responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1923


1- آرامش و تواضع در نحوه حركت بندگان خوب خدا
2- خطرات و آسيب‌هاي ناشي از رانندگي نادرست
3- دوري از آزار و اذيت ديگران در رانندگي
4- تندروي در رانندگي، عامل تصادف و ترافيك
5- توجه به سالم بودن خودرو، هنگام مسافرت
6- خطر همواره دركمين است
7- دوري از بداخلاقي در انندگي

موضوع: شيوه رانندگي بر اساس آيات و روايات (1)

تاريخ پخش: 29/12/92

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

به مناسبت نزديك شدن به عيد و ايام عيد و سفرهاي چند صد هزارتا و ميليوني، فكر كرديم كه در بين شما فيلم را پر كنيم كه تذكراتي هم به پليس بدهيم، هم به مسافر و هم به مردم. منتهي عنوان من درسهايي از قرآن است بايد از قرآن بگويم. اگر از شما پرسيدند چه آيه‌اي در قرآن داريم كه براي رانندگي خوب است. درست برانيد، در رانندگي آرام، ميزان، معتدل برانيد. آيه‌ي رانندگي چيه؟

1- آرامش و تواضع در نحوه حركت بندگان خوب خدا

موضوع: رانندگي صحيح. قرآن مي‌فرمايد: (وَ عِبادُ الرَّحْمنِ) آخر سوره‌ي فرقان است. كسي پاي تلويزيون اگر خواست بنويسد، چند آيه‌ي آخر سوره‌ي فرقان است. (وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ) بندگان خوب خدا كساني هستند كه (يَمْشُونَ) يعني راه مي‌روند، (يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ) روي زمين راه كه مي‌روند، (هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً) (فرقان/63) تا آخرش مي‌گويد:(مَرُّواْ كِرَامًا)(فرقان/72)، (هَوْناً)، (سَلاماً)، (كِرَامًا) خود اينها حرف دارد.

بنده‌ي خوب خدا وقتي راه مي‌رود، شاخ و شانه براي كسي نمي‌كشد و آرام است. (وَ عِبادُ الرَّحْمنِ) كسي كه بنده‌ي خداست، اصلاً آدم وقتي بنده باشد هيچوقت شاخ و شانه نمي‌كشد،نه در رانندگي. دستور هم بخواهد بدهد، فكر مي‌كند كه بنده‌‌ي خدا كه اين رقمي دستور نمي‌دهد. با خانواده‌اش در خانه اين رقمي حرف نمي‌زند. با بچه و شاگرد و زير دست و بالاي دستش اين رقمي حرف نمي‌زند. گردن كلفتي نمي‌كند. تو معلوم مي‌شود عبد نيستي. عباد جمع عبد است، عبد يعني بنده. كسي كه بنده است اينقدر شاخ و شانه نمي‌كشد. (وَ عِبادُ الرَّحْمنِ) بنده‌ي خدا وقتي راه مي‌رود، (يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْض‌) همه‌ي زمين را هم مي‌گويد. آخر بعضي‌ها در يكجا آرام مي‌روند، يعني اگر دوربين پليس باشد، آرامش مي‌كنند. دوربين نباشد، گاز مي‌دهد. (يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْض‌) ارض يعني تمام زمين، نه جلوي چشم پليس! اگر چراغ قرمز، اگر پليس ايستاده باشد، مي‌ايستد، نايستاده باشد، از چراغ قرمز چهارراه هم رد مي‌شود. بنده‌ي خدا اين است كه (يَمْشُونَ)نمي‌گويد: «مَشَوا» يعني اين كارش خوب بوده. (يَمْشُونَ) يعني هميشه كارش خوب است.

در ادبيات عرب، (يَمْشُونَ) فعل مضارع است. «مشی» ماضي است، (يَمْشُونَ) مضارع است. مضارع براي استمرار است. پس بنده‌ي خدا در كارش استمرار دارد. يعني هميشه است. اينطور نيست كه ترمز كنيم، چرا يواش كردي؟ پليس ايستاده! باز تند مي‌رود، باز مي‌گوييم چرا يواش شد؟ دوربين است. يعني اصلاً برنامه‌اش گردن كلفتي است. اگر يكجا آرام مي‌شود از جريمه است، پس قرآن چه مي‌گويد؟ امتحان هوش، كدام سوره بود؟ فرقان… مي‌گويد: بنده‌ي خوب خدا چند شرط دارد. يكي اين است كه آرام است. چه خبر است؟ (يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْض‌ هَوناً) هَون هم يعني با تواضع، آرام است. آرام راه رفت.

2- خطرات و آسيب‌هاي ناشي از رانندگي نادرست

سالي بيش از بيست هزار نفر و حالا دور و بر بيست هزار نفر، سالي بيست هزار نفر كشته، غير از ويلچري و تصادفي و زخمي بيست هزار نفر كه جنازه‌شان خاك مي‌شود. سالي بيست هزار تا، كدام جنگ‌هاي دنيا سالي بيست هزار تا كشته دارد؟ ما به اندازه‌ي جنگ‌هاي دنيا پول و ضرر،

آنوقت اين‌ها مسأله‌ي یک آدم هم نيست كه بيست هزار تا آدم، بعضي آدم‌ها، آدم‌هاي كليدي هم هستند، خيلي ما تلفات مي‌دهيم. حالا من يك حسابي براي شما مي‌آورم كه چقدر پول خرج مي‌شود و ايام عيد، چه خانواده‌هايي داغدار مي‌شوند. چقدر آدم يتيم مي‌شود. يتيم‌ها را حساب نمي‌كنيم. زن‌هايي كه بيوه مي‌شوند. بچه‌هايي كه يتيم مي‌شوند. خنده‌ها گريه مي‌شود. (وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا) بنده‌ي خدا آرام است.

ما بايد احساس كنيم بنده هستيم. اگر بنده هستيم، آرام مي‌شويم. اصلاً يادمان مي‌رود مسلمان هستيم. حديث داريم «المسلم» كيه؟ مسلمان كسي است كه «وَ الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ يَدِهِ وَ لِسَانِه‌» (فقيه/ج4/ص362) مسلمان كسي است كه مردم از زبانش و كارهايش در سلامت باشند. آخر اين رقم رانندگي جز ايجاد وحشت چيزي نيست. در اين جاده چند نفر را ترساندي؟ ترساندن مؤمن، ديشب من يك حديثي را ديدم، يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)

3- دوري از آزار و اذيت ديگران در رانندگي

اين حديث را گوش بدهيد. «مَنْ نَظَرَ إِلَى مُؤْمِنٍ نَظْرَةً لِيُخِيفَهُ» اگر كسي يك نگاه كند، كسي را بترساند، فقط همينطور با چشم‌هايش كسي را بترساند، «بِهَا أَخَافَهُ اللَّهُ» (بحارالانوار/ج72/ص150) خدا روز قيامت اين را مي‌ترساند.

حديث دوم «مَنْ رَوَّعَ مُؤْمِناً بِسُلْطَانٍ لِيُصِيبَ مِنْهُ مَكْرُوهاً» مي‌گويد: ببين مي‌روم مثلاً به رئيس مي‌گويم. اگر يك كسي را بترساند كه مي‌روم مي‌گويم. به چه كسي؟ به يك مقام رسمي، آن بنده خدا نمي‌داند كه آن مقام دستش به يك مسؤولي مي‌رسد، مي‌گويد: مي‌روم به قوه‌ي قضاييه مي‌گويم. به اطلاعات مي‌گويم. به چه كسي مي‌گويم؟ به كلانتري مي‌گويم. اگر كسي، كسي را به خاطر يك رئيسي بترساند، اگر به او مشكل هم نرسد، در جهنم است. يعني اگر موفق هم نشود، فقط ترساندي. «فَهُوَ فِي النَّارِ» جزايش نار است. اما اگر به آن رئيس گفت و آن رئيس هم يك سيلي زد و يك پرونده برايش درست كرد. اگر رسيد، مي‌گويد: «فَهُوَ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِي النَّارِ» (بحارالانوار/ج72/ص148) در جهنم كنار فرعون او را مي‌گذارند. يكبار ديگر بگويم. اگر كسي، كسي را تهديد كرد. گفت: برايت يك پرونده درست مي‌كنم. تو را به فلاني ارجاع مي‌دهم. كار تو را به فلان دادگاه مي‌كشانم. به ناحق‌! آخر بعضي‌ها به حق است كه هيچ! اگر كسي، كسي را ترساند كه گزارش تهيه مي‌كنم، پدرت را درمي‌آورم، اگر موفق نشود، جهنمي است. اگر موفق شد و ضربه‌اي وارد شد، جهنم «مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ» اين حديث را ديشب ديدم.

حديث ديگر، پيغمبر فرمود: «مَنْ آذَى مُؤْمِناً» خوب اين رانندگي‌ها اذيت مؤمن است. «مَنْ آذَى مُؤْمِناً» كسي يك مؤمني را اذيت كند، «فَقَدْ آذَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عَرْشِه» ‌(وسايل‌الشيعه/ج16/ص356) انگار خدا را در عرش اذيت كرده است. پيغمبر فرمود: «مَنْ آذَى مُؤْمِناً» اگر كسي يك مسلماني را بترساند، «فَقَدْ آذَانِي‌» (بحارالانوار/ج64/ص72) و هركس آنها را اذيت كرده، خدا را اذيت كرده است. و كسي كه خدا را اذيت كند، «فَهُوَ مَلْعُونٌ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ» (بحارالانوار/ج64/ص72) در تمام كتاب آسماني، كتاب يهودي‌ها، كتاب مسيحي‌ها، كتاب زبور، قرآن، در همه كتاب آسماني كسي كه كسي را اذيت كند، انگار خدا را اذيت كرده است. اين خيلي مهم است.

حالا اگر فقير باشد، ماشينش شيك است، يك ماشين قراضه دارد، لِك و لِك مي‌كند. يك شعر ما که بچه بوديم در كتاب‌ها خوانده بوديم، مي‌گفت: ميازار موري كه دانه كش است، كه جان دارد و جان شيرين خوش است!

تحقيرش مي‌كند، حالا شما پليس‌ها هم همه نه، اما بعضي از شما ماشين قراضه‌ها را بيشتر تشر مي‌زنيد. اگر ماشين بنز بود، بفرماييد كنار! اگر پژو بود، برو كنار! اگر ژيان قراضه بود، بكش كنار! اين هم براي پليس‌ها!

حديث داريم… البته بعضي‌ها… «من آذى مؤمنا فقيرا بغير حق‌» كسي يك فقير را به خاطر اينكه ماشينش قراضه است. شل مي‌رود. اذيتش كند، «فكأنما هدم مكة عشر مرات‌» (ارشادالقلوب/ج1/ص194) انگار مكه را ده بار خراب كرده است. مؤمن خيلي آبرو دارد. ما راحت هركس را مي‌خواهيم مي‌ترسانيم، به هركس بخواهيم تحقير مي‌كنيم. هر كلمه‌اي را به هركس بخواهيم نثار مي‌كنيم. كسي به كسي بگويد: آدم احمقي هستي، بايد شلاق بخورد. جامعه‌ي ما متأسفانه درونش هم حرف زشت است، هم رانندگي بد هست. برخورد بد هست. تهديد بي‌جا هست. ژست بي‌جا هست.

يك حديث ديگر هم برايتان بخوانم. هركاري بكني، خدا با تو مي‌كند. «مَنْ آذَى مُؤْمِناً آذَاهُ اللَّه‌» (مستدرك/ج9/ص100) «آذي»، «آذي». اذيت كني، اذيتت مي‌كنم. «مَنْ أَحْزَنَهُ أَحْزَنَهُ اللَّه‌» (مستدرك/ج9/ص100) حزن، محزون، يعني غمناك. غمناكش كني، خدا با هر غصه‌اي كه شده تو را غصه مي‌دهد. غصه‌اش بدهي، غصه‌ات مي‌دهد. «وَ مَنْ نَظَرَ إِلَيْهِ بِنَظْرَةٍ تُخِيفُهُ بِغَيْرِ حَقٍّ أَوْ بِجَفَاءٍ يُخِيفُهُ اللَّه‌» (مستدرك/ج9/ص100) بترساني، تو را مي‌ترسانند. غصه‌دارش كني، غصه‌دار مي‌شوي. اذيتش كني، اذيتت مي‌كنند. اين چند حديث را ديشب من از كافي و مستدرك و اينها ديدم.

4- تندروي در رانندگي، عامل تصادف و ترافيك

برادرها و خواهرها عيد مردم را عزا نكنيد. هروقت بنا است، برسي، مي‌رسي. خيلي هم سرعت بروي، در ترافيك باشد، چراغ باشد، هرچه در جاده تند رفتي كه… يك حديث داريم كه افرادي كه تند نماز مي‌خوانند، بيرون مي‌دوند، خدا به آنها مي‌گويد: كجا مي‌رويد؟ نماز خواندي يك دعايي بكن. كجا مي‌دوي؟ اين فكر مي‌كند بدود به كارش مي‌رسد. نمي‌داند بدود گير من است. ما دست خودمان نيست گاز بدهيم. ماشين‌هاي تعليم رانندگي را ديده‌ايد؟ ماشين‌هاي تعليم رانندگي ولو اين آقايي كه آمده رانندگي یاد بگیرد، گاز و ترمز زير پايش است. ولي همه كاره هم نيست. گاهي گاز مي‌دهي ولي بغل دستي تو ترمز مي‌كند. شما مي‌دوي به كارهايت برسي، خدا مي‌گويد: نمي‌گذارم برسي. دو تا چراغ قرمز نگه مي‌دارم، چون حال گرفتي، حالت را مي‌گيرم.

احترام بگذاري، مردم احترام مي‌گذارند. من يك خاطره‌اي را خيلي قديم از آيت الله خزعلي شنيدم. آيت الله العظمي بروجردي، كسي بود كه همه مراجع فعلي شاگرد او بودند، تقريباً تمام علماي فعلي شاگرد آقاي بروجردي بودند. استاد مراجع بود. ايشان بلند شد مشهد رفت، زيارت امام رضا. مسجد گوهرشاد مشهد، آيت الله نهاوندي امام جماعت بود. وقتي مي‌بيند آيت الله بروجردي از قم به مشهد آمده است، به احترام آقاي بروجردي، ديگر مسجد نمي‌آيد، مسجد گوهرشاد را به ايشان مي‌دهد. مي‌گويد: شما تا مادامي كه مشهد هستيد، شما امام جماعت باشيد. سجاده‌اش را به او مي‌دهد. احترام مي‌كند. خوب حقش هم همين بود. قصه تمام مي‌شود و بعداً آقاي نهاوندي، توفيقي پيدا مي‌كند از مشهد به كربلا مي‌رود، نجف! آقاي بروجردي مشهد آمده بود، ايشان هم كربلا زيارت مي‌رود. به امام جماعت نجف خطاب مي‌شود كه سجاده‌ات را به آقاي نهاوندي بده. از علماي مشهد است، تا نجف آمده است مثلاً ايشان امام جماعت حرم باشد. بعد مي‌گفت: من اين كلمه را در حرم شنيدم. حالا لحنش چطور بوده، سبكش چطور بوده نمي‌دانم. ولي اين كلمه به ايشان القاء شده بوده. جا دادي، جا دادم! يعني آقاي نهاوندي، نصفش را من مي‌گويم، نصفش را شما بگوييد. آقاي نهاوندي، سجاده ببر مشهد، به آقاي بروجردي دادي. من به آيت الله نجف گفتم: سجاده‌اش را به شما بدهد. جا دادي، جا دادم! «آذي، آذي»، «احزن، احزن»، «يخيف، يخيف» بترساني، تو را مي‌ترسانم. غصه‌دار كني، تو را غصه‌دار مي‌كنم.

«مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِيهِ وَقَعَ فِيهَا» (مستدرك/ج12/ص102) اگر چاه بكني بهر كسي، اول خودت، دوم كسي! اين چاه كندن براي كسي «مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِيهِ وَقَعَ فِيهَا» هركس براي ديگران، مردم آزاري نكنيد. اين مقدار موعظه است. غير موعظه هم ما داريم كه اگر كسي، كسي را بكشد، چقدر ضامن خون او مي‌شود.

حتي اگر يك مظلومي كشته شد و شما در يك لحظه ايستادي و نگاهش كردي، نگاه به اين كار هم گناه است. چرا ساكت شدي؟ بايد داد بزني، نهي از منكر كني. ولذا حديث داريم روز قيامت يك قطره خون به لباس انسان مي‌چكد. مي‌بيند يك قطره خون چكيد. مي‌گويد: براي چه بود؟ مي‌گويد: يك نفر را به ناحق كشتم، تو در يك قطره شريك هستي. البته بخشي‌اش براي پليس و مردم هست. بخشي هم براي وزارت راه است. بخشي هم براي كارخانه‌اي است كه ماشين توليد مي‌كنند. اين يك مثلث است. جاده، راننده، كارخانه! جاده بايد سالم باشد. چون بهترين ماشين و رانندگي، جاده خراب، راننده هم بايد درست براند. راننده، جاده، ماشين، ماشين‌‌ها هم بايد ماشين درستي باشد.

5- توجه به سالم بودن خودرو، هنگام مسافرت

يك خاطره از امام بگويم. امام چهارده سال در نجف تبعيد بود. گاهي شب جمعه كربلا مي‌رفت. خوب بين نجف و كربلا يك ساعت راه است. كمتر هم هست. مي‌فرمود: امشب كربلا برويم، يك ماشين خوب تهيه كنيد. چند بار كه امام فرمود: ماشين خوب، بعضي آقايان دور و بر امام حساس شدند. گفتند: چرا امام در عمرش نمي‌گويد يك كباب خوب، يك نان خوبي، فرش خوبي، ميوه‌ي خوبي، ولي به ماشين مي‌گويد: ماشين خوب. يكبار گفتند: آقا شما در بحث سفارش ماشين مي‌گويي: خوب، ولي چيز ديگر را خوب نمي‌گويي؟ميوه مي‌خواهيم تهيه كنيم، نمي‌گويي: ميوه خوب. گفت: ميوه نارس آدم را نمي‌كشد. نان خالي آدم را نمي‌كشد. آدم روي گوني بنشيند، جاي فرش آدم را نمي‌كشد. اما ماشين قراضه آدم را مي‌كشد. بايد ماشين هم درست باشد.

ساختمان هم همينطور است. يك حديثي هم شايد براي شما نو باشد. براي من كه نو است. كساني كه در بنايي از مصالح بد استفاده مي‌كنند، خداوند به اينها اجر نمي‌دهد. «لَمْ يُؤْجَر» (كافي/ج3/ص21) چرا اين مصالح غير استاندارد مصرف كردي؟ مي‌خواهي ساده باشي، لازم نيست قالي كني. خانه‌ات را موكت كن. اصلاً خانه‌ات را گوني كن، روي گوني بنشين. اما آجرها و سنگ و آهنش، در و پنجره‌اش، بايد استاندارد باشد. گازش، لوله‌كشي گازش، لوله‌كشي آبش، صرفه‌جويي جا دارد. خيلي وقت‌ها اصلاً صرفه‌جويي غلط هست. در ساختمان بايد دقت كرد.

خدا عمري بدهد من چهل، پنجاه بحث دارم مخصوص نظام مهندسي است، چون سيصد هزار تا مهندس در نظام مهندسي ايران داريم كه عضو هستند. من فكر كردم اگر همين سيصد هزار تا بدانند كه اسلام راجع به آجر چه مي‌گويد؟ راجه به گچ چه مي‌گويد؟ راجه به رنگ خانه؟ راجع به مساحت خانه، راجع به آشپزخانه، راجع به اتاق پذيرايي، اسلام راجع به فاضلاب، لوله‌كشي، راجع به برق و آب، راجع به همسايه، راجع به زميني كه در آن بنايي مي‌كنيم. چند صد نكته در قرآن و حديث من تا به حال پيدا كردم. خودم هم بهت زده شدم و باور نمي‌كردم، با اينكه من بيش از پنجاه سال است كه طلبه هستم، اما هي مي‌فهمم اسلام را نفهميدم. هرچه مي‌روي عمقي دارد.

حديث داريم اگر كسي حيوان را اذيت كند، نه خودش را، خودش كه انسان است. كسي حيوانش را اذيت كند نه در راه ديدن صله رحم و خواهر و برادر و عمه و خاله و دايي، در راه مكه حيوانش را اذيت كند از اعتبار مي‌افتد. حديث است. توجه كنيد چه مي‌خوانم. امام فرمود: اگر همه حاجي‌ها دوشنبه مكه آمدند. يك حاجي يكشنبه آمد، يك حاجي يك روز زودتر آمد، اين امضايش در دادگستري از اعتبار مي‌افتد. مي‌گويند: چرا؟ مي‌گويد: حاجي كه زود مكه آمده است، معلوم مي‌شود اسبش را در راه دوانده است. و كسي كه اسبش را در راه مكه خسته كند، از عدالت مي‌افتد و امضايش قابل قبول نيست. ما يك چنين حديثي داريم.

6- خطر همواره دركمين است

بعضي‌ها هم مغرور هستند. من پايه يك دارم. اگر بنا شد بيافتي، پوست خيار زير پايت باشد مي‌افتي. حالا من 120 كيلو هستم. با 120 كيلو بودنت مي‌افتي. اين پايه يك باعث مي‌شود كه تمكين نكني. ما تا به حال خوابمان نبرده است. خوب حالا خوابت مي‌برد. چه دليلي است كه تا حالا خوابمان نبرده است. مثل اينكه بنده بگويم، من 34 سال است در تلويزيون هستم، هنوز دسته گل آب ندادم. ممكن است در همين سخنراني. يك كسي سيگار كه مي‌كشيد، براي اينكه كم مصرف كند، اين سيگار را سه قسم مي‌كرد. سيگار را روي دستش گذاشته بود، مي‌بريد، همينطور سيگار را سه قسم مي‌كرد و بعد مي‌گذاشت به ني سيگار مي‌كشيد. يكبار كه سيگار را در دستش گذاشته بود و داشت تيغ مي‌زد، به او گفتند: آقا اين تيغ دستت را نبرد. گفت: ما يك عمري است سيگار كشيديم. تا به حال نبريد‌ه‌ام. تا گفت: نبريده‌ام! تا «ميم» را گفت خون ريخت! يعني همان لحظه‌اي كه فكر مي‌كني تا حالا نبريدي، همان است. تا حالا تصادف نكردم، حالا تصادف مي‌كني.

من خوابم بگيرد، كنار مي‌زنم. آخر خواب كه نمي‌گويد: توجه توجه! دارم مي‌آيم! خواب بيايد متوجه نمي‌شوي. اين فكر مي‌كند خواب يك ميخ است كه به آدم فرو مي‌رود و آدم مي‌فهمد. نه خواب ميخ نيست كه به آدم فرو برود و آدم بفهمد. خواب مثل يك مويي است كه به صورتت بچسبد. آدم نمي‌فهمد.

«وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» بنده‌ي خوب خدا كسي است كه آرام رانندگي كند. «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» احساس كنيم مقلد هستيم. بالاخره ما مسلمان‌ها مقلد هستيم از مراجع. شما فتواي امام را مي‌داني؟ تخلف از قوانين نظام جمهوري اسلامي شرعاً حرام است. من نمي‌دانم اگر عبد هستي، كه «عِبادُ الرَّحْمنِ» بنده‌ِ خدا نبايد اين رقمي… اگر مسلمان هستي، مسلمان كسي است كه مردم از دست و زبانش در امان باشند. اگر تقليد مي‌كني، مرجع تقليدت مي‌گويد: اين كار را نكن.

اصلاً اگر نه عبد هستي، نه مسلمان هستي، نه مقلد مرجع، آدم كه هستي. به قيمت تعاوني حساب كن كه مشتري شوم! بگو: آقا من حزب اللهي نيستم. مسلمان هم نيستم. اصلاً هيچي… انسان هستي يا نه؟ انسان حق آرامش دارد يا نه؟ تو با اين رانندگي‌ات آرامش انسان را بر هم مي‌زني. گيرم اصلاً يهودي، كسي كه مسلمان هم نباشد، وجدان كه دارد. آخر اين چه رقم حركتي است كه تو مي‌كني. اگر عبد هستي، «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» آرام راه برود. اگر امت پيغمبر هستي، فرمود: مسلمان بايد طوري حركت كند كه مردم از دست و زبانش در امان باشند. اگر مقلد مراجع هستي، مي‌گويند: تخلف نكن. اگر يك انسان هستي فقط انسان خالي، انسان هم هستي، حق انسانيت اين است كه مردم حق دارند با آرامش زندگي كنند و اين رقمي آرامش را بر هم مي‌زني.

حالا اسلام چه دين خوبي است. واقعاً شما كه پاي تلويزيون نشستيد، باور مي‌كرديد كه اسلام يك آيه براي نحوه‌ي حركت داشته باشد؟ «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» مؤمن، بنده‌ي خدا بايد آرام حركت كند. براي رانندگي هم آيه داشتيم. اسلام براي درخت‌هاي خيابان هم آيه دارد. براي جوی آب هم آيه دارد. براي طبقات ساختمان حديث دارد. براي كارگر، كارگر ساده هم بايد يك مهارتي ديده باشد. اگر كسي كارگري را بخواهد كه هيچ مهارتي ندارد، فقط كارگر است. اين براي رانندگي است.

7- دوري از بداخلاقي در انندگي

گاهي وقت‌ها در رانندگی به هم حرف زشت مي‌زنند. كلمات بدي به هم رد و بدل مي‌كنند. قرآن مي‌گويد: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»، «اذا» يعني زماني كه، «خاطَب» يعني مخاطب، يعني رو در رو شديد. جاهل هم كه مي‌دانيم جاهل است. اگر با آدم‌هاي جاهل روبرو شديد، چرت و پرت گفت، «قالُوا سَلاماً» تا آمد سلام كند، از كنارش رد شو. مگر كور هستي! بگو: سلام عليكم! اين آيه‌ي قرآن هست. قرآن مي‌گويد. بنده خوب خدا كسي است كه اگر يك… من كورم! پياده مي‌شود ننه‌ات كور است. بابايت كور است. جد و آبادت كور است. بزن بزن! يك دعوا مي‌شود، بابا حالا گفت: كور است، رد شو. بد كرد گفت، اما شما اين جرقه را تبديل به يك جريان نكن. بعضي از ما يك قاشق ماست گيرمان بيايد، به جاي اينكه قورتش بدهيم، مي‌زنيم به همه ديگ‌هاي شير آنها هم ماست مي‌شود. يعني فتنه درست مي‌كنيم. جرقه را جريانش مي‌كنيم. مؤمن، «وَ إِذا خاطَبَهُمُ».

من عيد هم خانه‌ي ايشان نمي‌روم. چرا؟ ايشان جواب سلام مرا نداد. يا بد داد. يا دعوتم نكرد، يا تحقيرم كرد. آقاجون، آخر عيد است. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ» جاهل است ديگر… كافر كه نشده، روي ناداني يك كلمه‌ي زشتي گفته است. «قالُوا سَلاماً» اين آيه‌ي قرآن است. من و تو مسلمان هستيم. با مسالمت رد شو. شتر ديدي، نديدي!

كسي ظرف آبي را خدمت امام آورد، اين ظرف نمي‌دانم چطور شد به سر امام خورد. امام نشسته بود، ظرف آب خورد و امام يك نگاهش كرد، تا نگاهش كرد، اين كسي كه آورده بود گفت: (وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظ) (آل‌عمران /134) آيه‌ي قرآن است. يعني غيظت را آرام كن. امام گفت: باشد. بعد از «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظ» اين جمله است. «وَ الْعافينَ عَنِ النَّاس‌» يعني از مردم عفو كنيد، ببخشيد. گفت: تو را بخشيدم. (وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ) (آل‌عمران /134) خدا نيكوكاران را… برو براي خودت باش. اصلاً نمي‌خواهد در خانه‌ي ما كار كني. ظرف آب را در صورت امام زد، امام ناراحت شد، تا نگاهش كرد، گفت: «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ» تمام. «وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ» تو را بخشيدم. «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ» آزاد! خيلي قشنگ است. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)

يك خاطره هست من دهه‌ي اول و دوم به نظرم در تلويزيون گفتم. ولي الآن دهه سوم هستيم. آدم‌ها عوض شدند. بعضي‌ها مرا مي‌بينند، اول مي‌گفتند: آقاي قرائتي ما پاي برنامه‌‌هاي تو بزرگ شديم. بعد ده، دوازده سال كه گذشت، گفت: پدر و مادرم مي‌نشيند. حالا بعضي‌ها مي‌گويند: مادر بزرگم مي‌نشيند. يعني ما معلوم مي‌شود نسل منقرض هستيم. من يك خاطره مي‌خواهم بگويم. سه، چهار دقيقه طول مي‌كشد. می‌گویند وقت تمام شد… نمي‌توانم بگويم.

آثار سوء تصادف را بگويم. 1- به جا گذاشتن يتيم. اين كليد است. حالا يك يتيم به خاطر نداشتن پدر چه ضربه‌هاي اجتماعي، ضربه‌هاي روحي و رواني، ضربه‌هاي علمي، ضربه‌هاي اجتماعي، خيلي… فقط آدم نگويد، يتيم. به جا گذاشتن يتيم. به جا گذاشتن زن‌هاي بيوه. اين هم با يك فرهنگي كه در ايران است كه دو زنه از آدم كشي بدتر است.

يك كسي يكوقت در تلويزيون بود آخوند هم نبود ولي دو تا زن داشت. يك زن گفت: اين را خاموش كن. چون اين دو تا زن دارد، من تا آخر عمر به حرف‌هايش گوش نمي‌دهم. يعني الآن و حال اينكه من نمي‌دانم واقعاً اجازه بدهيد هرچه زن‌ها گفتند. من اين را در دانشگاه تهران گفتم، گفتم: مردها حرف نزنند. فقط خانم‌هاي دانشجو، هرچه گفتيد من به رأي شما عمل مي‌كنم. ما اگر يك ميليون زن بيوه داشته باشيم كه شوهرش را در اثر تصادف يا طلاق از دست داده است، جوان است و شوهر هم ندارد. پنج راه به شما مي‌گويم. هر كدام را شما رأي داديد، عمل مي‌كنيم، اگر هم رأی نداديد، من هرچه شما گفتيد، من امروز مي‌خواهم مقلد خانم‌ها باشم.

1- يك ميليون زن جوان بيوه به درك! چه كسي رأي مي‌دهد! هيچكس!

2- پسرها بيايند بيوه‌ها را بگيرند. نه اين كار را مي‌كنند، تازه دخترها روي دست مي‌مانند. (خنده حضار) اين هم مورد دوم.

3- بروند گناه كنند. آزادشان كن ديگر. هركس هر كاري مي‌خواهد بكند. چه كسي رأي مي‌دهد كه زنان بيوه به فساد كشيده شوند؟

4- همه مثل حضرت مريم پاك و معصوم هستند. همه متقي هستند. باسمه تعالي دروغ است.

5- اگر يك مردي از نظر بدني، خانه، ماشين، تلفن، توانست دو تا خانواده را اداره كند، اداره كند. اول خانم‌ها گارد گرفتند، بعد گفتم: هرچه شما بگوييد. من پنج راه بيشتر به عقلم نرسيده است. گناه كنند. بسوزند و بسازند، به درك! پسرها اينها را بگيرند، نه! مثل حضرت مريم معصوم هستند، هيچ راهي نيست. البته مردهاي عياشي پيدا مي‌شوند، از چند زني عياشي مي‌كنند. پيغمبر زن‌هاي متعدد داشت. ولي براساس شهوت نبود. چون آدمي كه براساس شهوت است، زن دومي خوشگل‌تر از اولي است. زن پنجمي خوشگل‌تر از چهارمي است. پيغمبر اينطور نبود. زن‌هايي بودند كه اصلاً كسي اينها را نمي‌گرفت. (خنده حضار) شوهر مرده، داغ ديده، چند يتيم، از شوهر اول داشتند. هركس حرف دارد، بيايد آقا ما دو تا از اين زن‌هاي پيغمبر را البته حرام است ولي اصلاً در دنياي خيال ببينيم مي‌تواند تصور كند كه يك زن بگيرد كه شوهرش مرده است و چهار تا هم يتيم دارد. هيچ شاعري نيست، خود زن‌هاي بيوه مشكل اجتماعي است. يتيم مشكل رواني، اجتماعي و تربيتي است. بودجه‌اي كه خرج معلولين، بهزيستي مي‌شود، تقسيم بر تصادفات كرديم با ماشين حساب، هر يك نفر كه از دنيا مي‌رود يك ميليارد خرجش است. يعني هزار ميليون تومان. و معلوليني كه ويلچر مي‌شوند بيش از يك ميليارد خرجشان است. چشم مصنوعي، دست مصنوعي، ويلچر، بهزيستي، تأمين اجتماعي، بيمارستان، پرستار، دكتر، اينها را همه روي كاغذ آورديم، يك نفر، يك ميليارد تومان! حالا خرج دفن و كفنش چند ميليون مي‌شود. يعني بروند خاكش كنند و يك اشكنه هم بخورد. خرج‌هاي ارزانش چند ميليون مي‌شود؟

اميدوارم كه اين بحث ما يك اثري روي افراد جامعه بگذارد. بد است سالي بيست هزار نفر کشته در حوادث رانندگی، آخر ما بعضي جاها سرفراز هستيم. بعضي جاها سر ما از خجالت پايين است. ايران در تصادفات سرش پايين است. كشور خودتان است. اين هم كه دارد مي‌رود برادرت است. خواهرت است. هم وطن تو است. هم شهري تو است.

خدايا تو را به حق محمد و آل محمد همه سفرها را بي‌خطر بفرما. عقل رانندگي ما را بالا ببر.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- در قرآن کریم، شیوه حرکت و راه رفتن بندگان خدا چگونه است؟

1) کند و آهسته

2) تند و سریع

3) آرام و متواضعانه

2- بر اساس روایات، ترساندن دیگران، حتی با نگاه، چه کیفری را به دنبال دارد؟

1) کم شدن روزی دنیا

2) گرفتار شدن به حوادث ترسناک

3) ترس در دادگاه قیامت

3- بر اساس فتوای امام خمینی(ره)، تخلف از قوانین رانندگی، چه حکمی دارد؟

1) حرام است

2) مباح است

3) مکروه است

4- بر اساس آیه 63 سوره فرقان، در برابر سخنان نابجای جاهلان، مؤمنان چه رفتاری دارند؟

1) مقابله به مثل

2) قهر و طرد

3) گذشت مسالمت آمیز

5- حوادث رانندگی، چه آثار و پیامدهایی به دنبال دارد؟

1) آسیب‌های مالی به ویژه هزینه‌های سنگین درمانی

2) آسیب‌های جانی به ویژه فرزندان یتیم و همسران بیوه

3) هر دو مورد

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1923
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست