responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2220

موضوع بحث: كودك و فرزند – 2

تاريخ پخش: 8/9/69

بسم الله الرحمن الرحيم

مسئله بچه داري و نوزاد و. . . مباحث مهمي است كه به كار تربيت ارتباط دارد. لذا از جلسه قبل روي اين مسئله كار كردم. ولي مباحث را به صورت مرحله‌اي بيان كردم، چون در تربيت نسل از قدم اول مثلاً انتخاب همسر گرفته، تا مراحل بعد از انتخاب همسر، عقد، آميزش، حاملگي، زايمان، مراحل نامگذاري و عقيقه و بعد محبت و تعليم و يك سري مسائل اين چنيني در پيش رو است.
ما در جلسه قبل تا عقيقه جلو آمديم و اين جلسه بحث‌هاي ما به صورت تيتروار عقيقه، تغذيه، شير مادر، محبت، احترام كودكان، وظايف پدر و مادر نسبت به بچه، ايجاد تسهيلات و مقدار آن، توجه به روحيات بچه، كودكان يتيم، شكل بچه، و از اين مسائل است كه خدمتتان عرض مي‌كنم.

1- ارزش فرزند و فرزند ارزشمند

اصولاً بچه يا خير و يا شر است. بينش‌ها فرق مي‌كند. يك روز يك نفر گفت حمام جاي بدي است انسان بدن لخت همه را مي‌بيند. اميرالمومنين(ع) فرمود: حمام جاي خوبي است براي اين كه انسان را به ياد خود مي‌آورد؛ حالا كه لخت شده است، يك وقت او را لخت مي‌كنند. وقتي صابون مي‌زند يادش مي‌افتد كه يك وقتي به او صابون مي‌زنند. مهم اين است كه آدم از صابون زدن و از لخت شدن و از آب گرم چه استفاده‌اي بكند.
اگر يك سالن بزرگ را به فوتباليست بدهيد، مي‌گويد: «اينجا براي گل زدن خوب است. » اگر به بازاري بدهيد، مي‌گويد: «اينجا براي انبار خوب است. » اگر به معلم بدهيد مي‌گويد: «اينجا براي سالن امتحانات خوب است. » هركسي از زاويه خودش نگاه مي‌كند.
يك روز حسن بصري گفت: بچه چيز نحسي است. براي اينكه اگر زنده باشد بار است، بميرد غصه است. زنده‌اش بار است و مرگش غصه است. امام زين العابدين(ع) فرمودند: خوب اين ديد، ديد حسن بصري است. «كَذَبَ وَ اللَّهِ نِعْمَ الشَّيْ‌ءُ الْوَلَدُ إِنْ عَاشَ فَدَعَّاءٌ حَاضِرٌ وَ إِنْ مَاتَ فَشَفِيعٌ سَابِقٌ»(الدعوات/ص‌285) به خدا دروغ مي‌گويد، فرزند چيز خوبي است. زنده باشد يك دعائي است، و اگر بميرد يك شفيعي است.
پس كودك ارزش است. وليكن در جلسه قبل بحث كنترل نسل را گفتيم كه آيا با اين بحثي كه در جامعه مطرح است، بچه داشته باشيم يا نداشته باشيم؟ من امروز صبح نمونه هايش را در روايت‌ها ديدم و براي شما مي‌خوانم. ببينيد تعبيراتي داريم كه «مَا مِنْ قَوْمٍ وُلِدَ فِيهِمْ مَوْلُودٌ ذَكَرٌ إِلَّا حَدَثَ فِيهِمْ عِزٌّ لَمْ يَكُنْ»(أمالي طوسي/ ص‌511) بچه‌اي كه بدنيا مي‌آيد با خود يك عزتي مي‌آورد كه آن عزت قبلاً نبوده است. يعني هر فردي كه متولد مي‌شود بايد در جامعه سبب عزت شود. در حديث داريم: «الْوَلَدُ الصَّالِحُ»(كافي/ ج‌6/ ص‌2) در بعضي از حديث‌ها داريم: «بچه نيكوكار» در جاي ديگر داريم: «الْوَلَدُ الْبَارّ»(الجعفريات/ ص‌194) «اولاد خدمتگزار» درحديث ديگر داريم: فرزند خوب است، اما فرزندي كه «وَلَدٌ يَسْتَعِينُ بِهِ»(مشكاةالأنوار/ ص‌262) به پدرش كمك كند. درحديث ديگر داريم: «مِيرَاثُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَلَدٌ يَعْبُدُهُ مِنْ بَعْدِه»(كافى/ ج‌6/ ص‌3) «يَعْبُدُهُ» بچه بايد بندگي خدا كند «مِنْ بَعْدِه» از بدو تولد «وَلَدٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ»(كافي/ ج‌7/ ص‌57).
اولاد يا خوب است يا خوب نيست. در جلسه قبل گفتيم يك وقت بچه‌ها كه به دنيا مي‌آيند، وقتي مي‌گويند فلاني 6 بچه دارد، مي‌گويند: 6 تا شكم دارد. بخورند، بعد نخورند، بي حال، بي كار، بي عار، بي سواد. آن هم شكم‌هايي كه به قول آن آقا كه مي‌گفت: زن‌هاي ايراني به خاطر اينكه در زمان كودكي به بچه‌ها آش رشته مي‌دهند شكم او را كش مي‌دهند و گرنه بعضي كشورها، يك سوم ما غذا مي‌خورند و هم اندازه ما زور دارند. از بچگي مثل پاي بزرگ كه كفش را گشاد مي‌كند، اين‌ آش رشته، شكم ايراني را كش داده است. دوبرابر مي‌خورد و نصف كار مي‌كند.
يك كسي مي‌گفت: من مسافرت را خيلي دوست دارم. گفتند: چرا؟ گفت: چون مسافرت سه تا حسن دارد. گفتند: چيست؟ گفت: «خوراك دوبله، نماز نصفه، كار هيچي»

2- كنترل نسل خوب يا بد

حالا سؤال اين است كه آيا كنترل نسل خوب است يا نه؟ مهم اين است كه با چه ديدي به آن نگاه كنيم. ديدي كه در اسلام است اين است كه عزت هر بچه سبب عزت جمهوري اسلامي بشود، اگر عزت بود، اگر صالح بود، اگر بازو بود، «يَسْتَعِينُ» به معني «استعانت» اگر كمك بود، اگر عبد بود و اگر براي پدرش سبب استغفار شد، هر كه او را ديد بگويد: «خدا پدرت را رحمت كند كه يك همچنين بازو و مغزي به جمهوري اسلامي تحويل داد. » اگر حركت او طوري بود كه يا خود بچه يا مردم براي پدرش استغفار كردند، عبد خدا، بازو، ياري، نيكوكاري، عزت و. . . بود. اگر از اين بچه‌ها كسي 45 تا هم داشته باشد بهتر از اين است كه 44 تا داشته باشد. چون 40 تا بچه 40 تا مغز و 40 تا بازو است. اما اگر بچه بي كار، بي حال، بي آر و بي سواد و. . . بود، اين بچه را كه همه در آن مانده‌اند، كنترل نسل مي‌گويند.
بايد در چه نسلي و در چه شرايطي باشد؟ اصل بر بچه دار شدن است. كنترل نسل يك استثنايي است و براي جامعه‌اي است كه آن بي حال‌ها و بي سوادها و. . . را دارد.
از همه گذشته مسئله هجرت است. اين‌ها 7 مورد حديث بود. يعني در يك حديث داريم: «عِزٌّ لَمْ يَكُنْ». يعني در هر مولودي بايد عزتي بوجود بيايد «لَمْ يَكُنْ» عزتي كه قبلاً نبوده يعني يك كار نو كند. آخر بعضي‌ها كارشان يك كار كاذب است. باشد يا نباشد فرقي نمي‌كند. آدم بايد در جامعه كاري كند كه اگر ايشان نبود، كار بخوابد.
بعضي كارها، كارهاي تشريفاتي است و بود و نبودش فرقي نمي‌كند. «عِزٌّ لَمْ يَكُنْ» يعني عزت نو، صالح، بازو، «يَسْتَعِينُ»، «عضد»، «يعبد»، «يستغفر» 7 مورد حديث است. كتابي اخيراً چاپ شده به نام «الحديث» كه عربي است، همه‌ي آن حديث است. من همه‌ي كتاب را خوانده‌ام. تقريبا 40 حديث از آن درآوردم. مثلاً فرض كنيد 1500 حديث دارد كه براي طفل است. 7 مورد آن اين است كه نسل كنترل شود. آن نسل بي حال‌ها، بي سوادها و. . . كنترل شود.

3- بركات فرزند صالح

حديث داريم حضرت عيسي(ع) از كنار قبري عبور مي‌كرد. ديد صاحب قبر عذاب مي‌شود. سال بعد كه عبور كرد، ديد عذاب برداشته شده است. حضرت سوال كردند. گفت: خداوند به صاحب اين قبر اولادي داده است. او جاده‌اي را آسفالت كرده است. «فَأَصْلَحَ طَرِيقاً وَ آوَى يَتِيماً فَلِهَذَا غَفَرْتُ لَهُ بِمَا فَعَلَ ابْنُهُ»(كافي/ ج‌6/ ص‌3) يك طريقي را اصلاح كرد. حالا خاري، تيغي، سنگي، چاله‌اي، چون جاده مردم را صاف كرد، خداوند به خاطر اين عمل خير عذاب را از پدرش برداشت.
«وَ آوَى يَتِيماً» واقعاً آدم يك وقت آدم‌هايي را مي‌بيند كه من خودم به عنوان اين كه يك طلبه هستم، شرمنده مي‌شوم. پريروز با يك مهندسي به سمت كرج مي‌رفتيم. در ماشين يك چيزي گفت: و من يك خرده نگاهش كردم. گفتم: خوشا به حالت چه توفيقي داري؟ گفت: من 15 روز يكبار، 20 روز يكبار، يك ماشين مي‌گيرم چند تا بچه يتيم را مي‌برم چرخ و فلك بازي مي‌كنند. آنجا هم براي آنها بستني، آجيل يه چيزي مي‌خريم و با آنها صحبتي مي‌كنيم و برمي گرديم. گفتم: چقدر خرجت مي‌شود؟ گفت: تقريبا 15 هزار تومان. ماهي يك بار اين كار را مي‌كنم. و اين كار را براي قيامتم گذاشته‌ام، در دنيا هم خوب كار مي‌كنم. هنرم و نقشه‌هاي ساختماني كه مي‌دهم درجه يك است و پول هم زياد دارم و وضع مالي من خوب است، اين را هم براي قيامتم گذاشته‌ام.
حالا به هركسي نان و آب مي‌دهم. يك دانشجويي كه قبول شده ولي پدر و مادرش نمي‌توانند او را تهران يا اصفهان يا شيراز يا مشهد بفرستند، من يك خوابگاه مي‌سازم كه 50 تا پزشك اضافه شود كه فردا از هندوستان، پاكستان و. . . پزشك نياوريم. پس مي‌شود اين‌ها را انجام داد. و ما مالمان را مي‌گذاريم و مي‌رويم. «الْوَلَدُ الْبَارّ». او جاده آسفالت كرد عذاب را از روي پدرش برداشتند. «وَ آوَى يَتِيماً فَلِهَذَا غَفَرْتُ لَهُ بِمَا فَعَلَ ابْنُهُ» به خاطر اين عمل و به خاطر كار بچه، پدر مورد لطف قرار گرفت.
اما يك بچه هم بد است. خانه‌هايي كه بچه بد داشته باشد، حكم باغ وحش را دارد. اميرالمومنين(ع) فرمود: «وَلَدُ السَّوْءِ يَهْدِمُ الشَّرَفَ وَ يَشِينُ السَّلَفَ»(غررالحكم/ ص‌407) بچه بد شرف را منهدم مي‌كند. «وَ يَشِينُ السَّلَفَ» گذشته و آينده را به تاراج مي‌دهد. خلاصه اينكه چه بچه‌اي بايد كنترل شود؟ حسن بصري گفت: بچه چيز نحسي است. بودنش بار است، بميرد غصه است. امام سجاد(ع) فرمود: «كَذَبَ وَ اللَّهِ نِعْمَ الشَّيْ‌ءُ الْوَلَدُ إِنْ عَاشَ فَدَعَّاءٌ حَاضِرٌ وَ إِنْ مَاتَ فَشَفِيعٌ سَابِقٌ»(الدعوات/ص‌285) به خدا دروغ است. بچه «إِنْ عَاشَ فَدَعَّاءٌ حَاضِرٌ»، «عاش» يعني «عيش» زندگي كند، معيشت كند، يك دعائي است و اگر هم «وَ إِنْ مَاتَ فَشَفِيعٌ سَابِقٌ». از دنيا برود روز قيامت پدر و مادرش را شفاعت مي‌كند.

4- فرزند دختر يا پسر

حالا پسر يا دختر؟ رواياتي كه براي دختردار شدن است خيلي بيش‌تر از روايات ديگر است. پسر هم خوب است. داريم كه «الْبَنُونَ نِعْمَةٌ»(كافي/ ج‌6/ ص‌6). اولاد پسر هم نعمت است. اما داريم كه كساني را كه اولاد اولشان دختر است، معلوم مي‌شود كه خانمش مبارك است. «مِنْ يُمْنِ المَرْأَةِ أَنْ يَكُونَ بِكْرُهَا جَارِيَةً‌اي أَوَّلُ وَلَدِهَا ابْنَةً»(النوادر راوندي/ ص‌24). از خوش قدمي خانم است كه اولاد اول دختر باشد. و داريم كه اگر هديه خريديد و به خانه آمديد اول به دختر بدهيد.
يك چيزي كه بسيار مهم است و مي‌ترسم آن را بگويم، كه يا فردا در تلويزيون پاك كنند يا مسئولين مملكتي به من اخطار دهند. ولي من مي‌خوانم. حالا اختيار با خودشان است. داريم آدم‌هايي كه خيلي دختر دارند ماليات ندهند. چون بعضي‌ها، دختر خيلي دارند و پول هم دارند، آنها ماليات بدهند. اما كساني كه دختر زياد دارند و پول ندارند، ماليات ندهند. چون بچه پسر مي‌تواند پول گير بياورد. اما قدرت توليد دختر، همين طور كه در مسائل تربيتي قوي‌تر است در مسائل اقتصادي ضعيف‌تر است. در تربيت آدم‌ها قوي‌تر است. اما در اقتصاد اسكناس كم رنگ‌تر است. شوخي هم ندارد. با شعار هم درست نمي‌شود كه دختر و پسر مساوي هستند. مگر استكان و نعلبكي مساوي هستند؟ نخير، دو چيز هستند براي دو كار متفاوت. اگرهمه تيترهاي روزنامه هم بنويسند فايده ندارد.
حديث آن اين است. «وَ مَنْ يَكُنْ لَهُ ثَلَاثٌ». كسي كه سه دختر دارد. «أَوْ مِثْلُهُنَّ مِنَ الْأَخَوَاتِ» يا سه خواهر دارد و بايد خرجشان را بكشد يا از سه تا بيشتر باشند «وُضِعَ عَنْهُ الْجِهَادُ وَ الصَّدَقَةُ» زكات و جهاد از او برداشته مي‌شود. چون او بايد سه تا خواهر يا سه تا دختر را اداره كند.
كساني كه سه تا خواهر يا دختر دارند «وَ مَنْ يَكُنْ لَهُ ثَلَاثٌ أَوْ مِثْلُهُنَّ مِنَ الْأَخَوَاتِ وُضِعَ عَنْهُ الْجِهَادُ وَ الصَّدَقَةُ»(مكارم‌الأخلاق/ ص‌219) صدقه در اصطلاح ايراني ما، يعني پول‌هايي كه در صندوق براي كميته امداد مي‌اندازيم. در قرآن صدقه به معني زكات است. زكات كه ماليات اسلامي است و جهاد از كسي كه سه تا دختر دارد يا سه تا خواهر دارد. رواياتي داريم كه پيامبر در شب معراج وقتي مي‌خواست برگردد، خداوند گفت: «فَقُلْ لآِبَاءِ الْبَنَاتِ لَا تَضِيقَنَّ صُدُورُكُمْ عَلَى بَنَاتِكُمْ فَإِنِّي كَمَا خَلَقْتُهُنَّ أَرْزُقُهُنَّ»(عيون‌أخبارالرضا/ ج‌2/ ص‌3) به پدران دخترها بگو يك وقت براي دخترهاي زيادي غصه نخوريد. همينطور كه خلقشان كردم، رزقشان را هم مي‌دهم. غصه نخوريد.
و باز رواياتي داريم كه در خانه‌هايي كه دختر زياد است. دائماً فرشته‌ها مي‌آيند و براي پدر و مادرشان براي هر يك شبانه روز يكسال عبادت مي‌نويسند. كسي كه چند دختر در خانه‌اش داشته باشد هر شبانه روز او، پاداش يك سال عبادت است. (اين را هم براي ارزش دختر بيان كردم)
تقريبا 98 درصد روايات احترام به دختر براي پيامبر است، نه امامان ديگر. اين به خاطر اين است كه در زمان پيامبر دخترها خيلي تحقير مي‌شدند. چون آن زمان در ذليل كردن دختر فشار بود و پيامبر روي عزيز كردن دختر اصرار داشت. ولي خود اين يك مسئله تربيتي است كه بايد آدم در آنجايي كه موج زياد است موج گير باشد.
روايات و احاديث بسيار داريم كه از سعادت انسان اين است كه اولادش شبيه به پدر و مادرش باشد. كه وقتي كسي او را ديد، بگويد شكل پدرش است. اين سعادت است. حالا اگر يك بچه‌اي به دنيا آمد كه نه شكل پدرش است و نه شكل مادرش است، نبايد مشكل ساز شود. سه تا برادر هستند، البته حالا من اسم آنها را نمي‌برم. در مسائل سياسي داراي سه رقم فكر هستند. (خط‌هاي سياسي) من يك وقت گفتم: شما از يك پدر و مادر هستيد؟ گفت: واقعيتش بله از نظر طبي از يك پدر و مادر هستيم. اما از نظر فكري نه از يك پدر هستيم و نه از يك مادر. گاهي در خانه‌ها مثلاً خواهر و برادر با هم اختلاف دارند.
اگر كسي بچه دار شد و اين بچه نه شكل مادر است نه شكل پدرش است. آن وقت حديث داريم كسي حاشا نكند. چون در تاريخ هم داريم يك كسي به دنيا آمد كه سياه پوست بود. پدر سفيد، مادر سفيد ولي بچه مثل آفريقائي‌ها سياه پوست بود. پدر گفت: از من نيست. خلاصه قصه را خدمت حضرت كشيدند. فرمود: نه هيچ كس حق حاشا كردن ندارد، چون خداوند اراده مي‌كند بچه‌اي را خلق مي‌كند. شكل آن دست خودش است. «فَلَا يَقُولَنَّ أَحَدٌ لِوَلَدِهِ هَذَا لَا يُشْبِهُنِي وَ لَا يُشْبِهُ شَيْئاً مِنْ آبَائِي»(من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌3/ ص‌484). كسي حق ندارد به بچه‌اش بگويد: اين بچه شباهت به من ندارد. شكل پدرم نيست، شكل عمويم نيست. لازم نيست بچه‌ها شكل پدر و مادر باشند. گاهي پدر و مادر چشم هايشان مشكي است، بچه چشمش زاغ مي‌شود. پدر و مادر موهايشان يك رنگي دارد، مو‌هاي بچه رنگ ديگر دارد. در عين حال باعث فتنه مي‌شود. اين‌ها كه مي‌گويم حديث‌هاي آساني نيست. خانواده‌هايي به خاطر اينكه شوهر گفته اين بچه مال من نيست، متلاشي شده‌اند. براي اينكه بچه شكل فلاني است. و تو هم چون چهار سال پيش به فلاني تلفن مي‌كردي. . . اين حرف‌ها نيست. گاهي در خانواده‌هايي سوءظن پيدا مي‌شود و خانواده‌هايي متلاشي مي‌شوند فقط به خاطر اينكه مثلاً بچه شبيه پدر و مادرش نيست. يك وقت حديث‌هايي كه خوانده مي‌شود ساده به آنها نگاه نكنيد. گاهي تيغ كوچولو است اما يك تيغ كوچولو به پا مي‌رود و يك آدم 90 كيلويي را از راه رفتن مي‌اندازد. گاهي به يك حديث عمل نكردن، فتنه‌هايي بوجود مي‌آورد. از مسائلي كه مهم است مسائل غذاي بچه و تربيت بچه است.

5- عقيقه كردن و آداب و شرايط

اما عقيقه را بگويم. عقيقه اين است كه آدم براي بچه‌اش گوسفندي ذبح كند. بزغاله‌اي، گوساله‌اي، شتري، تا هر جا كه توان دارد. و اگر ندارد يك مرغ هم مي‌تواند ذبح كند.
با مقام معظم رهبري به خارج رفته بوديم. آن موقع رئيس جمهور بودند ما اولين كشوري كه وارد شديم 21 توپ در فرودگاه شليك كردند. ما دفعه اول بود كه همچنين چيزي مي‌ديديم. گفتيم چه خبر است؟ گفتند: در اينجا رسم است، وقتي رئيس جمهور كشوري وارد مي‌شود، 21 توپ شليك مي‌كنند. گفتيم: خوب حالا اگر نفر دوم نخست وزير بود چه؟ گفتند: براي نخست وزير 19 توپ شليك مي‌كنند. گفتيم: مثلا اگر فلاني بود؟ گفتند: خير. گفتم: اگر ما بياييم چه؟ گفتند: يك تيركمان. حالا رده بندي دارد. از شتر گرفته تا آدم، گاو و گوسفند هرچه كه در وسع و توان داريد.
حضرت رسول(ص) فرمود: حتما افطاري بدهيد. يك كسي گفت: آقا نداريم. گفت: حتي يك خرما.
«كُلُّ امْرِئٍ مُرْتَهَنٌ بِعَقِيقَتِه‌» (كافي/ج6/ص25) حديث داريم عقيقه گرو سلامتي بچه است. «وَ الْعَقِيقَةُ أَوْجَبُ مِنَ الْأُضْحِيَّةِ»(كافى/ ج‌6/ ص‌25) عقيقه از قرباني لازمتر است. خوب به چه كساني بدهيم؟ «وَ ادْعُ عَلَيْهَا رَهْطاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(كافى/ ج‌6/ ص‌27) يك دسته از مسلمان‌ها بيايند بخورند. بيايند بخورند كه چه شود؟ «فَيَأْكُلُونَ وَ يَدْعُونَ لِلْغُلَامِ»(كافى/ ج‌6/ ص‌28) بيايند بخورند و در حق نوزاد دعا كنند. خويشاوندان؟ بله! «وَ أَطْعِمْ إِخْوَانَكَ»(وسائل‌الشيعة/ ج‌21/ ص‌448) به برادرهاي ديني‌ات بگو بيايند. حالا به فقرا بدهم يا به اغنيا؟ گفتند: به همه بدهيد. هر بچه‌اي يك عقيقه دارد.
امام باقر(ع) صاحب دو بچه شد كه ظاهراً دوقلو بودند. فرمود: زيدبن علي كه شهيد شد به برادرش فرمود كه: برو دو گوسفند براي اين دو بچه بگير. رفت ديد گوسفند گران است. يكي خريد آمد. امام باقر(ع) فرمود: من گفتم دو تا بخر چرا يكي خريدي؟ گفت: گران است. گفت: به توچه ارتباط دارد؟ برو بخر بيا. گفت: آقا پولش را صدقه مي‌دهيم. فرمود: خدا دوست دارد به احترام نوزاد خون ريخته شود.
سال اول انقلاب بود ما عروسي يك جواني رفتيم. اول انقلاب يك تندروي‌هاي بي رويه‌اي بودند. يك جا رفتيم ديديم نان و هندوانه به ما دادند. گفتيم: بابا ما از تهران اينجا آمديم 1000 كيلومتر راه، نان و هندوانه به ما مي‌دهيد؟ گفت: ما انقلاب كرديم، كه زهد اسلامي را پياده كنيم. گفتم: زهد، يعني نخور! نه اينكه به كسي نده. اين نشانه‌ي بخل اسلامي تو است. برو براي ما يك چيزي بياور، بخوريم. خودت برو نان خالي بخور تا پدرت در بيايد به من چه ارتباطي دارد؟ ما يك چنين حركت‌هايي ديديم.
بعد ديديم كه يكي از جوان‌ها گفت: كه عروسيم بود، به همه ماست و خيار دادم. گفتم اولاً ماست و خيار با درد دلش قيمت نان و كباب مي‌شود. دوماً اسلام مي‌گويد: عروس خانم كه متولد شد به احترام عروس كه متولد شده است گوسفند عقيقه كن. آن زماني كه هيچي نداشت. (وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً) (نحل /78). آن زمان كه از مادر خارج شد و هيچ چيز بلد نبود، احترام داشت كه به خاطر تولدش خوني ريخته شود و اسلام فرمود به افتخارش خون گوسفندي ريخته شود. حالا كه عروس شده سواد و جهازيه و كمال و هنر دارد آن وقت هيچ چيز نباشد، اين توهين است. بله اگر نداريم خرج نكنيم. (عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ) (بقره /236).
قرآن مي‌گويد: اگر داري خرج كن و اگر نداري خرج نكن. اما اگر كسي دارد، خودش را به گدايي نزند، بايد خرج كند. (وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ) (ضحى /11) قرآن مي‌گويد: اگر داري بگذار نداري نگذار. و مي‌گويد: اگر نداري تظاهر كن كه دارم. قرآن مي‌گويد: خوشا به حال آن كسي كه اگر ندارد يك كاري مي‌كند كه كسي نفهمد او ندارد. (يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ) (بقره /273) آيه قرآن است كه اگر هم نداري خودت را خوش تيپ كن.
در جبهه حضرت ديد كه يك عده مي‌خندند. نگاه مي‌كرد كه دارند به چه مي‌خندند. ديد پشت سرش ريش سفيد‌ها و پيرمردها هستند. فرمود: فردا ريش هايتان را رنگ بزنيد كه دشمن نگويد ارتش اسلام پير است. دشمن به ريش ما نخندد. ما بايد پزمان را عالي كنيم.
من رواياتي براي پز جمع كرده‌ام. (اسلام با پز) آخر ما مثل ماركسيسم نيستيم كه فقط روي كلمه اقتصاد تكيه كنيم. اين كه مي‌گويند اسلام مكتب غني است معنايش اين است كه حتي براي تكان خوردن هم اسلام حديث دارد. براي اينكه چه طور بنشينيم چند مورد حديث داريم. براي عطسه كردن حديث داريم. براي اينكه اگر كسي عطسه كرد چه كنيد؟ حديث داريم كسي كه از حمام بيرون مي‌آيد چه طور سلامش كن. جلسه فاتحه چگونه برخورد كن. در كوچه چه طور برخورد كن. شب عيد چه طور برخورد كن. شب عزا چه طور برخورد كن. اصلاً براي گفتگو صدها و ده‌ها حديث داريم. اينكه مي‌گويند: اسلام دين غني است، يعني ما مسئله‌اي نداريم مگر آنكه اسلام در موردش حرف زده باشد و حرف آخر و حرف بهتر هم زده است.
«الْعَقِيقَةُ لَيْسَتْ بِمَنْزِلَةِ الْهَدْيِ خَيْرُهَا أَسْمَنُهَا»(كافى/ ج‌6/ ص‌30) بهترين عقيقه، عقيقه‌اي است كه چاق باشد. حالا يا آبگوشت درست كنيد بدهيد يا گوشتش را قطعه قطعه كنيد. «وَ تُفَرِّقُ لَحْمَهَا عَلَى قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ مُحْتَاجِينَ»(فقه‌الرضا/ ص‌239) گوشتش را تكه تكه كن. گوشتش را قسمت قسمت كنيد و ببريد به محله‌هايي كه محرومند بدهيد. «يُطْعَمُ الْجِيرَانُ مِنْ عَقِيقَتِهِ»(مكارم‌الأخلاق/ ص‌228) به همسايه‌ها بدهيد. غير از پولي كه به ماما مي‌دهي يك تكه را هم براي ماما بفرست. حداقل كسي كه از عقيقه استفاده مي‌كند، ده نفر باشد. «فَإِنْ زَادَ فَهُوَ أَفْضَلُ»(من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌3/ ص‌486). هرچه جمعيت بيشتر باشد، بهتر است.
حالا كسي اگر عقيقه نكرده در بزرگي هم مي‌تواند عقيقه كند. ممكن است امشب پيرزني پاي منبر ما نشسته باشد يا پاي تلويزيون، بگويد: عجب من 85 سالم است، خوب در همين سن براي خودت عقيقه كن. بالاخره تو ممكن است عمرت كم باشد 10 سال ديگر 20 سال ديگر 30 سال ديگر از دنيا بروي ولي خيرش به ديگران مي‌رسد. در پيري هم اگر يادتان افتاد عقيقه نكرديد، گوسفندي ذبح كنيد به چهار نفر بدهيد بخورند. نگو حالا از من گذشته، از تو گذشته ولي از گرسنه‌ها نگذشته است.
يك كسي به يك كسي پول داد. گفت: براي من اينجا چاهي بكن. شروع به كندن چاه كرد. يك نفر گفت: آقاجان اينجا كه مي‌كني اين به آب نمي‌رسد. اين زمين آب ندارد. گفت: اگر اين چاه براي صاحبش آب ندارد، براي ما نان دارد. ما مي‌كنيم پولش را مي‌گيريم حالا مي‌خواهد آب دربيايد، مي‌خواهد در نيايد. اگر از سن شما گذشته، گرسنه‌هايي هستند كه ماهي، سالي يك بار هم گوشت نمي‌بينند.

6- اهميت شير و تغذيه كودك

درباره عقيقه سفارش‌هايي شده است. هم پخته و هم نپخته به احترام او دعا مي‌كنند. راجع به شير دادن و تغذيه روايات زيادي داريم. بهترين غذا براي بچه شير مادر است كه روايات زيادي داريم، وليكن بايد شير مادري باشد كه هم مادرش از لحاظ شكل خوش شكل باشد و از نظر عقل هم در رده بالا باشد.
«اسْتَرْضِعْ لِوَلَدِكَ بِلَبَنِ الْحِسَانِ وَ إِيَّاكَ وَ الْقِبَاحَ فَإِنَّ اللَّبَنَ قَدْ يُعْدِي»(كافي/ ج‌6/ ص‌44). اگر خانمت شير ندارد مي‌خواهي دايه بگيري «بِلَبَنِ الْحِسَانِ» يعني شير زني كه شكل او خوب باشد. «وَ إِيَّاكَ وَ الْقِبَاحَ». زن بدقيافه شير به بچه ندهد. «فَإِنَّ اللَّبَنَ قَدْ يُعْدِي». شير‌ اثر مي‌گذارد. اگر زني خل است نگذاريد به بچه شير دهد. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): «تَوَقَّوْا عَلَى أَوْلَادِكُمْ لَبَنَ الْبَغِيِّ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْمَجْنُونَةِ فَإِنَّ اللَّبَنَ يُعْدِي»(خصال صدوق/ ج‌2/ ص‌614) اگر زني ستمگر است و يا ديوانه هست نگذاريد به بچه شير دهد. حالا زن اگر طلاق داده شده باشد براي شير دادن بچه نسبت به ديگران اولويت دارد. و نبايد به زني كه طلاق گرفته است گفت: نه من تو را طلاق داده‌ام نمي‌خواهم بچه من شير تو را بخورد.
اگر مرد خرجي نمي‌دهد حكومت اسلامي پس گردنش مي‌زند. از جايي كه مرد كتك مي‌خورد، اينجاست كه مرد مجبور مي‌شود كه خرجي زن را بدهد. خرجي حتماً با مرد و شيردادن حتما با مادر است.
اگر كسي شراب مي‌خورد حق ندارد به بچه شير دهد. حالا اگر بچه شير مي‌خواهد و زني هم كه پيدا كرده معتاد به شراب است، مي‌گويد: پول زياد به او بدهيد و با او شرط كنيد كه در ايامي كه به بچه من شير مي‌دهي شراب نخور.
اگر كسي نسبت به خاندان عصمت و طهارت بدبين و بدگو بود(ناصبين) نگذاريد به بچه شير بدهد. اگر زن يهودي و ارمني شير به بچه‌ات مي‌دهد بدهد، اما كسي كه بعض اهل بيت را دارد نگذاريد شير بدهد.
بعد از آنكه از شير گرفتيد، رواياتي داريم براي اينكه بچه ضعيف نشود و استخوانهايش محكم شود. غذاهاي كمكي به او بدهيد. من هم ديدم از آرد گندم و جو، غذاهايي مثل: فرني، نوعي‌ آش و… به بچه مي‌دهند. در روايات هم به اين مورد خيلي تكيه شده است.
اينجا اگر خواسته باشيم لطف خدا را در شيردادن هم حساب كنيم، مي‌بينيم كه وقتي بچه به دنيا مي‌آيد هيچ كاري جز مكيدن بلد نيست. يعني فوت كردن بلد نيست، ولي مكيدن را بلد است و اگر همين مكيدن را هم بلد نبوديم، همه مي‌مرديم. مي‌بينيم جمع شدن لب يك نعمتي است، كه اگر لب در آن استخوان بود نمي‌شد مكيد. باز از توليد به مصرف خودش يك نعمتي است. شير يكباره وارد حلقوم مي‌شود بدون اينكه در ظرفي ريخته شود. آهنگ ضربان قلب زير پستان مادر در حال تغذيه، اين خودش نوعي موسيقي است. اگر سوراخ‌هاي سر پستان يكي بود بچه گلوگير مي‌شد. اگر در پستان مادر استخوان بود بچه اذيت مي‌شد. ولي اين نعمت‌ها را از بس كه ما از آن‌ها گذر كرديم، برايمان ساده است. خيال مي‌كنيم بايد لبمان جمع شود. خيال مي‌كنيم بايد مكيدن را بلد باشيم.
اگر بچه بدنيا آمد، به جاي مكيدن فوت مي‌كرد، چه اتفاقي مي‌افتاد؟ حالا به همه اساتيد دانشگاه بگوييد. يك بچه فوت مي‌كند چه مي‌كنيد؟ تمام علماي حوزه بيايند تمام هنرپيشه‌ها بيايند. چه كنيم بچه نوزاد است، چشم هايش را مي‌بندد فوت مي‌كند؟ يك خرده در اين موارد به سنت‌هاي خدا دقت كنيم. از دو پستان شيردادن، رنگ شير، ويتامين شير، هضم شير، جامعيت شير، اين‌ها يك چيزهايي است كه نمي‌شود اندازه گيري كرد. بايد خدا را براي اين نعمت‌ها شكر كرد.

7- علاقه و محبت به فرزند

بعد از شيردادن مسئله ديگر كه مطرح مي‌شود، مسئله علاقه به بچه است. قَالَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(ع): «يَا رَبِّ‌اي الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَكَ فَقَالَ حُبُّ الْأَطْفَالِ فَإِنَّ فِطْرَتَهُمْ عَلَى تَوْحِيدِي فَإِنْ أُمِتْهُمْ أُدْخِلْهُمْ بِرَحْمَتِي جَنَّتِي»(المحاسن/ ج‌1/ ص‌293) موسي به خداوند فرمود: خدايا بهترين كارها چيست؟ فرمود: «حُبُّ الْأَطْفَالِ» آدم بچه را دوست داشته باشد. متاسفانه بعضي زن‌هاي وسواسي بخاطر اينكه درگير وسواس هستند اصلاً مي‌گويند: مهمان بچه دار دعوت نكنيم. اين زن‌ها از سنت پيامبر دور شده‌اند. من چند سال پيش در مورد وسواسي گفته‌ام ولي از بس كه نامه و تلفن آمده متاسفانه خيلي‌ها وسواسي هستند. يكي از مراجع تقليد داشت رد مي‌شد، گل‌ها به لباس هايش ريخت. با همان گل‌ها سر نماز ايستاد. گفت: الله اكبر. گفتم: آقا اين لباس هايت گلي است، از روي گل‌هاي كوچه گربه رد مي‌شود، سگ رد مي‌شود، كوچه نجس است. يك جمله قشنگي گفت: كه اگر اسلام به من گفته بود بايد با لباسي نماز بخواني كه حتماً نجس باشد، من مي‌خواندم با اين كه اگر مي‌گفتند حتما نجس باشد، كه نمي‌توانم چون يقين ندارم كه حتماً نجس است. پس حالا كه حتما نجس نيست، مي‌شود نماز خواند. يك جمله بگويم، ولي سه تا جمله را به هم بچسبانيد، ببينيد چه از آن در مي‌آيد. اين سه تا جمله از امام(ره) است.
1- دور ريختن نصف ليوان آب اسراف است.
2- اسراف گناه كبيره است.
3- هركس گناه كبيره انجام دهد فاسق است.
يعني اگر يك روحاني دارد وضو مي‌گيرد، من طلبه هستم و دارم وضو مي‌گيرم با يك ليوان آب مي‌شود وضو گرفت. اگر بيش از يك ليوان آب دور ريختم، ريختن نصف ليوان آب: 1- اسراف است. 2- اسراف گناه كبيره است. 3- هركس گناه كبيره كند پشت سرش نماز نمي‌شود خواند. حالا ببينيد، شير آب را در دست مي‌گيريم و با آب تهران چه مي‌كنيم. نصف ليوان آب اسراف است.
نبايد بچه خانه ما بيايد، براي اينكه يك بار بچه فلاني خانه ما آمد روي فرش ادرار كرد. خوب ادرار كند، فرش تو كه از لباس پيامبر بهتر نيست. بچه مردم در دامن پيامبر ادرار كرد. مادر شيون كرد. فرمود: شيون مكن. گفت: آقا، لباس رسول خدا. گفت: مي‌روم مي‌شويم.
خودش بايد بيايد ولي بچه‌اش را نياورد. اتفاقاً به شما بگويم در پذيرايي‌ها آنچه به بچه مهمان مي‌دهيد، براي قيامتتان مي‌ماند، چون با خودش رودروايسي داري، رفتي خوردي بايد پس بدهي. يا اگر دعوتش نمي‌كردي به او بر مي‌خورد. تمام بزرگ‌هايي كه ما دعوت مي‌كنيم، روي حساب و كتاب است، اما بچه‌ها حساب و كتابي ندارند. اين بچه‌ها كه مي‌خورند، ثواب است. بنابراين اگر كسي با چهار بچه آمد، مشكل نشود.
متأسفانه ما گيريم. من خودم هم گير هستم. چند شب پيش مهماني داشتيم. شخصيتي بود با چند نفر همراه ما هم غذايي نپختيم، آن آقا كه خانه ما مي‌آمد ما خيلي خوشي مي‌كرديم. همراهانشان آمدند و گفتند: آن آقا نيامد من خيلي ناراحت شدم، چون ناراحت شدم فهميدم كه سور دادنم براي خدا نيست. اتفاقاً آنها حساب است.
يك روز مي‌رفتم يك كسي گفت: سلام عليكم. گفتم: سلام عليكم و رحمه الله. گفت: اين آقاي قرائتي نيست كه در تلويزيون است، برگشت گفت: آقاي قرائتي. گفتم: بله! گفت: همان كه در تلويزيون نشان مي‌دهد هستي؟ گفتم: بله! گفت: سلام عليكم. گفتم: اولي حساب است چون اولي را به عنوان دو تا مؤمن سلام كردي و دومي را به خاطر تلويزيون گفتي. آن اولي حساب است. آن بچه‌ها كه درخانه مي‌آيند آن بچه‌ها را احترام كنيد. با مادر بچه رودروايسي است، آن هزار تا حساب است. شخصيت اگر آمد به پاسدارش بيشتر بايد رسيد، چون براي خودش هزار و يك حساب باز كرده‌ايم. ولي متاسفانه ما برعكس هستيم. باقي داريم تا به اسلام برسيم.
محبت به بچه:
نگاه به بچه عبادت است. روايات زيادي در اين باره داريم. اگر مقدار محبت به بچه كم باشد عقده‌اي مي‌شود. زياد باشد لوس مي‌شود. بايد به اندازه باشد. بچه‌هايي كه كمبود محبت دارند، مثل آهك هستند. آب كه روي آهك مي‌ريزي متلاشي مي‌شود. چرا؟ چون از بس اين آهك را پخته‌اند خشك است. آهكي كه ديگر آب در وجودش نيست در تنور خشك شده و در كوره پخته شده است. چون كاملاً خشك خشك شده با يك نصف ليوان آب متلاشي مي‌شود. بچه‌هايي كه خشك شده‌اند، محبت نديده‌اند، با يك بستني متلاشي مي‌شوند و گول مي‌خورند. بچه‌ها را مثل آهك خشك نكنيد.
به خاطر همين گفته‌اند: شرف انسانيت اين است كه آدم بچه يتيم را محبت كند. حديث داريم: بهترين سفره آن است كه بچه يتيم سر آن نشسته باشد. حديث داريم كه خداوند وقتي گريه مي‌كند. مي‌فرمايد: من پدر او را زير خاك كرده‌ام، چرا مي‌گذاريد اشك بريزد. وقتي اشك يتيم در مي‌آيد عرش خدا به لرزه در مي‌آيد. و به خاطر همين گفته‌اند: كه اگر دستي روي سر يتيم بكشي به عدد هر مويي كه از زير دستت رد مي‌شود اجر است. البته به شرط اينكه بچه نفهمد. چون يك وقت بچه‌ها مي‌فهمند مي‌خواهند سرشان دست بكشند مي‌گويد: مي‌خواستم ثواب كنم اما فهميد. اگر بچه يتيم بفهمد اين دست يتيم نوازي است، بيشتر دلش مي‌شكند. تقوي داشتن درجه دارد. يك كسي خانه يتيمي رفته بود، هيچ چيز نمي‌خورد. گفتيم: آقا چاي بخور. گفت: نه. اين‌ها طفل صغير دارند. آخر اين دين نيست مي‌خواستي دين داشته باشي، نبايد مي‌آمدي. حالا كه آمدي بخور. آخر مال يتيم است. خوب مال يتيم باشد، بخور به شرط اينكه پس بدهي. در قرآن آمده اگر كسي مال يتيم بخورد مثل اين است كه آتش خورده و روز قيامت انگار آتش مي‌خورد. اين مال اين است كه آدم برود بخورد و پاك كند و پس ندهد. ولي آدم‌هايي كه خويشاوندانشان خانواده‌هاي شهدا و يتيم‌ها هستند برويد، بياييد. وليكن آن مال يتيمي كه مي‌گويند حرام است اين است كه بروي و بخوري و پاك كني و پس ندهي. وگرنه اگر رفت و آمد بود به طور معمولي يك چيزي هم اضافه طوري نيست. مقدار علاقه بايد به اندازه باشد.

8- احترام به كودكان و آداب معاشرت با آنان

احترام به بچه‌ها:
يكي آمد گفت: خدا، به من بچه‌اي داده است. پرسيد: اسمش چيست؟ فرمود: فاطمه است. گفت: اگر فاطمه است احترامش بگذار. يك وقت سيلي به او نزني، يك وقت داد سرش نزني، به احترام نام مقدس حضرت فاطمه زهرا(س) و به احترام نام انبياء، اسم‌هاي مقدس را احترام بگذاريد.
پيامبر به بچه‌ها احترام مي‌گذاشت. اگر مي‌خواهيد بچه‌ها گوش به حرفتان بدهند خوب صدايشان بزنيد. بين بچه‌ها فرق نگذاريد. لباس در خانه لباس عفيف باشد. صلاح نيست مادر روبه روي دختر آرايش كند. پدر خوب نيست رو به روي دختر لباس زير و لباس كوتاه بپوشد. حجاب براي مرد واجب است. همانطور كه براي زن لازم است. پسرهاي بزرگ در خانه‌اي كه خواهر بزرگ دارند شورت پايشان نكنند. حديث داريم حق نداري دختر بچه كه 6 سالش شد روي زانويت بنشاني. حديث داريم وقتي بچه 6 ساله شد در يك رختخواب نخوابند. حتي دو تا 6 ساله پهلوي هم نخوابند. دختر 6 ساله را روي زانويت ننشان. دو تا 6 ساله چه پسر چه دختر زير يك لحاف نخوابند. بچه كوچولوها در را باز نكنند، پدر و مادر در را باز كنند. قرآن مي‌گويد: كه بچه كوچولو صبح، ظهر، شب اگر مي‌خواهد بيايد اتاق پدر و مادر بايد در بزند. اجازه بگيرد، نگويد: خوب اتاق مادرم است. خوب اتاق مادرت باشد. اتاق پدرت باشد بايد در بزني بعد وارد شوي. اصلاً قرآن (وَ الَّذينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم) (نور /58) متن وحي است. مي‌فرمايد: بچه‌هاي كوچولو صبح، ظهر (وَ حينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهيرَةِ) (نور /58) زماني كه پدر و مادر لباس هايشان را مي‌كنند، حتي وقتي لباس‌هاي ساده مي‌پوشند بچه حق ندارد وارد اتاق شود. اين‌ها مسائل جنسي كودك است. خوابيدن زير يك رختخواب، روي دامن نشاندن، بوسيدن، دست دادن اين‌ها حسابش خيلي مهم است. و از جمله وادار كردن به نماز كه بسيار مهم است بچه هايتان را وادار كنيد تا نماز بخوانند.

9- والدين و اهتمام به نماز كودكان

پدرها و مادرها هر وقت نماز مي‌خوانيد بچه خود را هم ببريد. جمعه مي‌رويد نماز جمعه سر راه هم چيزي برايش بخر. مي‌گفت: رفتم نماز جمعه و برايش زولبيا خريدم. بچه هم مي‌گفت: برويم نماز جمعه. حديث داريم روز جمعه براي بچه هايتان چيزي بخريد كه بچه به روز جمعه علاقمند شود. ولي نماز را سريع بخوانيد. اگر امور تربيتي بچه‌ها را مي‌خواهد ببرد نماز جمعه خطبه دوم ببرد. كه نماز جمعه بيش از 20 دقيقه طول نكشد. بخصوص وقتي كه هوا سرد است. امام فرمود: خودمان نمازهايمان را سر وقت بخوانيم. صبح، ظهر، مغرب، عشا ولي به بچه‌ها بگوييم دو تا نماز را با هم بخوانند. ظهر و عصر را با هم بخوانند. مغرب و عشا را با هم بخوانند، كه به بچه‌ها فشار نيايد.
و خبر جالب اين است كه اگر كسي بچه‌اش را نماز خوان كند، حديث داريم تا آخر عمر اين بچه و نسل اين بچه هركس نماز بخواند، ثوابش را پاي تو هم مي‌نويسند. پس بيا هم خودت نماز بخوان و هم بچه‌ات را نمازخوان بار بياور و پيش خودت يك سجاده برايش درست كن، يك مقنعه برايش درست كن. اين جشن تكليفي كه براي دخترهاي 9 ساله مي‌گيرند، بسيار كار خوبي است. گاهي من خودم هم اينطوري هستم، حال ندارم كتاب كهنه بخوانم ولي اگر كتاب نو باشد مي‌گيرم و به خاطر نو بودنش چند صفحه مي‌خوانم. گاهي اگر چادر و مقنعه و سجاده نو باشد بچه وادار به نماز خواندن مي‌شود. اگر آب سرد است، آب گرم درست كن و به بچه‌ات بگو آب گرم است حالا پاشو وضو بگير. ممكن است به خاطر سردي آب وضو نگيرد و نماز نخواند.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2220
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست