responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1722
1- چرا خدا شيطان را آفريد؟
2- تفاوت الهام و وسوسه شيطان
3- دنيا طلبي، عامل كشيده شدن به گناه
4- تبليغات سوء و تقليد نابجا
5- جهل و ناداني، از عوامل گناه
6- نفس امارة و نفس لوامة
7- سستي در نماز، عامل بروز گناه
8- حضور نسل نو در هيأت امناي مساجد

موضوع: زمينه‌ها و عوامل گناه

تاريخ پخش: 12/05/91

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث‌هاي رمضان 91 را ضبط مي‌كنيم و موضوع بحث ما، گناه شناسي است. در اين جلسه مي‌خواهم بگويم چطور انسان به گناه آلوده مي‌شود. عوامل گناه خيلي زياد است. مقداري را من مي‌گوييم.

عوامل گناه: 1- ابليس و شيطان؛ ابليس به آن شخص اول مي‌گويند. شيطان، هم به او مي‌گويند و هم به هركسي كه وجودش شيطنت دارد. (شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن‌) (انعام /112) به انسان‌هاي بدجنس هم شيطان مي‌گويند. به ميكروب هم شيطان مي‌گويند. مثلاً مي‌گويند: اگر ناخن‌هايتان را نگيريد، زير ناخن شيطان جمع مي‌شود. يعني ميكروب جمع مي‌شود. به هر مضري شيطان مي‌گويند، اما به هر وجود مضري ابليس نمي‌گويند. به هر جا زمين مي‌گويند، و به هر زميني سالن… بگوييد… نمي‌گويند.

1- چرا خدا شيطان را آفريد؟

اول يك سؤال اعتقادي: اصلاً چرا خدا ابليس را خلق كرد؟ پاسخ: خدا موجودي صاحب اختيار خلق كرد. ابليس خودش، خودش را ابليس كرد. مثل اينكه خدا آهن خلق مي‌كند. حالا كسي از اين آهن، چاقو درست كرد، آدم كشت نبايد بگوييم خدا چرا آهن خلق كرد. تو از اين آهن چاقو ساختي. يك كسي يك چوب در سر شما مي‌زند، كله‌ي شما مي‌شكند. شما نبايد بگويي: خدا چرا چوب خلق كرد؟ آن آقا از آن چوب چماق درست كرد. ابليس شش هزار سال عبادت كرد. بعد يك دنده شد و لجبازي كرد و تكبر و نژاد پرستي، من بهترم. خودش، خودش را بدبخت كرد. خوب اين يك مورد.

در قرآن دو تا تنزّل داريم. يكي شب قدر است كه مي‌گويد: (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوح‌) (قدر /4) يكي هم راجع به شيطان مي‌گويد. (تَنَزَّلُ عَلى‌ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثيمٍ) (شعرا /222) «تَنَزَّلُ» ابليس، «عَلى‌ كُلِّ أَفَّاكٍ»، اِفك يعني تهمت زدن، «أَثيمٍ» با «ث» يعني گنهكار. يعني معلوم مي‌شود اين ما هستيم كه آهن‌ربا يا طلا ربا، قلب پيغمبر (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ) (شعرا /193) يا داريم كه «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ» روح‌الامين يعني جبرئيل. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ» معلوم مي‌شود اين قلب پيغمبر يك قلبي است كه روح‌الامين و ملائكه وارد مي‌شوند. پس اين دست خود پيغمبر است. اين قلب پاك است كه جبرئيل و ملائكه را، «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ»، «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ عَلىَ‌ قَلْبِك‌» ولي اين «تَنَزَّلُ» به كي؟ «تَنَزَّلُ عَلى‌ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثيمٍ» يعني اين يك مجرم است. «اِفك» يعني تهمت، تهمت زن گنهكار. چه دارم مي‌گويم؟

2- تفاوت الهام و وسوسه شيطان

خدا هم فرشته آفريده هم ابليس. يكجا داريم (وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ أُمِّ مُوسى‌) (قصص /7) «وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ أُمِّ مُوسى‌» به مادر موسي وحي كرديم. يكجا داريم «إِنَّ الشَّياطين‌» شياطين، (لَيُوحُونَ إِلى‌ أَوْلِيائِهِمْ) (انعام /121) وحي «يوحون» يعني وحي. فرشته به مادر موسي، يا خداوند به مادر موسي وحي مي‌كند، شياطين هم به اوليائشان وحي مي‌كنند. پس دو تا وحي داريم. گاهي شما نشستي يك چيزي به ذهنت مي‌آيد. نمي‌داني اينكه به ذهنتان مي‌آيد، اين القاي شيطان است، شيطان آن را در سر تو آورد يا خدا اين را به تو الهام كرد. هر دو را داريم. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمين‌» داريم، «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ» داريم. «اوحي»، «ُيوحُونَ». به مادر موسي وحي كرديم، الهام كرديم، بچه را شير بده، در جعبه بيانداز. در دريا بيانداز. ما اين جعبه را به تو برمي‌گردانيم.

علامه طباطبايي(ره) مي‌فرمايد: اگر يك چيزي به دلت برات شد، نمي‌داني اين خدايي است يا شيطان، اگر تو را باز كرد، خدايي است. اگر تو را قفل كرد، شيطاني است. يك پولي بدهيم جهازيه‌ي اين دختر را جور كنيم. اين پسر را برايش يك كاري انجام بدهيم. اگر بعد از آنكه به ذهنت آمد گره باز كردن شد، يعني خودت باز شدي و تصميم گرفتي گره باز كني، معلوم مي‌شود الهام، الهام الهي است. اما اگر قفل شدي، نه بابا، اين كار را نكن. فردا مشكل اين را حل كنيم، ديگران خواهند گفت، مشكل مرا هم حل كن. خودت پيري داري، كوري داري. فقيري داري، پولت را خرج نكن، براي روز مبادا بگذار. او كه به تو كمك نكرده، تو هم به او كمك نكن. او كه براي تو رأي نداده، تو هم برايش كاري نكن. او كه جزء ستاد انتخاباتي نبوده، تو هم محل او نگذار. تو عروسي داشتي او نيامد كمك كند، تو هم عروسي او نرو. او با تو خداحافظي نكرد براي عمره، تو هم برايش سوغاتي نياور. خلاصه اگر چيزهايي كه به دلت مي‌آيد، تو را قفل كرد معلوم مي‌شود شيطاني است، اگر بازت كرد، بابا بگذر، حالا يك فحش داده حلال! غيبت، ولش كن حلال! بابا حالا نداد، نداد.طوري نيست، حلال! اگر بعد از الهام باز شدي، الهام، الهام الهي است. اگر بعد از الهام، قفل شدي، الهام، الهام شيطاني است. اين يك نكته است.

پس دو تا الهام داريم، الهام الهي و الهام شيطاني. نتيجه: (الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْر) (بقره /268) شيطان مي‌گويد: نده. آدمي كه بچه دارد كه نبايد…، چراغي كه به خانه رواست، به مسجد حرام است. تو خودت، اگر بعد از الهام قفل شدي، شيطاني است. بعد از الهام باز شدي، الهي است. ابليس يك چيزهايي را به آدم الهام مي‌كند. در اينكه الهام مي‌كند خودت مي‌گويد: «أَفَّاكٍ أَثيمٍ». اگر گنهكار بودي شيطان راه باز مي‌كند.

روز قيامت يك آيه داريم كه مردم به شيطان مي‌گويند: اي خدا لعنتت كند. مي‌گويد: چرا؟ مي‌گويند: تو مرا گمراه كردي. مي‌گويد: من گمراهت نكردم. عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. (فَلا تَلُومُوني‌) (ابراهيم /22) مرا ملامت نكنيد. «لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» بر سر خودت بزن. من كاري نكردم، «إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُم‌» من دعوتتان كردم، كيش كيش كردم. «فَاسْتَجَبْتُم‌» آمدي، نبايد بيايي. (مثنوي يا ظاهراً يكي از شعراي ديگر، اين را به شعر درآورده، مي‌گويد: شيطان مي‌گويد: من نجار هستم. درخت سبز را اره نمي‌كنم. تو خودت شاخه‌ي خشك بودي، آمدم اره گذاشتم. يعني خودت جنست جلب بود. بنزيني بودي من هم كبريت را نزديك تو آوردم. من همين كبريت را نزديك تو آوردم، نزديك ديگري هم بروم، ديگران نسوختند، تو آتش گرفتي. پيداست خودت بنزيني بودي. يعني ريگي در كفش خودت بود. ابليس!)

3- دنيا طلبي، عامل كشيده شدن به گناه

يكي اشرافيت، يكي از عواملي كه ما به گناه كشيده مي‌شويم اشرافيت است. 2- اشرافيت؛ از عوامل گناه است. مثلاً زندگي ما مرفه باشد. از راه حلال هم نمي‌شود، به حرام مي‌زنيم. من مي‌خواهم خودم را به فلاني برسانم. من مي‌خواهم ماشينم از او سبقت بگيرد. چه چيز من از او كمتر است؟ او براي عروسي‌اش تالار 500 متري گرفت، من بايد تالار 600 متري بگيرم. او براي عروس بيست تا ماشين زده، من بايد براي عروس سي تا ماشين بوق بزنم. يعني هي چشم و هم چشمي، اشرافيگري باعث مي‌شود هي به گناه كشيده شويم. چون پول حلال كه نيست، مجبور مي‌شويم از آنجا كش برويم، از آنجا كم فروشي كنيم. به او رشوه بدهيم. به هر حال از يك جايي كم كنيم، زياد كنيم تا بتوانيم به خودمان برسانيم. زندگي اشرافيت، قرآن چه مي‌گويد؟

قرآن مي‌گويد كه: (ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْكَريمُ) (دخان /49) شما در خيال خود يك آدم عزيزي بودي. مي‌خواستي خانه‌ات يك خانه‌اي باشد كه هركس مي‌آيد، اوه…. مي‌خواستي مردم خانه‌ات را ديدند سوت بكشند. چه ماشيني دارد! اوه… چه لباسي…. اوه… در عروسي مي‌خواستي لباسي كه بپوشي، هيچ‌كس مثل تو يك چنين لباسي نپوشيده بوده باشد. خلاصه دلت مي‌خواست ممتاز شوي. خانه‌ات، ماشينت، چون مي‌خواستي ممتاز شوي، به اين كارها دست زدي. اين هم دومين مورد.

3- در جامعه هضم شدي. هضم شدنت در جامعه. از خودت رنگ نداشتي. از جاهايي كه ما را به گناه وادار مي‌كند، هضم در جامعه، هضم در جامعه‌ي غافل يا فاسد. چرا نماز نخواندي؟ آخر در عروسي كه نمي‌شد؟ چرا نمي‌شد؟ بلند مي‌شدي مي‌رفتي نمازت را مي‌خواندي.

گفت: آقاي قرائتي! گفتم: بله، گفت: در ماشين به راننده گفتم: براي نماز نگه دار. نگه نداشت، نمازم قضا شد. گناه كردم؟ گفتم: چطور گفتي؟ گفت: رفتم گفتم آقاي راننده، نگه داريد نماز بخوانم. او هم گفت: بنشين، صدايت بزنم. نشستم صدايم نزد. گفتم: نه! اگر ساكت مي‌افتاد، چه مي‌كردي؟ نگه دار! نگه دار! چيه؟ ساك من افتاد. گفتم: براي نمازت… گفت: نه براي نماز نه! گفتم: پس تو قيمتت براي ساكت بيش از نمازت بود. يعني آن سوزي كه براي ساكت داشتي، براي نماز نداشتي. در جامعه هضم مي‌شويم. اين يك مثل مهمي است. (وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ) (مدثر /45) قرآن مي‌گويد كه اهل بهشت از اهل جهنم مي‌پرسند… عربي‌هايي كه مي خوانم قرآن است. مي‌پرسند: (مَا سَلَكَكمُ‌ْ فىِ سَقَرَ) (مدثر /42) چرا شما دوزخي شديد؟ مي‌گويند: به چهار دليل؟ 1- (قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ) (مدثر /43) پاي بند نماز نبوديم. گاهي مي‌خوانديم و گاهي نمي‌خوانديم. (وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ) (مدثر /44) كار به گرسنه‌ها نداشتيم. «وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ» در جامعه هضم شديم. (وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ) (مدثر /46) قيامت را هم رد كرديم. در جامعه نبايد هضم شد. ديگر چه؟

4- تبليغات سوء و تقليد نابجا

4- تبليغات سوء؛ از چيزهايي كه آدم را به گناه وادار مي‌كند، تبليغات سوء است. قرآن مي‌فرمايد: (يُوحي‌ بَعْضُهُمْ إِلى‌ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ) (انعام /112) زخرف يعني طلا، اينكه مي‌گويند: مزخرف، حرف‌هايش مزخرف است، يعني طلاكاري است. يعني باطن حرف‌هايش خراب است. منتهي پوست حرف‌هايش طلا است. يعني طلا كاري. آب طلا رويش مي‌گيرند، طلاي قلابي! «زُخرُف»، «يُوحي‌ بَعْضُهُمْ إِلى‌ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ» يعني كلمات طلايي را به همديگر يواشكي القاء مي‌كنند. تبليغات. تبليغات هم انسان را به گناه وادار مي‌كند. مخالفين تبليغات درون گروهي داشتند. كلمات زيبا عامل انحراف است. ديگر چه؟

5- تقليد نابجا، وقتي مي‌گفتيم: شما چرا اين كار را مي‌كني؟ آقا رسم ما است. قبيله‌ي ما عين اين است. آداب و رسوم ما است. در محله ما، در فاميل ما رسم است. باسمه تعالي اين رسم‌ها را بايد شكست. هر رسم و عادتي كه ريشه در عقل، و ريشه در قرآن ندارد و روايات، بايد آن رسم را لغو كرد. رسم است، نباشد. تقليد نابجا، ما چهار رقم تقليد داريم.

سه تا بد است. 1- تقليد عالم از عالم، 2- تقليد جاهل از جاهل 3- تقليد عالم از جاهل، چهارمي را هم شما بگوييد. باهم بگوييد… جاهل از عالم. سه رقم تقليد بد است. جاهل از عالم، تقليد عالم از عالم، تو كه خودت مي‌فهمي چه كار داري ديگران چطور است؟ يك جوان هيپي با يك موهاي خيلي بلندي گفت: حاج آقا قيافه‌ي من منكر است؟ گفتم: نه! گفت: پس چرا بعضي‌ها بد مرا نگاه مي‌كنند؟ گفتم: اگر خودت اين قيافه‌ي را انتخاب كردي آفرين! اما اگر ديدي آنها اين كار را مي‌كنند،تو هم اين كار را مي‌كني پيداست كه خودت از خودت اراده‌اي، برو راست آينه بايست، هرطور قشنگ هستي همان را خودت انتخاب كن. ناراحتي ما اين است كه در يك فيلم قيافه‌ اينطور بود، تو هم اينطور مي‌شوي. ما كه نبايد… خودت انتخاب كن. عالم از عالم غلط است. چرا؟ به خاطر اينكه اين به خودش اطمنيان ندارد. جاهل از جاهل هم غلط است. عالم از جاهل، آن هم غلط است. تنها تقليدي كه درست است جاهل از عالم است. رجوع به كارشناس! منتها شيعه روي اين كارشناس دو تا توجه دارد كه اين افتخار شيعه است. مي‌گويد: عالمي كه اعلم باشد، با سوادترين باشد، باتقوا ترين باشد.

تقليد نابجا، (وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً) (اعراف /28) قرآن مي‌گويد: وقتي اينها مرتكب گناه مي‌شدند. مي‌گفتيم: آقا اين كار خلاف است. «قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا» والله پدران ما اين كار را مي‌كردند و ما هم دنبال پدران رفتيم. اين دختر در خيابان قيافه‌اش اين است، او هم مي‌خواهد اينطور باشد.

(6- مسأله‌ي ديگر جذابيت زن‌ها است. خواهران من يك چيزي به شما بگويم، خوب گوشتان را باز كنيد. همه ما مسلمان هستيم. قرآن را هم قبول داريم. قرآن مي‌گويد: (ذُو انْتِقامٍ) (آل‌عمران /4) «ذُو انْتِقامٍ» يعني خدا صاحب انتقام است. اين آيه‌ي قرآن است. خدا از همه انتقام مي‌كشد. شما كه با اين جلوه‌گري در خيابان راه مي‌روي دل مردم را مي‌بري، دل را با اين آرايشت بردي؟ خدا در قرآن قول داده دل شوهرت را خواهند برد. يك خانم ديگر خودش را نشان شوهر شما مي‌دهد، همين طور كه دل شوهري را بردي، يك زن ديگر دل شوهر شما را مي‌برد. اگر خدا را قبول داريد كه داريد به شما بگويم، اين بدحجابي و اين آرايشگري و اين جلوه‌گري، اين باعث مي‌شود يك زماني «وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِيهِ وَقَعَ فِيهَا» (بحارالانوار/ج72/ص321) حديث داريم چاه براي كسي بكني، خودت در آن مي‌افتي. جلوه‌گري نكنيد. بگذاريد آن كسي از شكل شما استفاده كند كه نوكر شما باشد. شوهر شما. خانه، ماشين، تلفن، آب، برق، گاز، اگر همه خرج شما را داد، سر و سينه شما را هم ببيند. آن خانم كه خودش را بي‌حجاب مي‌‌كند و به مردم مي‌گويد: مفت، مفت، مفت، مجاني! لخت ببينيد. يعني خودش را حراج كرده. اسلام مي‌گويد: خودت را حراج نكن. كسي حق دارد از تو لذت ببرد كه تمام زندگي تو را تأمين مي‌كند. اين جوان هرزه‌اي كه يك قران خرج تو را نمي‌دهد، تو چرا سر و سينه‌ات را به او نشان مي‌دهي؟ چرا خودت را حراج كردي؟ چرا ارزشت را پايين مي‌آوري؟ اگر من قرآن دست گرفتم گفتي: حاج آقا يك استخاره كن. براي چه؟ براي مثلاً يك امر خيري است. ازدواج! مي‌گويم: خوب است. يكي مي‌گويد: شما هم يك استخاره كن. مي‌گويم: شما ديگر چه؟ مي‌گويد: والله من نمي‌دانم تخمه‌ي كدو بخرم يا تخمه‌ي گل آفتاب. اي بابا! قرآن به خاطر خرج تخمه؟ بنده اگر بفهمم يك كار سطحي است برايش استخاره نمي‌كنم مي‌گويم: برو دنبال كارت! قرآن كتابي نيست كه شما براي عطسه و سرفه‌ات استخاره كني، يك كار بسيار مهمي بايد باشد. سينه‌ي زن، صورت زن، آرايش زن، دست و پاي زن، براي اين نيست كه هر هرزه‌اي نگاه كند. خانم‌هايي كه خودشان را نشان مي‌دهند، حراج مي‌كنند خودشان را و متوجه نيستند كه حراج كردن ارزش زن نيست.

چون من پيشنماز دانشگاه هستم، مرتب اين را براي دانشجوها گفتم. باز هم بگويم. من مي‌گويم: اگر بي‌حجابي حلال هم بود. نظام دانشگاه بايد حجاب داشته باشد. حتي اگر مراجع گفتند: آقا حجاب بي‌حجاب! هركس مي‌خواهد هرطور باشد، باشد. باز هم مي‌گوييم: حجاب به نفع است، چرا؟ از نظر عقلي، كار به دين نداريم. از نظر وجداني.

يك جواني كه دارد مطالعه مي‌كند، اگر فكرش متمركز باشد مطالعه‌اش مفيد است. اما اگر نگاهش به كتاب بود هي يك دختر آمد از اين طرف دلش را برد. يك دختر از اين طرف آمد دلش را برد. آيا اين ديگر به علم مي‌رسد. تمركز فكر دارد؟ ضربه‌ي علمي مي‌زنيد شما با اين بدحجابي. در دبيرستان، در دانشگاه، آرايش، جلوه‌گري، «تبََرُّج» به قول قرآن. «تبََرُّج» از برج است. كلمه‌ي «تبََرُّج» در قرآن است. مي‌گويد: (لا تَبَرَّجْن‌) (احزاب /33) خانم‌ها، خودتان را برج نكنيد. برج ساختمان بلندي است كه در شهر مي‌درخشد. چنين مي‌كند، به من نگاه كنيد! دختر مي‌گويد: ببين به من نگاه كن. اگر كسي خودش را مثل برج كرد، يعني گفت: بياييد مرا ببينيد. اين ضربه‌ي علمي به دانشجو است. وقتي ضربه‌ي علمي به دانشجو مي‌زند اين ضرر علمي دارد ولو حلال باشد. ضربه‌ي علمي است. چرا گناه مي‌كنيم؟ جذابيت زن‌ها…)

5- جهل و ناداني، از عوامل گناه

7- گاهي وقت‌ها عامل گناه جهل است. نمي‌داني چقدر سيگار ضرر دارد باز هم سيگار مي‌كشد. نمي‌داني رفيق بد چطور است. رفيق‌هاي بد مثل مار هستند، مار پوستش نرم است اما درونش زهر است. جهل مي‌تواند باشد.

8- مراوده؛ (زليخا درها را بست هي ارتباط برقرار كرد با…) دختر و پسر رابطه‌اي كه دارند، اين رابطه‌ها به گناه كشيده مي‌شود. دارم عوامل گناه را مي‌گويم.

9- درآمد؛ براي كسب درآمد، مي‌گوييم: آقا شما ده قلم، بيست قلم جنس داري اين دو قلمش حرام است. مي‌گويد: آخر سود دارد. بنا نيست هرچه سود دارد شما سمت آن بروي. قرآن يك آيه دارد مي‌فرمايد: (وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا) (نور /33) شما به خاطر دو فلس پول كنيزهايتان را وادار به فحشا مي‌كنيد؟ افرادي بودند كنيزهايشان را در اختيار جوان‌ها مي‌گذاشتند، مي‌گفتند: پول بده، كنيز من در اختيار تو. (يعني دلال فاحشه بودند نسبت به كنيزهايشان.) مي‌گويد: كنيز است، ولي كنيز هم مثل زن آزاد، شما حق نداري او را به بهره‌كشي جنسي بكشاني. گاهي وقت‌ها به خاطر درآمد، اين كار مي‌شود.

10- گاهي هم نفس امّاره؛ وسوسه، راجع به نفس اماره هم يك حرف‌هايي دارم براي شما بزنم. يك صلواتي بفرستيد.

6- نفس امارة و نفس لوامة

در قرآن سه حالت براي نفس گفته شده است. نفس امّاره، امّاره از اَمر است. امّاره يعني امر مي‌كند، هي تو را هُل مي‌دهد كه برو به سمت كار. هي وسوسه‌ات مي‌كند. همه ما هم داريم. يوسف مي‌گويد: (وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‌ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء) (يوسف /53) كلمه‌ي «إِنَّ النَّفْسَ» هم خيلي تأكيد است. «إِنَّ النَّفْسَ»، «إِنَّ» يعني حتماً، «إِنَّ النَّفْسَ» يعني حتماً، «لَأَمَّارَةٌ»، «لَ» يعني حتماً. (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‌ خُسْرٍ) (عصر /2)، (إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌) (علق /6) «إِنَّ» يعني حتماً، «لَ» يعني حتماً، «اَمَّارَةٌ» نه يعني آمر است. «اَمّار» يعني خيلي امر مي‌كند. «اَمَّارَةٌ» تازه اين «ة» هم يك تأكيد ديگر است. خود «اَمّار» يعني امر كننده‌ي پي در پي. «ة» «اَمَّارَةٌ» هم مثل علامه، علامه اين «ه» يعني خيلي باسواد است. «علامه» اين «ة» يعني خيلي… «ة» خود اَمّار تأكيد دارد يعني بسيار، «ة» هم يعني بسيار. قطعاً قطعاً بسيار قطعاً، «لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء» يعني نفس هي آدم را وسوسه مي‌كند. لذا قبل از وسوسه بايد بلند شد رفت. داريم اگر يك خانمي نامحرم با يك مردي نامحرم در يك خانه هستند، نماز در اين خانه گير دارد. چون شيطان گفته هرجا يك زن و مرد نامحرم باشد، سومي خودم هستم. «لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي»‌.

يك نفس لوامه داريم كه آن هم در قرآن آمده است. يعني آدم وقتي خلاف كرد مي‌گويد: چرا اين غلط را كردي؟ نمي‌توانستي اين كار را نكني؟ مي‌توانستي اين كار را نكني. آزاد بودي. لوامه يعني خودش را ملامت مي‌كند كه چرا خلاف كرده. يك نفس مطمئنه هم داريم. (يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ) (فجر /27) همان كه امام در وصيت نامه‌اش نوشت. دل آرام خيلي مهم است. قرآن مي‌گويد: هركس فكر مي‌كند آدم خوبي است، حاضر است بميرد. (إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ) (جمعه /6) اگر فكر مي‌كنيد آدم خوبي هستيد، «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ» نمي‌گويد «لا تَخافُون‌». نمي‌گويد: از مرگ نترسيد. حاضر هستي بميري. حاضر هستي بميري. اگر مي‌ترسيد بميريد، پيداست ناخالصي داريد. به راننده بگويند: پليس راه جلو است. مي‌گويد: باشد. به پليس نزديك شدي، مي‌گويد: خوب باشد نزديك شوم. چه بهتر! ولي چرا؟ به خاطر اينكه سرعتش درست بوده. ماشينش درست است. گواهي نامه‌اش درست است. قاچاقچي سوار نكرده، اموال قاچاقي بار نكرده، اگر مراعات كرده همه قوانين را اين دلهره ندارد. راننده‌اي مي‌ترسد كه گواهي نامه رانندگي ندارد. سرعتش مجاز نبوده، قاچاقچي سوار كرده، اموال قاچاقي بار كرده، اين راننده‌ها بايد… بنزينش تمام شده، اينها بايد بترسند. وگرنه راننده چرا مي‌ترسد.

امام حسين(ع) مي‌فرمايد: مرگ براي من مثل گردنبند در سينه‌ي دختر است. گردنبند در سينه‌ي دختر چه حالتي دارد؟ امام حسين فرمود: مرگ نزد من مثل گردنبند در سينه‌ي دختر است. يعني چه؟ يعني براي من زيباست. به ابوذر گفتند: چرا از مرگ مي‌ترسيم؟ گفت: براي اينكه دنيايتان را آباد كرديد و آخرتتان را خراب كرديد. مي‌ترسيد از خانه‌ي آباد به خانه‌ي خراب برويد. شما اگر بداني در شهر ديگر خانه‌ات قشنگ‌تر است، با افتخار مي‌روي، دائم هم مي‌گويي: زودتر برويم، چون آن خانه بهتر از اين خانه است.

عوامل گناه، يكي هم گناهان كوچك آدم را به گناهان بزرگ وادار مي‌كند. قرآن مي‌فرمايد: (إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا) (آل‌عمران /155)، «بِبَعْضِ ما كَسَبُوا» يعني به خاطر بعضي از خلاف‌هايي كه كردند، «اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ». شيطان اينها را گمراه كرد. يعني گناه، گناه مي‌آورد. ولذا گفتند: دروغ شوخي هم نگو. چون اين دروغ شوخي شما را به گناه جدي هل مي‌دهد. «لَا يَجِدُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَدَعَ الْكَذِبَ جِدَّهُ وَ هَزْلَهُ» (بحارالانوار/ج69/ص262) دروغ شوخي هم نگو. حالا شوخي كرديم. چه شوخي، چه جدي، چون شوخي مقدمه‌ي جدي مي‌شود.

7- سستي در نماز، عامل بروز گناه

ضايع كردن نماز از عوامل گناه است. چون قرآن مي‌گويد: (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْف‌) (مريم /59) قرآن مي‌گويد: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْف‌» بعد از انبياء گروهي آمدند، «أَضاعُوا» يعني ضايع كردند، «أَضاعُوا الصَّلاةَ» نماز را ضايع كردند، بعد مي‌گويد: «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات‌» اول نماز ضايع مي‌شود، بعد «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات‌» دنبال شهوت‌ها مي‌روند. بچه‌ي نماز خوان سالم است. بله ممكن است خلافي هم بكند، ولي اگر خلاف كند باز مي‌رود مسجد با عذرخواهي، با همان نمازش آن خلافش را تمام مي‌كند. اما كسي كه از مسجد و نماز جدا شد.

از عوامل اينكه انسان مجرم مي‌شود، شما آمار بگيريد از زنداني‌ها… البته زنداني‌هايي كه چكشان برگشته، پشت فرمان خوابشان برده، آنها حساب نيست. زنداني‌هاي مجرم، گاهي يك كسي (ممكن است به خاطر خلافي مرتكب آدم‌كشي هم شود ولي اين مجرم نيست. اين فكر كرده، حيوان است، آهو است، شكار رفته و ديده بعد اين كمانه كرده و به يك آدم خورده است.) رفته پايش را روي ترمز بگذارد، روي گاز گذاشته است. اينها مجرم نيستند، اينها خطاكار هستند. آن مجرمين حرفه‌اي ببينيد اينها اهل نماز هستند؟ مي‌شود كسي اهل نماز باشد و مجرم حرفه‌اي باشد؟ يكي از عواملي كه آقايان، پدرها و مادرها! اگر مي‌خواهيد بچه‌تان مجرم نباشد، خودتان مسجد برويد، بچه‌هايتان را هم مسجد ببريد. البته برنامه‌هاي مسجد هم بايد يك برنامه‌هاي درستي باشد. (حالا چون بيننده‌ها وقتي بحث را مي‌بينند كه در آستانه‌ي شب قدر است.

مسجد ارث پدر كسي نيست. اين حرف اول! بعضي‌ها بلندگوي مسجد را مي‌يرند، اين فكر مي‌كند بلندگو ارث پدرش است. به هيچ‌كس نمي‌دهد. اگر يك كسي صدايش بهتر است بگو: او اذان بگويد. بگذار او اذان بگويد. چرا يك كسي كه سوادش بد است، اين بلندگو را گرفته ارث پدرش است.

8- حضور نسل نو در هيأت امناي مساجد

هيأت امنا، بايد يك جوان هم در آن باشد. به دليل قرآن. حرف‌هايي كه مي‌زنم مبنا دارد.) قرآن مي‌گويد: در هيأت امنا بايد يك جوان هم باشد. آيه‌اش اين است. (طَهِّرا بَيْتِي‌) (بقره /125) «طَهِّرا» نمي‌گويد: «طَهِّر». «طَهِّرا» هردو. به چه كسي مي‌گويد؟ ابراهيم صد ساله به اسماعيل سيزده ساله. مي‌گويد: صد ساله و سيزده ساله با هم مسجد الحرام را تطهير كنيد. يعني در هيأت امناي يك مسجد، نسل نو هم بايد باشد. خيلي از مسجدها هيأت امنايش همه شصت سال به بالا هستند. آدم‌هاي خوبي هستند ولي همه هم سن هستند. در هيأت امنا بايد يك خانم تحصيل كرده هم باشد. آن هم به دليل قرآن. قرآن مي‌گويد: مادر مريم نذر كرد كه خدا اين بچه‌اي كه در شكم است، خادم مسجد است. آيه‌اش را بخوانم. «نَذَرْتُ» نذر كردم، (لَكَ ما في‌ بَطْني‌ مُحَرَّرا) (آل‌عمران /35) آزادش بگذارم كه خادم مسجد شود. پس ببينيد در هيأت امنا پسر بايد باشد، خادم مسجد هم بايد باشد.

(مسجد بايد يك جور تقسيم شود. بعضي از مسجدها، مسجد را مثل ارث پدر تقسيم كردند. يعني سهم مردها دو سوم و سهم زن‌ها يك سوم! اينجا كه ارث نيست. اگر عدد زن‌ها بيشتر است، بيشتر مسجد براي زن‌ها هست. تبعيض نبايد باشد. در خيلي از مسجدها، مردها كه پا دارند طبقه‌ي پايين مي‌روند. زن‌ها كه حامله هستند و ويار دارند و مشكل دارند مي‌گويد: طبقه‌ي بالا! اين نامردي است. كه جاي بي‌درد سر را به مردها مي‌دهند. جاي سخت را به زن‌ها مي‌دهند.

من در يكي از استان‌ها رفتم. كار ندارم كدام استان بود. در مركز استان قبل از خطبه‌ها سخنراني كنم. رفتم نماز جمعه. رفتم بالا ايستادم، تا نگاه كردم، ديدم زير پاي مردها قالي است و زير پاي زن‌ها موكت. گفتم: هركس مي‌خواهد من سخنراني كنم، بلند شويد بايستيد. بلند شدند ايستادند. گفتم: ده تا از اين قالي‌ها را سمت خانم‌ها بدهيد. گفتم: «بِسْمِ اللَّهِ‌»! اين عدالت اجتماعي همين است. سخنراني هم لازم نيست، «وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه»! ما زير پاي مردها را قالي مي‌اندازيم، زير پاي زن‌ها را موكت مي‌اندازيم، آن بالا هم درباره‌ي عدالت اجتماعي سخنراني مي‌‌كنيم.

يك كسي مرده بود روي قبرش موز زياد گذاشتند. گفتند: بابا اگر اين موزها را مي‌دادند مي‌خورد اصلاً نمي‌مرد. به او نداديد، خورد حالا روي قبرش موز گذاشتيد!

شب قدر جلو است، چه مي‌كنيد؟ دو ساعت الغوث الغوث مي‌كنيد. الغوث، الغوث كار خوبي است. خيلي هم كار خوبي است. اما همه مردم ظرفيت الغوث الغوث دارند؟منتهي ما روحاني كم داريم. بگذاريد اينجا اين كلمه را بگويم. مردم عزيز ايران! ما خيلي اسلام شناس كم داريم. ما صد هزار تا مطهري مي‌خواهيم. من چند بار دور آفريقا گشتم، هر كشوري رفتم گفتند: يك اسلام شناس! قرآن ما به چهل، پنجاه زبان ترجمه شده است. انجيل مسيحي‌ها به دو هزار زبان ترجمه شده است. ما عقب هستيم. بايد شب قدر يك مسجد در منطقه باشد اين پاسخ به سؤالات! جوان اصلاً سؤال دارد راجع به شب قدر، راجع به امام زمان سؤال دارد. يك جلسه باشد پاسخ به سؤالات، يك جلسه بايد موعظه، يك جلسه باشد تفسير، يك جلسه باشد دعاي جوشن كبير. بعد آخر هم اينها به هم ملحق شوند، قرآن سر بگيرند. قرآن سر گرفتن ما زجر است. قرآن‌هاي يك كيلويي درست مي‌كنيم، بعد هم وسطش هي دعا مي‌كنيم. خوابش مي‌برد، چنين مي‌شود، پير طرف را درمي‌آوريم. آنكه در اسلام گفته من بگويم تا شب قدر نشده است. اسلام گفته ده مرتبه «بِكَ يَا اللَّهُ»، «بِكَ يَا اللَّهُ»، «بمحمد»، «بعلي» ده مرتبه! بعد قرآن را كنار بگذاريم. مي‌خواهي موعظه كني، موعظه كن. مردم، وسط قرآن نبايد شما چيز ديگر بخواني. شعر و روضه و مصيبت، بابا اينها نه در دين است، نه در آيه است. نه در حديث است. نه سيره‌ي اهل بيت است، اين زجركش مي‌شود. اين بچه سالي يكبار مسجد آمدند بعضي‌هايشان. فقط امشب آمدند، يك قرآن سرشان مي‌دهي، بعد هم مي‌گويي چهل دقيقه اين قرآن سرت باشد. هركس هرچه مي‌خواهد بگويد اين سرت باشد. نكند اين رقمي! پاي اين به هيچ جا بند نيست جز سليقه‌ي شخصي و آن تنفر است.)

خدا دكتر بهشتي را رحمت كند. از آلمان آمده بود چهل سال پيش، من طلبه‌ي جواني بودم، براي جوان‌هاي كاشان جلسه داشتم. خدمتش رفتم گفتم: شما براي جوان‌هاي آلمان، هامبورگ چه مي‌گفتي؟ گفت: چطور؟ گفتم: من هم مي‌خواهم براي جوان‌هاي كاشان بگويم. يك عده خنديدند كه جوان‌هاي كاشان چه كار به هامبورگ دارد؟ ما فكر كرديم سؤالمان بي خود است چون يك عده خنديدند. دكتر بهشتي گفت: نه، خنده نداشت. تمام جوان‌ها نيازهايشان يكسان است. بعد گفت: آقاي قرائتي، اگر خواستيد جوان‌ها به اسلام كشش پيدا كنند دو كار بكن. يكي خرافات را از اسلام جدا كن. اسلام ناب جاذبه دارد. هرجا اسلام جاذبه ندارد، سليقه‌هاي شخصي وسطش است. يك ليوان آب، هركسي ليوان آب مي‌خواهد بخورد. اگر كسي آب نخورد، معلوم مي‌شود پشه در آن افتاده است. سليقه‌هاي شخصي ما پشه است. وقتي در ليوان آب افتاد، انسان از خير آب مي‌گذرد.

(ما بين دو نماز حق نداريم استخاره كنيم. يكي مي‌گويد: حاج آقا استخاره كن. بعد از دو نماز! چرا؟ براي اينكه اين آقا استخاره مي‌خواهد. گناه آن دويست نفر چيست كه الاف شدند. آخر دويست نفر بايد دويست تا يك دقيقه بايستند، چه خبر است؟ اين آقا استخاره مي‌خواهد. بعداً دو تا استخاره كن. آقا يك مسأله، بعد از دو نماز. آقا يك خواب ديدم، بعد از دو نماز، هركس هر كاري دارد بعد از دو نماز. دو نماز را به هم بچسبانيد، با يك تعقيبات حضرت زهرا(س). تعقيبات حضرت زهرا را هم من ساعت گرفتم، هفتاد ثانيه مي‌شود. يعني يك دقيقه و ده ثانيه. سي و چهار بار «اللَّهُ أَكْبَر»، سي و سه بار «الْحَمْدُ لِلَّه‌»، سي و سه بار «سُبْحَانَ اللَّه‌»، ثواب هزار ركعت نماز را دارد. از اين نمي‌شود گذشت. اما بعد، هرچه مي‌خواهيد دعا بخوانيد، بعد بخوانيد. بعضي‌ها مي‌گويند: آقا اگر بين دو نماز سخنراني نكنيم، مردم مي‌روند. خوب گير در خودت است. نمي‌تواني يك جوري صحبت كني كه مردم نروند. كم صحبت كنيم، لازم هم نيست هرشب صحبت كنيم. لازم هم نيست سه ربع صحبت كنيم. كلمات قصار يعني چه؟ يعني سخنراني يك دقيقه‌اي، سخنراني دو دقيقه‌اي.

برخورد ما با بچه‌ها برخورد مناسب باشد. برنامه‌هاي مسجد بايد يك برنامه‌هايي باشد كه آن كسي كه امشب مسجد آمده است، خوب اين ظرفيت ندارد دو ساعت دعا بخواند. گاهي وقت‌ها مي‌گوييم: آقا بلند شويم برويم. گاهي مي‌گويد: جلسه افتاده، اِ… به مداح بگو، بخواند بخواند تا واعظ بيايد. بابا حالا ده دقيقه هم جلسه افتاده باشد. بگذاريد مردم نفس بكشند، اينها اسير نيستند كه تو، اشكال دارد جلسه ده دقيقه هيچ خبري نباشد. در مسجد را باز كن، هركس مي‌خواهد برود، هركس مي‌خواهد بيايد. پايش را دراز كند. ما گاهي يك چيزهايي را حمل بر… اينكه مي‌گويند: در مسجد خوابيدن مكروه است، مسجد محله باشد. مسجدهايي مثل مسجد گوهرشاد و مسجد اعظم و مسجد جمكران و آنهايي كه مسافرهايش مي‌آيند درونش اكثراً مسافر هستند در آن مسجد خوابيدن اشكالي ندارد. اينكه مي‌گويند: خوابيدن در مسجد حرام است، از خانه‌اش كسي برود در مسجد محله بخوابد. من نگفتم حرام است، مكروه است… ولي آدم‌هايي كه در مسير راه، در مسافرت است، خوب رفته خوابيده، چرا بيدارش مي‌كني؟ ما بد رفتار مي‌كنيم. مذهبي‌هاي ما بايد يك دوره ديگر ببينند. آداب مسجد، آداب پيش‌نماز، آداب نماز جماعت، آداب قرآن سر گرفتن. آداب پذيرايي…

يك پسري نوشته بود: تا آخر عمرم مسجد نمي‌روم. چرا آقاجان؟ غذا مي‌دادند در مسجد، بزرگ‌ها خوردند، زن‌ها و مردها و جوان‌ها و آخر به بچه‌ها گفتند: بچه‌ها غذا تمام شد. برويد خانه‌تان! ديگر تا آخر عمرم مسجد نمي‌روم. اول غذا را به بچه بدهيد. بعد به بزرگ بدهيد. اينها از چيزهاي مهمي است. چاي مي‌دهيم، به همه كه چاي مي‌دهيم، بفرماييد. بفرماييد! به بچه كه رسيد چنين مي‌كنيم. خوب همينطور كه به او بفرما گفتي، به بچه هم بفرما بگو. چرا به بچه كه مي‌رسي، بچه مي‌گويد: به من كه رسيد چنين كرد. به آنها را چنين كرد، به آنها چنين كرد. اينها روي خشوع اثر مي‌گذارد. پسر از مسجد برگشت گفت: تا آخر عمر مسجد نمي‌روم. گفتند: چرا؟ گفت: آقا سه جور جواب داد. من گفتم: سلام، گفت: عليك السلام، عليك السلام، عليك السلام، پدر من سلام كرد. گفت: سلام عليكم، سلام عليكم، سلام عليكم! پولدار سلام كرد. گفت: سلام عليكم، صَبَّحَكُم‌ الله بِالخَير! مي‌گفت: چون اين در سلام فرق مي‌گذارد، من اين آقا را قبول ندارم. به او گفتم: نه آقا، اين آقايي كه جواب خوب داده، به خاطر اينكه شايد باني مسجد بوده، آدم خيري بوده. خدمت كرده به فقرا، شما نگو: به خاطر پولش، به خاطر اينكه از پولش استفاده خوب كرده. اگر پولدار بي‌دين را جواب سلام گرم داد، حق با تو است. اين پولداري بوده كه مذهبي بوده، اين آقا خوب مشكل‌هاي مرد را حل كرده. جوان مي‌گويد: ما به او گفتيم كه جواب سلام اگر به خاطر پول باشد، حق با تو بچه است. اما اگر به خاطر خدمات باشد، حق با جانب آن آقاست. نمي‌شود هركس، كسي كسي را تحويل گرفت گفت: اين بي‌دين است، يا كم دين است، يا بي‌اعتنا است، بايد ديد به چه دليل. اجمالاً ما بايد يك بازنگري روي كارهاي خودمان بكنيم.

خدايا آنچه شب قدر براي خوب‌ها مقدر مي‌كني، همه را براي همه‌ي ما مقدر بفرما.)

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»
1- قرآن در آیه 112 سوره انعام، چه كسانی را شیطان خوانده است؟
1) انسان‌های بد
2) جنیان بد
3) هردو مورد
2- براساس آیات قرآن، نقش شیطان در گناه انسان چیست؟
1) دعوت به گناه
2) اجبار به گناه
3) نشان دادن گناه
3- آیه 45 سوره مدثر، به كدام عامل گناه اشاره دارد؟
1) بی‌اعتنایی به نماز
2) بی‌اعتنایی به محرومان
3) همراهی با گنهكاران
4- براساس قرآن، عامل اصلی گسترش گناه در جامعه چیست؟
1) جهل و نادانی
2) تقلید نابجا
3) تبلیغات سوء
5- كدام حالت نفس، انسان را از گناه پشیمان می‌كند؟
1) نفس امارة
2) نفس لوامة
3) نفس مطمئنه
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1722
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست