responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1693

موضوع بحث: روزي حلال – 1

تاريخ پخش: 24/5/64

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي

مدتي قبل سفري به اراك داشتم. يكي از فرهنگيان عزيز سؤال كرد كه مدتي است شما در تلويزيون برنامه داريد. چرا درباره‌ي نان و روزي حلال حرف نزده‌ايد؟ من گفتم: در باره‌ي رزق بحث كرده‌ايم، اما پس از بررسي ديدم كه در مورد روزي حلال برنامه‌اي نداشته‌ايم. نان حلال به همه اشخاص مربوط مي‌شود. يعني اگر پنجاه تومان بگيرم و به بالاي منبر بروم و به اندازه‌ي آن پول به مردم مطلبي ياد ندهم، آن پول حرام مي‌شود.

1- روزي حلال

(وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ) (مطففين /1) از بنده گرفته تا استاد دانشگاه و ارتشي و بازاري و راننده تاكسي وكارخانه دار و كشاورز شامل حال همه مي‌شود. نان حلال مسئله‌ي مهمي است و نقش آن در آيات و روايات ما اهميت زيادي دارد. ان شاء اللّه كه خداوند توفيق دهد كه هم بحث آن را انجام دهيم و هم گوش كنيم و در ما اثر گذارد. «نان حلال » (فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى‌ طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً) (كهف /19)

2- داستان اصحاب كهف

حالا شايد بچه‌هايي كه برنامه را مي‌بينند، بگويند: اين بحث به پدرها و مادرها مربوط مي‌شود. ولي قصه‌اي مي‌خواهم بگويم كه به درد همه مي‌خورد. سوره‌ي كهف، كه در جزء پانزدهم قرار دارد. كلمه‌ي «وَ لْيَتَلَطَّفْ» در وسط سوره كهف قرار دارد كه به معني «با لطافت برخورد كنيد و خشن نباشيد» است. كلمه «كهف » عربي است و معني آن غار مي‌باشد. در قرآن اصحابي به نام اصحاب كهف وجود دارد، كه قصه‌ي آن را به طور خلاصه نقل مي‌كنم تا به آيه روزي حلال برسيم. (إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ) (كهف /10) فتيه به معناي جوان است. ولي در اين جا منظور جوانمرد است. چرا كه اصحاب كهف، كهن سالاني جوان مرد بودند كه داراي اراده‌هايي الهي و قوي بودند.
اسلام به آدم بزرگي كه كم عقل باشد، بچه مي‌گويد و به بچه‌اي كه عاقل باشد، بزرگ مي‌گويد. روايت داريم كه به كسي كه عاقل است، كوچک نگوييد و نيز به كسي كه بي عقل است بزرگ نگوييد. جوان مرداني در منطقه‌اي كه همه اهالي آن بت پرست بودند، زندگي مي‌كردند. آن‌ها براي حفظ دين خود تصميم گرفتند که از آن شهر كوچ كنند. اگر كسي در جايي باشد كه در آن جا به دينش لطمه مي‌خورد، بر او واجب است كه هجرت كند. مثلاً اگر شما در دبيرستان يا دانشگاه و يا بازاري هستيد كه در آن جا به گناه آلوده مي‌شويد، يا خانه‌اي اجاره كرده‌ايد كه در آن جا دختر بزرگي هست، يا اين كه زني درخانه‌اي باشد كه در آن جا مردي بي زن زندگي مي‌كند، در تمامي اين موارد كه احتمال آلوده شدن به گناه وجود دارد، واجب است که از آن جا هجرت كنيد. به همين خاطر گفته شده است كه خلوت با اجنبي حرام است. يعني اگر زن برادر شما در خانه با شما تنها بود، تا وقتي در خانه بسته است، حتي نمي‌تواني نماز بخواني. خلاصه آن جوان مردان از آن شهر كوچ كردند و از بيابان‌ها گذر كردند و به كوهي رسيدند و غاري را در كوه پيدا كردند و در آن جا وارد شدند و در همان غار به مدت سيصد و نه سال به خواب رفتند. اگر شعله روي شمعك باشد، چند سال هم که بگذرد، كپسول گاز تمام نمي‌شود. خداوند نيز ذخيره‌ي غذايي آن‌ها را روي شمعك گذاشت. به طوري كه تا سيصد و نه سال به خواب رفتند، بدون اين كه غذايي بخورند. اصحاب كهف افرادي انقلابي، مهاجر و مؤمن بودند. چرا كه به خدا اعتقاد داشتند و زير بار شرك نرفتند و هجرت كردند. آن‌ها وابسته به هيچ كسي نبودند و افرادي مخلص بودند. بعد از اين كه آن‌ها بيدار شدند، گرسنه بودند و قرار شد يكي از آن‌ها برود و از شهر غذايي برايشان تهيه كند. «فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى‌ طَعاماً» يعني از ميان طعام‌هاي پاك و زكي، پاك ترين را تهيه كند. پس افراد انقلابي بايد به دنبال نان حلال باشند و به شعار و نماز جماعت اكتفا نكنند. گاهي انسان خيلي دم از انقلاب و ايمان مي‌زند ولي از نان حرام پرهيز نمي‌كند. شخصي خيلي گريه و مناجات مي‌كرد. حضرت موسي با يكي از اولياي خدا به او رسيد و به خدا عرض كرد: خدايا اگر اين فرد بنده‌ي من بود، من با توجه به اين همه گريه او را مي‌بخشيدم. خداوند فرمود: نگاه به گريه‌هاي او نكن. چرا كه او وقتي به نان حرام برسد چيزي نمي‌فهمد. در تفسير الميزان آمده كه اصحاب كهف جزء ياران امام زمان(عج) نيز مي‌باشند.

3- تأثير حلال و حرام در رفتار

درباره‌ي مال حرام در حديثي داريم كه «إِنَّ الْحَرَامَ لَا يَنْمي وَ إِنْ نَمَى لَا يُبَارَكُ لَهُ فِيهِ»(كافى، ج‌5، ص‌125) يعني مال حرام رشد نمي‌كند و زياد نمي‌شود و اگر هم رشد كند بركت ندارد. گاهي آدم خيلي پول دارد ولي از آن پول خيري نمي‌بيند. چند روز پيش در روزنامه داستاني را خواندم كه به بحث بركت اموال مربوط مي‌شد. روزي پزشكي كيف به دست، ازكنار خيابان عبور مي‌كرد كه به دست فروشي در كنار خيابان مي‌رسد. در بين لوازم او مقداري سكه‌ي دو ريالي وجود داشت. آقاي دكتر چند عدد دو ريالي برمي دارد و از دست فروش مي‌خواهد كه پول آن را بگيرد. ولي دست فروش امتناع مي‌كند، حتي حاضر نمي‌شود در مقابل آن چند سكه، حتي هزار تومان هم دريافت كند. وقتي دكتر علت امتناع او را جويا مي‌شود، مي‌گويد: من عهدي با خداي خود دارم كه هر صبح مقداري دو ريالي از بانك تهيه مي‌كنم و در اختيار رهگذراني كه احتياج به سكه تلفن دارند، مي‌گذارم تا هم نياز آن‌ها برطرف شود و هم ذخيره‌اي براي قيامت من باشد. در اين جا دكتر به دست فروش مي‌گويد: خوشا به حال تو. دست فروش مي‌گويد: خوشا به حال هركس كه بتواند در راه خدا كاري بكند و شغل دكتر را مي‌پرسد و پيشنهاد مي‌كند كه دكتر شب‌هاي جمعه بيماران را رايگان مداوا كند. دكتر هم مي‌پذيرد و بالاي مطب خود مي‌نويسد كه شب‌هاي جمعه ويزيت مجاني است. يك دو ريالي در كنار خيابان دكتري را راه مي‌اندازد. ولي گاهي صد هزار تومان يك نفر را راه نمي‌اندازد. در اينجا تأثير بركت ديده مي‌شود. زمين حسينيه‌ي جماران بركت خاصي دارد. كتاب مفاتيح الجنان بركت خاصي دارد كه از ميان اين همه كتاب كه در كتاب خانه‌ها خاك مي‌خورند، سربلند كرده و دركنار قرآن قرار گرفته است. امام حسين پيش از ظهر عاشورا در كربلا صحبت‌هاي زيادي كرد ولي هيچ كدام اثر نمي‌كرد. در آخر حضرت فرمودند: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ»(بحارالأنوار، ج‌45، ص‌8) يعني چون شكم‌هاي شما پر از حرام شده است، حرف‌هاي من در شما اثر نمي‌گذارد. پس لقمه‌ي حرام تأثير بسيار مخربي دارد كه حرف‌هاي امام معصوم را بي اثر مي‌كند. چند بيت شعر از مثنوي در اين باره مي‌خوانم كه برايتان جالب مي‌باشد.
علم و حكمت زايد از لقمه حلال*** عشق و رغبت زايد از لقمه حلال
چون ز لقمه تو حسد بيني و دام*** جهل و غفلت زايد آن را، دام دان
هيچ گندم كاري و جو بردهد *** ديده‌اي! اسبي كه كره خر دهد
لقمه تخم است و برش انديشه ها*** لقمه بحر و گوهرش انديشه‌ها
زايد از لقمه حلال‌اي مه حضور*** در دل پاك تو و در ديده نور
اثر لقمه‌ي حلال نورانيت است و لقمه‌ي حرام قساوت قلب و تاريكي مي‌آورد. براي همين است كه گاهي بعضي از افراد در مناجات خود مي‌خواهند، گريه كنند ولي مثل سنگ مي‌مانند و قلبشان در اختيارشان نيست. لقمه‌ي حرام در آينده نيز اثر مي‌گذارد. حديث داريم كه «كَسْبُ الْحَرَامِ يَبِينُ فِي الذُّرِّيَّةِ»(كافى، ج‌5، ص‌124) يعني مال حرام در فرزندان آشكار مي‌شود و روي آن‌ها اثر مي‌گذارد. خيلي از افراد براي اين كه وضع فرزندانش خوب شود، مال حرام جمع مي‌كنند. غافل از اين كه به ضرر آن‌ها تمام مي‌شود. بعضي از افراد مال حرام مي‌خورند و عبادت هم مي‌كنند. يعني اهل ربا، دزدي، كم فروشي، قمار، احتكار، غش و دروغ هستند. آن وقت در شب عاشورا براي امام حسين پول مي‌دهند.

4- تأثير حرام بر عبادت و دعا

پيامبر فرمودند: «الْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ علَى الْمَاء»(عدةالداعي، ص‌302) يعني كسي كه مال حرام مي‌خورد و عبادت هم مي‌كند، مثل كسي است كه روي آب ساختمان مي‌سازد. ‌اي كاش هر بازاري حديثي اين گونه را با خط خوش مي‌نوشت و بر سر مغازه‌اش نصب مي‌كرد تا هركس از آنجا عبور مي‌كرد، يك دوره از احاديث را درباره‌ي بازار ببيند.
در حديث ديگري داريم «الْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ»(عدةالداعي، ص‌153) از امام پرسيدند: چرا دعاي ما مستجاب نمي‌شود؟ گفتند: كه اگر مي‌خواهيد دعايتان مستجاب شود، لقمه‌ي حلال مصرف كنيد. چرا كه با لقمه‌ي حرام دعا مستجاب نمي‌شود.
امام صادق فرمودند: (تَرْكُ لُقْمَةِ حَرَامٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ صَلَاةِ أَلْفَيْ رَكْعَةٍ تَطَوُّعاً) (عدةالداعي، ص‌140) يعني ترك لقمه‌ي حرام، نزد خدا بهتر از خواندن هزار ركعت نماز مستحبي است. پيامبر فرمودند: كه عبادت هفتاد جزء دارد و بهترين نوع عبادت اين است كه انسان به دنبال روزي حلال باشد. درحديث داريم كه معني آيه (وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ) (جمعه /10) اين است كه از خدا رزق حلال بخواهيد.
گرشود ذرات عالم مال مال*** كي خورد مرد خدا الا حلال
به نماز و روزه و لباس كسي نگاه نكنيد. ببينيد در عبادت و راست گويي و خودداري از حرام چگونه رفتار مي‌كنند. روايت داريم كه روزي هركسي حلال مقدر مي‌شود «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَسَمَ الْأَرْزَاقَ بَيْنَ خَلْقِهِ حَلَالًا وَ لَمْ يَقْسِمْهَا حَرَاماً فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَبَرَ أَتَاهُ اللَّهُ بِرِزْقِهِ مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ هَتَكَ حِجَابَ السِّتْرِ وَ عَجَّلَ فَأَخَذَهُ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَ حُوسِبَ عَلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(كافى، ج‌5، ص‌80) يعني خداوند عزيز و با عظمت خلايق را آفريد و روزي آن‌ها را نيز به صورت حلال براي آنها قرار داد. پس اگر كسي چيزي از حرام مصرف كند به همان ميزان از حلال محروم مي‌شود و در قيامت نيز مورد ملامت خداوند قرار مي‌گيرد. پس اينطور نيست كه اگر به حرام متوسل شديد، زودتر به راحتي مي‌رسيد. مثل رانندگاني كه تند رانندگي مي‌كنند تا زودتر به منزل برسند ولي در راه تصادف مي‌كنند.

5- توبه كارمند بني اميه

چندين سال پيش به مشهد رفته بوديم و در کلاس درس مرحوم آيت اللّه العظمي ميلاني حاضر شده بوديم. ديديم ايشان ازحديثي بسيار تعريف مي‌كنند و مي‌گفتند: بسيار حديث شريفي است. اين حديث در جلد پنجم فروع كافي مي‌باشد. در اين حديث نكات و لطايف زيادي مي‌باشد. اين حديث را به قصد نقل كردن براي ديگران گوش كنيد. شخصي كارمند دستگاه بني اميه بود، ولي از طرفداران امام صادق بود. اين شخص دوستي داشت كه با امام صادق رابطه داشت و از او خواهش كرد كه ترتيب ملاقاتش را با امام بدهد. وقتي امام اجازه‌ي ملاقات را به اين فرد دادند به خدمت امام رسيد. بعد از اين كه كمي به يكديگر نگاه كردند به امام عرض كرد كه مدتي را در دستگاه طاغوت گذرانده و وضع مالي خوبي به دست آورده است و از امام خواست كه او را حلال كند. امام صادق فرمودند: توبه و حلال شدن شما به اين است كه آن چه از حرام به دست آورده‌اي، حتي لباسي را كه در تن داري، بدهي. توبه كسي كه مال حرامي را به دست آورده اين نيست كه گريه كند، يا گنبد مساجد را كاشي كند يا اين كه شب‌هاي جمعه دعاي كميل بخواند. توبه اشك نيست. البته نشانه‌ي پشيماني مي‌باشد ولي ندامت خالي فايده‌اي ندارد. مالي كه از بند و بست و رشوه در طاغوت جمع آوري شود، حرام است. امام صادق به اين جوان فرمود: اگر اين گونه توبه كند، خود حضرت بهشت را برايش ضمانت مي‌كند. جوان نيز پذيرفت. تمام اموالي كه مي‌دانست از حرام جمع شده است را پس داد. مثلاً اين گلدان را فلاني آورده بود كه سربازيش را معاف كند. اين هديه را براي اين گرفته بود كه ماشين پيكان را خارج از قرعه به او بدهد. يا اين كه مقداري از اجناسي را كه احتكار كرده بود را به او بدهد و يا اين كه در قضاوت به نفع او حكم كند. آن جوان تمامي اموالي را كه صاحبان آن‌ها را مي‌شناخت به صاحبانشان برگرداند و با اجازه‌ي امام اموالي كه صاحبان آن‌ها را نمي‌شناخت، از طرف صاحبان آنها صدقه داد تا جايي كه حتي لباس خود را نيز تحويل داد. وقتي دوست اين جوان كه واسطه‌ي او با امام شده بود اين منظره را ديد. جريان را براي مؤمنين تعريف كرد و براي اين فردي كه طاغوتي بوده و حالا ياقوتي شده است، زندگي ساده‌اي فراهم كرد. جوان هم كه از امام شنيده بود كه دليل خانه نشيني امام صادق حمايت امثال او از خلفاي جور و طاغوت مي‌باشد از شغلش استعفا داد. عده‌اي نيز او را به خاطر كارهايش ملامت مي‌كردند و مي‌گفتند: ما آرزوي موقعيت تو را داريم. بعضي افراد كه تازه سيم تلفنشان را كشيده‌اند از دوستان مي‌خواهند كه با آن‌ها تماس بگيرند ولي بعد از مدتي كار به جايي مي‌رسد كه خودشان سيم تلفن را مي‌كشند. دنيا نيز همين گونه است. عده‌اي مي‌خواهند به او برسند و عده‌اي نيز كه به دنيا رسيده‌اند از آن خسته مي‌شوند. گاهي رودي از دريا خارج مي‌شود و گاهي به دريا مي‌پيوندد. موقعيت كاري خوب، بايد در جهت هدف باشد. بعد ازمدتي اين شخص بيمار شد و در موقع احتضار به دوستش گفت: كه امام صادق به وعده‌ي خود عمل كرد. بعد ازمراسم تدفين، به مدينه نزد امام صادق رفت. ولي قبل از اين كه وارد شود امام از پشت در به او فرمودند: آقايي كه از كوفه آمده‌اي! ما در فلان موقع به وعده‌ي خودمان وفا كرديم.
نكاتي كه از اين حديث به دست مي‌ايد به شرح ذيل است.
1- نان حرام، امام صادق را خانه نشين مي‌كند.
2- مال حرام را بايد به صاحبش باز گردانيد.
3- افراد بايد در راه خير واسطه شوند و دلالي كنند.
در قرآن داريم كه اگر پول نداريد كه به فقرا كمك كنيد، دلالي كنيد تا ديگران كمك كنند. مثلاً اگر در دانشگاه افسري يكي از دوستان شما كه هيچ پولي ندارد و مي‌خواهد ازدواج كند شما بايد دلالي كنيد و با كمك چند نفر از دوستان خود مقداري پول در اختيار او بگذاريد و به همين نحو يكي يكي مشكل دوستان خود را حل كنيد.
(وَ لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكينِ) (حاقه /34) يعني اگر فقير بودي مي‌بايست دلالي كني و به مسكين طعام برساني. گاهي انسان با آبروي خود و اعتباري كه دارد مي‌تواند به ديگران كمك كند.
4- هر چيزي كه صاحب آن را نمي‌شناسيم، بايد با اجازه‌ي ولي فقيه از طرف صاحبش صدقه دهيم.
5- حزب اللّهي‌ها بايد زندگي دوستان خود را تأمين كنند. هرچند در حد نيازهاي اوليه باشد.
6- خداوند اختيار بهشت را به اولياي معصوم خود سپرده است. اگر اختيار بهشت به امام صادق واگذار نشده بود، چگونه حضرت مي‌توانست آن را براي ديگران ضمانت كند.
7- خدمت اولياي خدا و علما، نعمت و بركت است.
نگاه به عالم عبادت است، البته عالمي كه وقتي به او نگاه مي‌كنيم، به قول حضرت عيسي به ياد خدا بيفتيم و به ياد ماشين ضد گلوله و عباي او نيفتيم. خدا لعنت كند آن دستي را كه بين علما و مردم فاصله انداخت.
8- امام علم غيب دارد. چرا كه وقتي آن واسطه نزد امام آمد، امام از پشت در او را شناخت و قبل از سؤال كردن او جوابش را بيان فرمود.
9- شخصي كه جوان باشد، آمادگي بيش‌تري براي توبه دارد. چرا كه هنوز شكم جوان از حرام پر نشده است. ولي افرادي كه پير شده و گوشت و پوست آن‌ها از حرام باشد توبه‌ي آن‌ها خيلي سخت مي‌باشد.

6- بازاري و آيت الله خوانساري

يك بازاري ثروت مندي در تهران بود كه يك منشي حزب اللّهي داشت. روزي اين منشي آن بازاري را خدمت مرحوم آيت اللّه خوانساري برد. تا شايد مقام معنوي و قدس و علم و تقواي ايشان در بازاري اثر كند و موفق به توبه گردد. اما هرچه از فقر مردم و نزديكي مرگ براي او صحبت شد، اثر نكرد و در آخر گفت: نمي‌توانم از پول دل بكنم. منشي واسطه شرمنده شد. چرا كه مي‌پنداشت كلام آيت اللّه خوانساري در بازاري اثر مي‌كند. بعد از مدتي اين پيرمرد بازاري از دنيا رفت و فرزندانش ثروت باقي مانده از او را در عياشي خرج كردند.
در حديث داريم كه آدمي در قيامت حسرت مي‌خورد كه از حلال و حرام اموالي را جمع كند و از دنيا برود وفرزندانش از آن استفاده كنند. اگر فرزندان به واسطه‌ي آن اموال بهشتي شوند حسرت مي‌خورد و اگر جهنمي شوند در مجازات آن‌ها شريك مي‌شود.
به امام صادق گفتند: چقدر زحمت مي‌كشيد و كار مي‌كنيد؟ امام فرمودند: «لِأَسْتَغْنِيَ عَنْ مِثْلِكَ»(كافى، ج‌5، ص‌74) يعني زحمت مي‌كشم تا از مثل شماها بي نياز باشم. امام صادق به كار كردن افتخار مي‌كرد. پيامبر اكرم فرمودند: «الرِّزْقُ يَطْلُبُ الْعَبْدَ أَشَدَّ مِنْ أَجَلِهِ»(جامع‌‌الأخبار، ص‌108) يعني بيش‌تر از آن چه مرگ به سراغ بندگان مي‌آيد، روزي آن‌ها به دنبالشان است، پس نبايد خيلي به دنبال روزي دويد.
بعضي گمان مي‌كنند كه اگر پول جمع كنند، بهتر مي‌توانند ازدواج كنند. ولي در اين مسير كلي گناه مي‌كند. در حالي كه باپول كم مي‌توانست زندگي سالم و بي‌گناهي داشته باشد.
امام صادق فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَسَّعَ فِي أَرْزَاقِ الْحَمْقَى لِيَعْتَبِرَ الْعُقَلَاءُ»(كافى، ج‌5، ص‌82) يعني گاهي خداوند روزي افراد احمق را زياد مي‌كند تا از سرگذشت آن‌ها، افراد عاقل عبرت بگيرند.
«الْحَلَالُ هُوَ قُوتُ الْمُصْطَفَيْنَ»(كافى، ج‌2، ص‌552) يعني خداوند روزي حلال را به افراد برگزيده‌ي خود مي‌دهد. حضرت اميرالمؤمنين فرمودند: كه خوشا به حال كسي كه در درون تكبر نداشته باشد و بنده‌ي خدا باشد «طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ وَ طَابَ كَسْبُهُ»(نهج‌‌البلاغه، حكمت 123) و كسب و كار حلال داشته باشد.
پيامبر فرمود: من از دو چيز شما خيلي مي‌ترسم «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي هَذِهِ الْمَكَاسِبُ الْحَرَامُ وَ الشَّهْوَةُ الْخَفِيَّةِ وَ الرِّبَا»(كافى، ج‌5، ص‌124) يعني پيامبر از درآمد و كاسبي حرام امتش مي‌ترسيد. نان حلال در روح، قلب و فرزند انسان اثر مي‌كند. حتي در سيستم حكومتي اثر مي‌گذارد. اگر همه‌ي مردم به سراغ روزي حلال بروند اين قدر حرص نمي‌زنند، چشم و هم چشمي نمي‌كنند.
(لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ) (نساء /29) يعني درآمدي را كه از راه باطل و حرام به دست مي‌آوريد، نخوريد. هرمالي كه از مدار فقه خارج شود حرام و باطل مي‌شود.

7- اقسام كم‌فروشي

رشوه حرام است و در حكم كفر است. اگر حاكم شرعي به خاطر گرفتن رشوه حق را ناحق كند، كار او درحكم كفراست. (وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ) (مطففين /1) يعني واي بر كساني كه كم فروشي مي‌كنند. اگر استاد دانشگاه در آموزش كم كاري نمايد، مرتكب كم فروشي شده است. دليل كم سوادي اكثر دبيرستاني‌ها كم گذاشتن در امر تعليم آن هاست. من عقيده دارم كه‌اي كاش منبرها، به جاي سخنراني، حديث خواني مي‌كردند و بيشتر از امامان مايه مي‌گذاشتند تا ازخودشان. و از آن جايي كه امثال من كم مايه هستند، همواره عبارت‌ها را باد مي‌كنند. شصت يعني دو ضرب در سي. شصت يعني سه ضرب در بيست. شصت يعني پنجاه به اضافه ده. يعني با عبارت، سعي مي‌شود که بقيه سخنراني را پر كنند. اگر سنت حديث خواني در سخنراني‌ها احيا مي‌شد، سخنراني‌ها پرمايه‌تر مي‌شدند. خيلي از مردمي كه پاي منبرها مي‌نشينند، معني «الهي آمين» را نمي‌دانند. معني سوره‌ي حمد را نمي‌دانند و اين به خاطر آن است كه مردم به قصد كلاس پاي منبر نمي‌آيند و عملاً نه سخنران جدي حرف مي‌زند و نه مخاطبان جدي گوش مي‌كنند و دهه‌ي محرم و فاطميه و عسگريه را از روي عادت مي‌گذرانيم. مثلاً بعد از انقلاب که كتاب‌هاي دانشگاهي عميق‌تر شده است، افرادي ناراحت شده و اعتراض مي‌كنند. مي‌گويند: براي سنجش رشد يا سقوط جوامع به كتاب‌هاي آن‌ها مراجعه كنيد كه آيا علمي هستند و يا آبكي، اگرآبكي باشند نشانه سقوط مي‌باشد.

8- چگونگي درآمد مهم است نه مقدار آن

بعضي از معلمان كه حقوق كمي دارند مي‌گويند: ‌اي كاش اداره‌ي دخانيات مي‌رفتيم تا حقوق بيش‌تري بگيريم. آيا تقسيم دود با تقسيم علم قابل مقايسه است؟ بياييد به دنبال روزي حلال باشيد. امام باقر در هواي گرم مدينه به كشاورزي مشغول بود، كه مورد سؤال عده‌اي قرار گرفت كه شما با اين مقام و سن و سال، چرا در اين هوا كار مي‌كنيد؟ امام فرمودند: كه مي‌خواهم نان حلال به دست آورم. كيف نكنيد از اينکه چقدر پول به دست آورده‌ايد. بلكه ببينيد از كجا آورده‌ايد.
حضرت علي گاهي مسئولين مملكتي خود را جمع مي‌كرد و مي‌فرمود: «فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ»(نهج‌‌البلاغه، نامه 40) يعني حسابتان را پيش من بياوريد تا بررسي كنم اموال خود را از كجا آورده‌ايد.
نبايد از حساب و كتاب خجالت كشيد. ما بايد پيامبر اكرم را الگوي خود قرار بدهيم. پيامبر در اواخر عمر خود اعلام كرد كه هركس از من چيزي مي‌خواهد بگويد. يک پيرمرد بلند شد و گفت: در فلان روز چوب دستي شما به من خورد. حضرت فرمود: قصاص كن. ما امت اين پيامبر هستيم. كه فرمود: مي‌ترسم در قيامت نتوانم جواب تو پيرمرد را بدهم.
بايد حق ديگران را ادا كرد و اگر خجالت مي‌كشيد به حساب آن‌ها واريز كنيد و اگر صاحب مال را نمي‌شناسيد از فقيهي اجازه بگيريد و از طرف صاحب مال، صدقه بدهيد و مال خود را پاك كنيد.
خدايا، تو را به حق محمّد و آل محمّد ما را از لقمه‌هاي حرام كه در فرزندانمان اثر مي‌گذارد و باعث قساوت قلبمان مي‌شود دور بدار و تا زنده هستيم رزق حلال نصيب ما بفرما.
خدايا تو را به حق محمّد و آل محمّد رزمندگان ما را پيروز بدار و اين ماه تولد پيامبر را كه در پيش است ماه پيروزي ماقرار بده. جلسه‌ي بعد نيز درباره‌ي نان حلال بحث مي‌كنيم، اگر مايل بوديد باز هم برنامه را ببينيد.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1693
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست