responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2490

موضوع بحث: نعمت‌هاي خدا -16، استفاده از نعمت

تاريخ پخش: 71/12/26

بسم الله الرحمن الرحيم

ماه رمضان امسال بحث نعمتها بود همينطور كه خود نعمتها دريايي است آدم در آن غرق مي‌شود. بحث آن هم دريايي است كه آدم در آن غرق مي‌شود. در جلسه قبل بحث ما اين بود كه افرادي نعمت دارند ولي از نعمتهايشان سوء استفاده مي‌كنند. يعني نعمت مي‌شود نقمت، مثل كليد. كليد را اگر از يك طرف تكان بدهيد در قفل مي‌شود و از اين طرف باز مي‌شود.

1- استفاده خوب از شرايط

نعمت را كجا مصرف كنيم. گفتيم كه گاهي آدم از نعمت سوء استفاده مي‌كند، به قول برادرمان آفات نعمتها را بايد بگوييم. اما بحثمان در اين جلسه استفاده از نعمتهاست. يك بحث خيلي خوبي است. كه چه جوري بايد آدم از نعمتها استفاده كند. امام خميني (ره) در تركيه (من اين را از حاج آقا مصطفي شنيدم) كه تبعيد بودند زمان طاغوت، حكومت آن زمان، ساواك اينجا ايشان را تحويل ساواك آنجا داده بود. ايشان در يك اتاقي بود پرده را پس كرد كه نور از حياط بيايد داخل اتاق. مسئولي كه حفاظت ايشان را از لحاظ ساواك به عهده داشت، آمد اتاق امام پرده را كشيد گفت: شما حق نداريد از نور حياط استفاده كنيد، اگر نور خواستيد لامپ را روشن كنيد. يعني امام در اتاق تاريك بود اما اتاق تاريك نعمت بزرگي براي امام بود. يك دور تحرير الوسيله را امام در اين اتاق تاريك نوشت. استفاده كردن هنر مي‌خواهد.
ما كه مي‌گوييم نشد ضعف از ما است. اگر كسي مكانيك باشد از ماشين خراب كار مي‌كشد. اگر ناشي باشد ماشين صفر كيلومتر هم كه به او بدهي بشكه‌اش مي‌كند. قرآن مي‌فرمايد: شما كه ديگر دانشجو هستيد اين آيه را مي‌خوانم خودتان معنا كنيد تحصيل كرده هستيد. قرآن مي‌فرمايد: (وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا) (فاطر /12) دو تا دريا مساوي نيست. يكي شور است و تلخ، يكي هم شيرين است. اما زنده باد ناخداي خوب ناخدا اگر خوب باشد در دو تا دريا مي‌تواند كشتيراني كند. شما غواص خوبي باشيد اگر صياد خوبي باشيد در هر دو ماهي هست. اگر غواص خوبي باشيد در هر دو لؤلؤ و مرجان هست. ناخداي خوبي باشيد يعني هنر در دريا نيست هنر در. . .
زنده باد آن كسي كه بتواند از شرايط مختلف استفاده كند. ما اينقدر زن خوب داريم كه از پوست پرتقال مربا درست مي‌كند و اينقدر زن بد داريم كه برنج رشتي را كوفته مي‌كند. هنر اين است كه بتواند خوب از آب دربياورد. نعمت مهم است اما مهمتر از نعمت استفاده كردن است. يك كشوري رفتم آنجا پهلوي آموزش و پرورشش مي‌گفت: بچه‌هاي ما روي زمين يعني حصير و موكت، مي‌نشينند. نيمكت نيست ولي آنقدر دكتر دارد كه دكترش را به دنيا صادر مي‌كند.
ما جوان داريم 85 كيلو روي نيمكت مي‌نشيند 16 تا تجديدي دارد. روي خاك مي‌نشيند پزشك مي‌شود روي نيمكت مي‌نشيند تجديد مي‌شود.
اينقدر مسجد نبش خيابان است و نمي‌توانيم اين جوانها را در اين مساجد جذب كنيم و اينقدر مسجد در كوچه و پس كوچه هاست توانسته‌اند برنامه ريزان مسجد، مسجد را پر از جوان كنند. انجمن اسلامي آن، خادم آن، هيئت امناي آن، كاسب آن.
امام در اتاق تاريك تركيه مي‌نويسد.

2- استفاده درست از زمان

ميثم تمّار. تمّار از تمر يعني خرما تمار يعني خرما فروش ميثم تمّار از ياران اميرالمومنين(ع) بود، در لحظات آخر جان دادن به مردم گفت: گوش كنيد تا حديثي از اميرالمومنين علي(ع) به شما بگويم. اين سخنراني وقتي بود كه دست و پايش را قطع كرده بودند، اما مردم مي‌آمدند گريه مي‌كردند ولي او مي‌گفت: گريه نكنيد بياييد تا من زنده هستم، يك حديث از حضرت علي(ع) به شما بگويم. اين استفاده از آخرين لحظات عمر است.
باز نمونه‌هاي ديگري هم داريم، حالا من در اينجا مي‌گويم مثلا حوزه علميه امام صادق(ع) چطور شد كه امام حسن و امام حسين(ع) حوزه علميه نداشت. امام جواد و امام هادي و امامان ديگر(ع) حوزه علميه فقط مال امام باقر بود و امام صادق(ع). ماجرايي بود. امام حسين(ع) كه شهيد شد يكي دو تا حادثه ديگر پيش آمد مردم عليه بني اميه بدبين شدند. مرگ بر شاه راه افتاد. مرگ بر بني اميه راه افتاد. بني اميه سقوط كرد بني عباس آمد روي كار. بني عباس گفت: ما پايمان را در كفش اهل بيت(ع) نكنيم چون بني اميه امام حسن و امام حسين(ع) را كشت پدرش در آمد. مردم كودتا كردند راه پيمايي راه انداختند ما ديگر با اهل بيت كاري نداشته باشيم. چند سال اول بني عباس چون تازه كار بودند كاري به اهل بيت نداشتند. امام باقر(ع) از اين فرصت استفاده كرد.
درود بر ابوذر عجب آدمي بود ابوذر. خيلي آدم انقلابي بود زود برخورد مي‌كرد. پيامبر (ص) گفته بود تو نبايد چاقو همراهت باشد چون زود دست آويز مي‌شوي. البته چاقوكش نبود يعني دشمن خدا را معطل نمي‌كرد. ابوذر هم يك استخوان تيز كرده بود كه همراهش باشد و گفت: خوب گفته‌اند چاقو همراهت نباشد ولي اين استخوان است. ابوذر يك آدم حماسه‌اي بود. اما پيامبر (ص) فرمود: شما به درد يك جايي مي‌خوري و به درد جاي ديگر نمي‌خوري. حالا بقيه‌اش را نمي‌گويم.
مكه جايي است كه خيلي شلوغ مي‌شود شلوغ ترين جاي مكه روز عيد قربان آنجايي كه مي‌روند سنگ به شيطان بيندازند. ابوذر مي‌رفت روي يك بلندي مي‌نشست و شروع مي‌كرد به سخنراني كردن. يك كسي آمد گفت كه: مگر نگفتم كه حرف نزن «ألم تنه عن الفتيا» (سنن داودي، ج1،ص 132) ابوذر حق حرف زدن نداري ابوذر نگاه كرد به او گفت: جاسوس هستي؟ حكومت گفته كه من حرف نزنم؟ بعد ابوذر فرمود: شمشير را روي من بگذاري دست از حرف زدن بر نمي‌دارم. من در اينجا كه شلوغ است بايد به نفع اهل بيت حرف بزنم. (استفاده از زمان)

3- استفاده خوب از فرصت و مكان

امام باقر(ع) فرمود: وقتي من شهيد شدم 10 سال در سرزمين منا يك فرسخي مكه كه همه حاجيها جمع شده‌اند، آنجا 10 سال براي من عزاداري كنيد و بگوييد كه چه شد كه امام باقر(ع) شهيد شد. ظلمي كه بر من وارد شد را بگوييد. دم گلوگاه‌ها(استفاده از مكان)
خود انقلاب ما استفاده از فرصت بود اما حركتش را از عاشوراها شروع كرد. سال 42 حادثه‌اي كه در تهران واقع شد مردم ورامين و اطراف ورامين و تهران، به خاطر انقلاب امام حسين(ع) بود. از عاشورا‌ها از صفرها استفاده كرد
امام سجاد(ع) از هر فرصتي استفاده مي‌كرد.
خلاصه‌اش اين است كه آدم زرنگ بايد از هر فرصتي استفاده كند. منتها استفاده خوب. نه اينكه حالا يك آخوند مفت ديديم بگوييم آقا استخاره كن. استفاده درست.
اين‌شان نزولها همه‌اش استفاده از فرصت است. يك حادثه‌اي پيش مي‌آمد فوري آيه نازل مي‌شد. چون در اين حادثه حرف اثر مي‌كرد. غدير خم استفاده از نعمت است حدود صد هزار تا حاجي با حضرت رفتند مكه، دارند برمي گردند، لب چهارراه كه حاجيها دارند تقسيم مي‌شوند به يمن و مصر و حبشه و ايران و عراق و همان دم بزنگاه كه حاجيها مي‌خواهند پخش شوند، آيه نازل شد يا از اين فرصت استفاده كن و بگو و اگر نگويي خدمات 23 ساله‌ات هدر رفته است. (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ) (مائده /67) (استفاده از فرصت)
حضرت ابراهيم(ع) ديد مردم خورشيد پرستند، ماه پرستند، گفت: خب ما هم مثل شما (قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلينَ) (انعام /76) تا غروب شد فرمود: اين خدا بود كه پنهان شد؟ «لا أُحِبُّ الْآفِلينَ» يعني صبر كرد از غروب استفاده كرد. (استفاده از فرصت). حضرت ابراهيم(ع) كه مي‌خواست بتها را بشكند، صبر كرد يك روز مثل سيزده بدر كه مردم مي‌روند بيرون، يك روز كه همه مردم از شهر رفتند بيرون، تنهايي تبر را برداشت و وارد بتخانه شد و همه بتها را شكست(استفاده از فرصت)
ابراهيم(ع) از فرصت استفاده كرد. امام باقر(ع) از فرصت استفاده كرد. امام سجاد (ع) از فرصت استفاده مي‌كرد. حضرت موسي(ع) وقتي بناشد ساحرها سحر و جادويشان را نشان دهند گفتند: وعده چه وقت؟ فرمود: (قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى) (طه /59) (استفاده از فرصت).

4- استفاده خوب از فرصت ماه رمضان

ماه رمضان فرصتي است براي استفاده، براي بسياري از كارها. (أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ) (حديد /16) آخر ماه رمضان است اشكي نريختيد؟ خيلي‌ها توبه كردند. خيلي‌ها را خدا بخشيده. شما را خدا بخشيد يا نبخشيد؟ حاجيها روزهاي آخر كه ريال و دلارشان به آخرش مي‌رسد، آدم وقتي در خانه‌اش برنج و روغن و قندش كم مي‌شود، صرفه جويي مي‌كند. روزهاي آخر ماه رمضان بايد يك خرده حساسيت بيشتر شود. استفاده كنيم از فرصت شايد ماه رمضان آخر عمرمان باشد. شايد ديگر ماه رمضاني نبود شايد ديگر چنين امكاناتي نبود يك كسي آمد گفت: آقاي قرائتي! در تلويزيون زياد مي‌آيي. گاهي بيا گاهي نيا. گفتم: چرا؟ گفت: براي اينكه اگر گاهي بيايي گاهي نيايي، مردم دلتنگ مي‌شوند از شما. گفتم: برو پي كارت. مگر خدا مرا خلق كرده كه مردم بگويند كجا است؟ فعلاً كه دوربين را آورده‌اند من بايد از اول بهار تا آخر بهار هرچي حديث هست بگويم. هر چه حديث در كتاب شيعه و سني هست من انشاء الله خواهم گفت تا زماني كه باشم. وقتي هم گفتند نباش، كاري ندارد، خدا اگر خواسته باشد كه نباشم يك زنبور مي‌فرستد دماغم مي‌گزد و باد مي‌كند خودم هم ديگر با دماغ گنده پشت دوربين نمي‌آيم. لازم هم نيست كه كسي عزلم كند. تمام سرنوشت من به نيش يك مگس بند است. ولي حالا كه سالم هستم و مي‌توانم بگويم بايد بگويم اين كه حالا زشت است زيباست قشنگ است هرچه مي‌خواهد بشود، بشود. معطل نشويم تا صدايت خوب است يك اذان در خانه بگو. قرآن يك آيه دارد. مي‌گويد: روز قيامت يك عده خيلي بال بال مي‌زنند. خدا مي‌گويد: ولشان كن اينها سالم بودند (وَ هُمْ سالِمُون) (قلم /43) اينجا سجده نكردند وقتي كه سالم بودند. پول داشت و نداد. مسجد نزديك خانه‌شان بود تا آخرين روزهاي ماه رمضان پايش را در مسجد نگذاشت. قرآن مي‌گويد كه: (أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ في‌ حَياتِكُمُ الدُّنْيا) (احقاف /20) شما اين همه نعمت داشتي همه را از بين بردي؟ يك آيه بخوانم. قرآن مي‌گويد: مجرمين مي‌گويند: اين فرشته‌ها از خدا بخواهيد كه خداوند به ما رحم كند مي‌گويد كه: (أَ لَمْ يَأْتِكُمْ) (انعام /130) آيا پيامبران نيامدند به شما بگويند راه حق اين است راه باطل اين.
شما در دبيرستان و دانشگاه و مزرعه و كارخانه و بازار همدوره نداشتي كه او تقوا داشت. تو نمي‌توانستي مثل او باشي؟ شما در يك خانواده و خانه و فاميل نبوديد.

5- سوء استفاده از فرصت

حالا يك خرده هم استفاده‌ي بد از نعمت بگويم. يكي سامري يكي رضا شاه. سامري يك آدم بسيار قالتاق و زرنگ و مجسمه ساز و هنرمند بود منتظر يك فرصت بود. تا ديد موسي (ع) رفته كوه طور عبادت كند فوري در غياب موسي (ع) شروع كرد طلاها را جمع كرد و يك گوساله درست كرد اين هم استفاده از فرصت است. هنر سامري به خاطر غيبت حضرت موسي (ع) بود.
رضا شاه هم خيلي خوب از فرصت استفاده كرد. احمد شاه رفته بود خارج. همان زمان وهابي‌ها قبرستان بقيع را خراب كردند. مردم ايران راهپيمايي راه انداختند كه چرا قبرستان بقيع خراب شده. عكس برداشتند و عكس را فرستادند خارج كه مردم راهپيمايي كردند كه ما احمدشاه را نمي‌خواهيم رضاشاه مي‌خواهيم.
آمده بودند پهلوي يكي از اين امام جمعه‌ها گفتند: آقا اسلام راجع به ورزش چه مي‌گويد؟
ايشان هم دو تا حديث خواندند بعد خواهرها رفته بودند براي ژيمناستيك در ميدان ورزش، بعد دو تا حديث خواندند بعد در تلويزيون گفتند كه ژيمناستيك خواهران با سخنراني امام جمعه محترم نماينده حضرت امام افتتاح شد. ايشان رنگش پريد گفت: «من كي براي ژيمناستيك خواهران اعلاميه دادم؟ آمدند گفتند: يك حديث بخوان و من هم خواندم»

6- استفاده خوب از فرصت براي كشاورزي و تجارت

استفاده از فرصت براي مسائل توليد اقتصادي:
حديث داريم: حديث در مسند احمد حنبل است. يعني حديث را من از سني‌ها ديده‌ام مي‌گويد: «إذا قَامَتِ السَّاعَة». اگر روز قيامت دارد بپا مي‌شود(در قيامت حوادث بهم مي‌خورد خورشيد تار مي‌شود زمين لرزه مي‌شود (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ) (تكوير /2-1) مي‌گويد در همان وقتي كه كرات و آسمان و زمين بهم مي‌خورد اگر يك نهال در دستت هست مي‌تواني بكاري، بكار. يعني در سخت ترين شرايط به نفع توليد. . .
حديث داريم: حتي در جبهه جنگ اگر زمينه بود براي داد و ستد آنجا هم دست از تجارت برنداريد. ما گاهي وقتها استفاده از فرصتمان بد شده متاسفانه بد شده. من نمي‌دانم دليل آن چيست حالا اگر كسي اهل يك شهري است دارد مي‌رود و مي‌ايد مي‌خواهد يك جنسي هم بياورد بفروشد مي‌گويند: نه زشت است. چرا زشت است؟ حالا اگر كسي بچه خراسان است مي‌ايد تهران مثلا براي دانشگاه حالا دو كيلو هم زعفران خريد و به دانشجوهاي دانشگاه زعفران فروخت اين مگر ننگ است؟ ما فكر مي‌كنيم كاسبي ضد طلبگي است. كاسبي ضد دانشجويي است. اين فرهنگ بسيار بدي است در جامعه ما كه مي‌گوييم مثلا يك كسي كه دانشجو است يا پزشك است يا مهندس است يا آيت الله است. ايشان نبايد كاسبي كند. نه اينطور نيست. حديث داريم: در مكه مي‌توانيد تجارت كنيد، بكنيد. حديث داريم: در جبهه جنگ اگر مي‌توانيد داد و ستد كنيد، بكنيد. البته به شرطي كه ضربه به حج و جبهه نزند. زماني كه وظيفه نيست يا جنگ نيست يا براي دانشجوها مثلا تابستان تعطيل است يا الان اول مهر است درسها جدي نيست مي‌خواهم نيم كيلو زعفران بفروشم. اشكالي ندارد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنْ قَامَتِ السَّاعَةُ وَ فِي يَدِ أَحَدِكُمُ الْفَسِيلَةُ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لَا تَقُومَ السَّاعَةُ حَتَّى يَغْرِسَهَا فَلْيَغْرِسْهَا»(مستدرك‌الوسائل، ج‌13، ص‌460). اگر زمين لرزه شد نهال در دست داري مي‌تواني بكاري، بكار و استفاده كن از فرصت.

7- استفاده از فرصت براي دعا كردن

(هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا) (آل عمران /38) گاهي وقتها استفاده از فرصت براي دعا است. (وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) (ذاريات /18) برادرها در طول سال ما سحرها خوابيم معمولا ماه رمضان به عشق سحري بيدار مي‌شويم حالا ماه رمضان كه به عشق سحري بيدار شدي دو ركعت نماز شب بخوان. دو ركعت نماز شب بخوان.
نماز شب هم مثل نماز صبح است پنج تا دو ركعتي و يك يك ركعتي مي‌شود ايستاده دو ركعت آن را بخواني مي‌شود نشسته خواند دو ركعت آن را بدون قل هو الله مي‌شود خواند. مي‌شود در راه خواند، مي‌شود خوابيده خواند. فقط بايد وضو داشته باشيم. قرآن تعريف مي‌كند مي‌گويد: عده‌اي از اصحاب خدا «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» استفاده از شبهاي جمعه. برادران يوسف (ع) آمدند پهلوي بابا گفتند: باباجان! ما بد كرديم يوسف (ع) را انداختيم در چاه. حالا استغفار كن براي ما. فرمود: (قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ) (يوسف /98) حديث داريم. منتظر بود شب جمعه شود. اين ويدئو چقدر چيز خوبي است منتها ما بد استفاده مي‌كنيم ما تا چاقو گيرمان مي‌آيد فكر مي‌كنيم بايد آدم بكشيم. چاقو چيز خوبي است استفاده ما بد است. وگرنه يك كسي ويدئو داشته باشد. و ما مثلا وزارت ارشادمان فيلمهاي مفيدي داشته باشد و بچه‌ها بگيرند و خودشان را بالا ببرند چون فيلم، آن است كه شما را بالا ببرد. اگر به علم شما به رشد شما به جامعه و عزت و. . . اگر به شما عزت داد اين رشد است. ويدئو چيز خوبي است ولي چون ما استفاده بد كرديم از آن، چيز بدي ديده مي‌شود. امام روز اولي كه آمد فرمود: ما با سينما مخالف نيستيم با فيلم بد مخالف هستيم. وقتي حضرت زكريا ديد مريم (عليها السلام) مائده آسماني، غذاي آسماني دارد، يك مرتبه استفاده كرد از دعا «هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا»

8- استفاده از فرصت براي تبليغ كردن

حضرت يوسف (ع) وارد زندان شد ديد عجب جايي آمده، دارند بت پرستي مي‌كنند. ديد اگر بگويد مردم بت پرستي نكنيد كسي گوش نمي‌دهد مدتي ماند تا دو تا از زندانيهاي خواب ديدند تا اينها آمدند پهلوي يوسف (ع) گفتند خوابي ديده‌ايم تعبير كن. يوسف (ع) گفت: بسيار خب من خواب را براي شما تعبير مي‌كنم. اما بگوييد ببينم اين بتها چيست كه شما مي‌پرستيد؟ يعني حضرت يوسف (ع) استفاده كرد از فرصت براي تبليغ. . (استفاده از فرصتهاي تبليغي). برادرها بيش از ده هزار روحاني پخش شده است در ايران در كوچه‌ها و روستاها روحاني هست برو پيش روحاني مسئله داري بپرس. استفاده كن از فرصت. فردا روحاني براي حوزه به قم و مشهد و اصفهان برمي گردد. ديگر دستت به روحاني نمي‌رسد ممكن است نمازت غلط باشد برويد بپرسيد.
آقاي هاشمي رفسنجاني مدت زيادي در زندان بودند. در زندان يك دور تفسير نوشتند. و من تفسير ايشان را ديده‌ام. نكات بسيار جالبي استخراج كرده‌اند. الآن هم عده‌اي از برادران در قم روي تفسير ايشان دارند كار مي‌كنند و انشاء الله چاپ خواهد شد. يك تفسير بسيار عالي. آقاي رفسنجاني زمان شاه در زندان بودند اما از زندان. . . ديل كارنگي مي‌گويد كه: اگر ليموترشي گيرت آمد دور نينداز از همين ليموترش ليمونات درست كن. هنر اين است.
زنده باد زنهاي قديمي! (البته زنده باد زنهاي امروزي و قديمي هر در دو با هم) اين زنهاي قديمي از نوك قيچي‌ها بر مي‌داشتند لحاف درست مي‌كردند به نام لحاف چهل تيكه. خيلي هم قشنگ بود رنگارنگ بود زنهاي قديمي از پارچه‌هاي كهنه گيوه درست مي‌كردند. الان گيوه از شبرو خيلي گرانتر شده. ولي دختري كه آن گيوه را درست كند ديگر وجود ندارد.
شما به اصفهان نگاه نكنيد حالا اينجا تالار انگورستان مال اوقاف هست و شيك است اگر از بسياري از شهرها از اصفهان و بعضي شهرها بگذريم بسياري شهرها هنرهاي قديمي و معماري قديمي دارد. اگر آثار باستاني خراب شود بنايي كه آن را بسازد ديگر وجود ندارد.
و حال آنكه اسلام مي‌گويد هنر قديم را داشته باشيد و هنر جديد را به آن اضافه كنيد. ما هنر قديمي را از دست مي‌دهيم هنر جديد را هم نيم بلد هستيم. يعني طب قديم را بايد بلد باشيم طب جديد را هم به آن اضافه كنيم. الآن طب قديم را بلد نيستيم طب جديد را هم نيم بلد هستيم.
طلبه‌ها سال چهارم يك كتابي مي‌خوانند به نام لمعه نويسنده كتاب شهيد بوده اين شهيد هم در زندان اين كتاب را نوشته‌اند(استفاده از فرصت).
آقاي ري شهري زماني كه وزير اطلاعات بود مي‌گفت: من از خانه‌ام تا وزارتخانه بروم و برگردم 40 – 30 دقيقه مي‌رفتم 40 – 30 دقيقه برمي گشتم روزي يك ساعت و نيم در ماشين هستم. شروع كردم چند سالي كه وزير بودم در راه قرآن حفظ مي‌كنم و كل قرآن را ايشان در راه حفظ كرد. (استفاده از فرصت)
ما كتابي داريم به نام 5 دقيقه‌هاي قبل از غذا.

9- خاطره‌ي يكي از آزادگان درباره استفاده درست از فرصت

ايشان يك تذكر خوبي داده گفته است: آزادگاني كه در زندانهاي عراق قرآن حفظ كرده‌اند. . . . من پارسال يك آزاده در مكه ديدم با من حرف زد سرم را انداختم پايين. يك خرده ديگر گفت: سرم را انداختم پايين‌تر و همينطور سرم را تا سجده آوردم پايين. از عظمت اين آزاده تا نزديك سجده خضوع كردم برايتان بگويم چه كرده. گفت: انگليسي خوب ياد گرفتم. تمام قرآن را تا 8 سالي كه آنجا بودم حفظ كردم امسال ماه رمضان غروب مي‌نشستم تا صبح همه قرآن را مي‌خواندم و سي شب سي مرتبه همه قرآن را خواندم و دو سوم نهج البلاغه را هم حفظ هستم. و الآن كه آمده‌ام دانشگاه 44 واحد گرفته‌ام دو برابر دانشجوهاي عادي. و گفت: امروز هم روزه گرفته‌ام. در مدينه آمده‌ام پهلوي پيامبر (ص) دعا كنم براي فلاني. آنقدر گفت و گفت تا اينكه من احساس كردم من خاك هستم و او آسماني. گاهي خدا يك چيزهايي را نشان آدم مي‌دهد مي‌گويد ببين اين را ببين بزن گاراژ! تو ديگر خجالت بكش. يكي دو تا نيستند. (استفاده از فرصت)

10- استفاده صحيح از عمر در روايات

امام زين العابدين (ع) در دعاي مكارم الاخلاق مي‌گويد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لَا أَزِيغُ عَنْهَا، وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُكُّ فِيهَا، وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ، أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَّ»(صحيفه سجاديه، دعاى‌20)خدايا اگر عمرم به درد مي‌خورد عمرم بده. «فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ» اما اگر عمرم دارد تلف مي‌شود چراگاه شيطان است، مرا از دنيا ببر.
اميرالمومنين (ع) فرمود: من دروازه بان گوشم هستم. گفتند: يعني چه؟ گفت: يعني نمي‌گذارم هر چرندي وارد گوش من شود. آقاي قرائتي! موسيقي حلال هست يا حرام؟ بسم الله الرحمن الرحيم. براي تو حرام است نه به خاطر فقهي به خاطر انسانيت تو. تو حيف هستي گيرم هم از لحاظ فقهي حلال باشد، مگر هر حلالي را بايد انجام داد؟ انسان وقت اين كارها را ندارد. آن وقت شب نشيني‌ها تا دو بعد از نصف شب عمرمان به چه چيزي صرف مي‌شود؟ حيف! حيف! حديث داريم: روز قيامت عمر آدم از جلوي چشمش رد مي‌شود آدم نگاه مي‌كند آخ آخ! از اين دقيقه‌ها چه استفاده‌هايي مي‌توانستم بكنم. حديث داريم: از چيزهايي كه در روز قيامت مي‌پرسند اين است كه عمرت را چه كار كردي و يكي مي‌پرسند جوانيت را چه كار كردي؟ ما يك زنجير دست مي‌گيريم چهل سال در خيابان.
«إِلَهِي وَ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِي فِي شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ أَبْلَيْتُ شَبَابِي فِي سَكْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْكَ»(إقبال‌الأعمال، ص‌685) در مناجات دارد: خدايا گاهي عمرم را آتش زدم. (هدر دادن عمر).
قَالَ الصَّادِقُ (ع): (الْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ عُمُرَهُ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ) (أمالي مفيد، ص‌183) مغبون كسي است كه«مَنْ غُبِنَ عُمُرَهُ». اميرالمومنين (ع) مي‌فرمايد: نگوييد ضرر كردم چون قيمت قالي پايين آمد، ماشين پايين آمد، زمين پايين آمد، اينها ضرر نيست مي‌دانيد ضرر چيست؟ ضرر اين است كه عمرت رفت، چيزي در مشت نيست. نگوييد چرا قالي دارم خانه دارم. جواني داده‌اي اينها را گرفته‌اي؟ اگر كمال انساني نباشد گيرم آدم عمرش را بدهد قالي بگيرد و خانه بگيرد باز انسانيت داده جماد گرفته. لحظه‌هاي آخر عمر خيلي مهم است. «لقَدْ كُنْتَ في‌ غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ» (ق /22). قرآن مي‌گويد: روز قيامت چشمت كه باز مي‌شود «فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ». همينطور خيره مي‌شوي كه چه چيزي داشتم و از دست دادم.
خدايا! از نعمتها امنيت است ما يك زمان در جنگ و آتش بوديم افطار مي‌كرديم، زير بمباران. امنيت، نعمت است. كل كره زمين رهبرهايشان فاسق است. رهبر عادل نعمت است كل دنيا ترسو هستند، ايران شجاع است. شجاعت، يك نعمت است. امت شجاع، رهبر عادل، امنيت، سلامتي، قداست شبها، روزها، خدايا! هرچه از اين نعمتها غفلت شده غفلت ما را با تذكر از اين بعد جبران بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2490
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست