، واقع اين است که ما نبايد فراموش کنيم که انقلاب براي ما چه کرده به خصوص نسل جوان، چه شرائط و سختي‌هايي بود.
خداوندا زيارت کربلا را با معرفت نصيب ما بگردان.
خدايا روح امام خميني(ره) و شهدا را از ما راضي بدار.
خدايا ما را نسبت به خون شهدا خائن قرار نده.
خدايا به ما هم توفيق بده با پيمانهايي که با تو و شهدا و علما و مردم داريم وفادار بمانيم. چند دقيقه از آقاي حسان استفاده مي‌کنيم جلسه ما پايان مي‌پذيرد.
آقاي حسان شاعر به مناسبت اربعين سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) و سالگرد ارتحال حضرت امام خميني(ره) اشعاري را مي‌خوانند:
محبوب خدا حسين و مطلوب حسين
سر بر ني و تاج سر هر خوب حسين
با نيزه و تير و سنگ مضروب حسين
مضروب لبش ز ضربت چون حسين
شعري درباره حضرت زينب(س):
خواهر من ‌اي همه جا يار من
زينب من ‌اي گل بي خار من
آينه نور جمال علي
نايبه مادر و غمخوار من
جز تو که پيوسته کنار مني
کيست به منزل ببرد بار من
سينه پرداغم مرا غم زد‌اي
ماه دل افروز شب تار من
همره من در سفر کربلا
همقدم و محرم اسرار من
گرد چراغ دل پر آتشم
قلب تو پروانه بيدار من
تا نکشد غصه اکبر مرا
مهر تو شد خوب نگهدار من
داغ ابوالفضل که پشتم شکست
صبر تو شد غافله سالار من
روشن و برپا ز وجود تو ماند
خيمه پر دود و نگون سار من
با سر سرگشته من هم سفر
‌اي ثمر نهضت پر بار من
نطق تو در مجلس عام يزيد
ريشه کن دشمن خونخوار من
چيست به جز عشق حسين حسان
پاک کند قلب گنه کار من
اربعين حسين موضوع دوم بود پايان عرضم ورود خاندان حسين به سرزمين خونين کربلا است.
بار بگشاييد اينجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
بر مشام جان رسد بوي بهشت
به به از اين تربت مينو سرشت
کربلا ‌اي آفرينش را هدف
قبله گاه عاشقان از هر طرف
طور عشق است و مطاف انبياء
نور حق اينجاست ‌اي موسي بيا
جسم را احيا اگر عيسي کند
جان و تن را کربلا احيا کند
کربلا قربانگه ذبح عظيم
عرش رحمن را صراط مستقيم
گر خدا خواهي برو اين راه را
کن زيارت کوي ثار الله را
شد ز عاشوراي او يک اربعين
قتلگاهش را به چشم دل ببين
ماه اينجا واله و سرگشته است
وان شهاب ثاقب از خود رفته است
گرد غم افکنده بر سر کهکشان
اشک خون ريزد در اينجا آسمان
اختران سوزند چون شمع مزار
مرغ شب مي‌نالد اينجا زارزار
گاه در صحرا خروش گه سکوت
خفته در اينجا شهيد لا يموت
حضرت سجاد بر خاکش نوشت
تشنه لب شر کشته سالار بهشت
اربعين است اربعين کربلا
هرطرف غوغايي از غمها به پا
گويي از آن خيمه‌هاي نيم سوز
خود صداي العطش‌ايد هنوز
هر کجا نقش ز داغ ماتم است
هرچه ريزد اشک در اينجا کم است
باشد از حسرت در اينجا يادها
هان بگوش دل شنو فرياد‌ها
در دل هر ذره صدها مطلب است
ناله سجاد و اشک زينب است(ع)
بايد اينجا داشت گوش معنوي
تا مگر اين گفتگوها بشنوي
زبان حالي است که حضرت سجاد(ع) بفرمايد عمه جان:
عمه جان اينجا حسين از پا فتاد
چهره بر اين تربت خونين نهاد
عمه جان اين قتلگاه اکبر است
جاي پاي حيدر و پيغمبر است
عمه جان قاسم در اينجا شد شهيد
تير بر قلب حسين(ع) اينجا رسيد
عمه جان عباس اينجا داد است
وز غمش پشت حسين اينجا شکست
اصغر لب تشنه اينجا عمه جان
شد ز تير حرمله خونين دهان
از براي غارت يک گوشوار
شد در اينجا کودکي نيلي ازار
تا قيامت کربلا ماتم سراست
حضرت مهدي حسان صاحب عزاست
پايان بخش عرضم دو بيت است حضرت سيد الشهداء(ع) تا آنجايي که ممکن بود براي شهدا کربلا مي‌آمدند بالا سر آنها اين هم معجزه‌اي است عجيب که آنها چهره به چهره گذاشته بالاي سر آنها بود سر شهيد روي دامان امام حسين(ع) بود، ولي رقيه خاتون يک امتياز بالاتري داشت اين دو بيت اگر يادم باشد پايان بخش عرضم.
به وقت دادن جان هر شهيد عاشورا
سرش به دامن مولاي بنده پرور بود
ولي رقيه به ويرانه زانکه جان مي‌داد
سر حسين(ع) به دامان مهر دختر بود

«والسلام عليكم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2676
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست