responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1443


1- ارزش و جایگاه انسان در قرآن
2- دعا و تلاش برای تربیت نسل پاک
3- تغافل از کارهای زشت فرزند
4- بیان زشتی کار، نه بدخواندن فرزند
5- عدالت میان فرزندان و دوری از تبعیض
6- مشورت با فرزندان در کارهای خودشان
7- شیوه فرزند برای دعوت مادر به نماز

موضوع: خودشناسی، عامل دوری از گناه
تاريخ پخش: 31/02/98
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث ما از اول ماه رمضان بحث این بود، گناه و تقوا. یکی از بحث‌هایی که داریم این است که چه چیزهایی مانع گناه می‌شود. امور زیادی است. ایمان به خدا هست، انشاءالله می‌گوییم. ایمان به معاد هست، می‌گوییم. آشنایی با خطرات گناه را می‌گوییم. دوست خوب یا دوست بد را می‌گوییم، عوامل را می‌گوییم، امشب می‌خواهیم این را بگوییم. اگر انسان خودش را نشناسد گناه می‌کند.

1- ارزش و جایگاه انسان در قرآن

یکی از چیزهایی که باعث می‌شود انسان گناه بکند این است که نرخ خودش را نداند. انسان بداند، قرآن می‌گوید: تو خیلی ارزش داری، حیف است آلوده شوی. آیه داریم «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ» قاری: (وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ) (اسراء /70) ما بنی آدم را «كَرَّمْنا» کرامت دادیم. آیه‌ای داریم «فَضَّلنا» ما به بشر فضیلت دادیم، ما به بشر کرامت دادیم. ابر و باد و مه و خورشید برای تو است. «سخَّر لکم»، «خلق لکم»، «متاعاً لکم» چقدر «لکم، لکم» در قرآن است. معنایش این است که هستی را برای تو آفریدیم. حیف است تو گناه کنی. ما به انسان شخصیت انسان را معرفی کنیم. چه چیزهایی باعث شخصیت می‌شود؟ بچه‌هایمان اگر کرامت داشته باشند، ما خودمان… من بچه بودم، پدر من، خدا رحمت کند شب جمعه همه اموات را، اصرار داشت من عمامه سر بگیرم. گفتم: چه اصراری دارید؟ گفت: محسن تو شیطان هستی، من همیشه دلواپس تو هستم. عمامه بگذار که فکر کنی آقا شدی، آدم شوی. یعنی می‌گفت: لباس عمامه که پوشیدی خودت سنگین می‌شوی. یک بچه اگر با باقی بچه‌ها باشد شیطانی می‌کند اما اگر آمد جایی نشست که این طرف بوعلی سینا است و آن طرف فلان استاد دانشگاه است، می‌بیند این طرف و آن طرفش آدم حسابی هستند و این هم آدم حسابی می‌شود. اینکه می‌گویند: مسجد می‌روی بچه‌ات را ببر. چون در مسجد آدم‌های حسابی می‌روند. مؤمن و با وضو هستند، برای عبادت می‌روند. می‌گوید: مسجد می‌روی، تو آدم حسابی بچه‌ات را هم ببر. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «الْمالُ‌ وَ الْبَنُونَ» قاری: (الْمالُ‌ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا) (کهف /46) مال و اولاد زینت است. خوب زینت است چه کنیم؟ آیه دیگر جای دیگر می‌گوید: مسجد می‌روی زینت ببر یعنی مال و بچه‌ات را هم بردار و برو. «خُذُوا زِينَتَكُمْ» قاری: (خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ) (اعراف /31) مال و اولاد زینت است، مسجد می‌روی زینت ببر. یعنی دست بچه‌ات را بگیر و ببر. ماهی در دریا آموزش شنا نمی‌بیند. خود فضای دریا این را شناور می‌کند. درخت‌های مازندران را کسی آب نمی‌دهد. خود فضای شرجی درخت‌ها را سبز نگه می‌دارد. فضا را طوری کنید که بچه…

2- دعا و تلاش برای تربیت نسل پاک

مدرسه خوب قرار بدهید. اگر یک مدرسه، مدرسه‌ی خوبی بود بچه در فضای بچه خوب‌ها، خوب می‌شود. باید فضاسازی کنیم. برای بچه باید دعا کنیم. قرآن می‌گوید: «ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً» قاری: (ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً) (آل‌عمران /38) برای بچه قبل از روانشناسی و تغذیه و ازدواج از خدا بخواهید نسل، نسل پاکی باشد. پدر و مادر خوب، پدر و مادر اگر با کرامت باشند، بچه‌شان خوب تربیت می‌شود. مریم بدون شوهر بچه‌دار شد. صدا امشب با باقی شب‌ها فرق دارد… دیگر حالا نمی‌دانم چه باید بکنم. می‌گفت: فرق بین شیعه‌ها و سنی‌ها چیست؟ گفت: سنی‌ها در مسجدالحرام هفتصد بلندگو دارند سالم است. شیعه‌ها هرجا یک بلندگو دارند، خر خر می‌کند. (خنده حضار)
حضرت مریم بدون شوهر بچه‌دار شد. بچه‌اش را بغل کرد و در جامعه آمد. مردم گفتند: تو پدرت خوب بود. مادرت خوب بود. این بچه از کجا پیدا شد؟ «ما كانَ أَبُوكِ‌ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا» قاری: «ما کان…» حاج آقا: ابوک… قاری: (ما كانَ أَبُوكِ‌ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا) (مریم /28) پدر شریف، مادر شریف، بچه هم شریف می‌شود. پدر کریم، مادر کریم، بچه هم با کرامت می‌شود. اگر زن و شوهر در خانه با هم نیش بزنند. اول حدیث داریم زن و شوهری که به هم نیش بزنند، عبادت هیچکدام قبول نیست و حدیث است. زنی اگر شوهرش را اذیت کند یا مردی، زنش را اذیت کند، عبادت و نماز و روزه‌اش قبول نیست. علاوه بر اینکه وقتی به هم نیش می‌زنند، بچه هم آدم جسور و پر رو و بد دهان بار می‌آید. چه کنیم گناه نکنیم؟ باید قدر خودمان را بدانیم. ما بنده خدا هستیم. «فَضَّلنا» فضیلت داریم. «کَرَّمنا» کرامت داریم. «سَخَّر لکم، خلق لکم» ابر و باد و مه و خورشید برای ما آفریده شده است. انبیاء برای هدایت ما آمده، عقل برای هدایت ما آمده است. فطرت بخاطر هدایت ما آمده است. قدر خودت را داشته باش، ارزان تمام نشده است. این نان که ما دور می‌اندازیم، یکی از مسئولین رده بالای کشور می‌گفت: نشستم 268 گروه برای نان کار کردند. گفتم: 268 نفر؟ گفت: بله. هرچه فکر کردم گفتم: کشاورز، آسیابان و نانوا! سه گروه، گفت: نه، سیلو نمی‌خواهد؟ سیلو از چند قطعه درست شده است. کامیونی که گندم‌ها را آورد از چند قطعه درست شده است. جاده نمی‌خواهد که گندم‌ها را سیلو ببرد؟ این جاده از چه چیزهایی درست شده است؟ نشستم نخ نخش کردم یک لقمه نان 268 گروه کار کردند تا این نان شده است. ما اگر بدانیم نان این است دور نمی‌اندازیم.
نانواهای ما بد نمی‌پزند و خوب می‌پزند. بدانیم اثر این کلمه چیست. قرآن می‌گوید: «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» قاری: (نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ) (یس /12) گاهی وقت‌ها یک کلمه یک چیزی می‌گویند. یک دزد حرفه‌ای را هرچه زندانش کردند، باز دزدی کرد. خواستند اعدامش کنند، لحظه اعدام گفتند: وصیتی نداری؟ گفت: مادرم بیاید دقیقه آخر او را ببینم. مادر دزد را آوردند، گفت: مادر جان، زبانت را در دهان من بگذار. بچه‌اش را می‌خواهند اعدام کنند، او هم مادر است. زبانش را در دهان دزد گذاشت. دزد گاز گرفت طوری که جیغ مادر به فلک رفت. گفتند: چرا چنین کردی؟ گفت: بچه بودم تخم مرغ دزدیدم، این مادر گفت: بارک الله! اگر آن روز به من بارک الله نمی‌گفت من دزد حرفه‌ای نمی‌شدم. یعنی گاهی یک بارک الله سرنوشت آدم را عوض می‌کند. یک «احسن» سرنوشت آدم را عوض می‌کند. در خانه‌ای که فضا کرامت باشد، مثل هوای مازندران، درخت‌هایش سبز است.

3- تغافل از کارهای زشت فرزند

مسأله‌ی دیگر، گاهی اگر بچه خلاف کرد پدر و مادر تغافل کنند. روی خود نیاورید، شتر دیدی ندیدی! برادران یوسف نمی‌دانستند این یوسف است. برادرشان است به اینجا رسیده است. گفتند: «إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ‌ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْل» قاری: (إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ‌ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ) (یوسف /77) گفتند: اگر لیوان گم شده، برادر ما دزد درآمده، تعجب نکن. یک برادر دیگر هم داشتیم، او هم دزد بود. نمی‌دانستند این همان است. قرآن می‌گوید: «فَأَسَرَّها يُوسُفُ» قاری: «فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُم» یوسف از برادرها نسبت دزدی را شنید که برادر قبلی ما، یوسف دزد بود. ولی هیچی نگفت و روی خود نیاورد. گاهی دختر یک غلطی می‌کند، پسر یک غلطی می‌کند، یک مواردی باید پدر و مادر تغافل کنند. البته بعضی جاها هم باید تغافل را شکست.
یکی از مراجع بزرگ، قبل از امام آقای بروجردی و قبل از آقای بروجردی آ سید ابوالحسن اصفهانی بود. ایشان هرکس زنش می‌زایید صد تومان می‌داد. بحث شد که مرجع تقلید آ سید ابوالحسن اصفهانی(ره) پیر شده و متوجه نیست. در شلوغی می‌رویم می‌گوییم: دیشب زن ما زاییده، یک صد تومانی از او می‌گیریم. گفت: بابا متوجه هست روی خود نمی‌آورد. بنا شد امتحان کنند. علما هم عید فطر و عید قربان و عید غدیر و نوروز و روزهایی خانه‌شان شلوغ است. در شلوغی ایشان می‌رفت و می‌گفت: حاج آقا دیشب خداوند بچه‌ای به ما داد، آقا قدمش مبارک! یک صد تومانی به او می‌داد. حالا صد تومانی آن زمان، دوباره عید بعد، عید بعد، عید بعد، صد تومانی هشتم آ سید ابوالحسن در گوشش گفت: قدر این خانم را داشته باشید، یک سال است هشت بار برایت زاییده است. (خنده حضار) یعنی گاهی هم باید تغافل کرد. گاهی هم باید گفت: نخیر من می‌فهمم! اگر می‌خواهید بچه شما حیایش نشکند، خودتان در خانه با حیاء باشید.
چرا می‌گویند: بچه قبل از تکلیف در را بزند و در اتاق پدر و مادر برود؟ برادر بزرگ است، لباس کوتاه، کوتاه کوتاه، یک وجب، دو وجب لباس می‌پوشد. عورت او پیداست. ما یک کلمه گفتیم مسخره کردید. گفتیم: این وزنه بردارها که می‌خواهد دویست کیلو بلند کند، یک ده سانت هم شورتش پایین‌تر باشد. تو که دویست کیلو بلند می‌کنی، ده سانت هم تمبون خودت را بلند کند. می‌رود وزنه بلند کند، حجم بدنش پیداست و اینهایی که پای تلویزیون هستند، بعضی فیلم‌های ما تبلیغ می‌کند، حیاء را کم می‌کند. ساختمان‌های ما حیاء را کم می‌کند. لباس پدر و مادر حیاء را کم می‌کند. بعضی فیلم‌ها حیاء را کم می‌کند. اگر می‌خواهیم گناه نشود باید حیاء پر رنگ شود.

4- بیان زشتی کار، نه بدخواندن فرزند

مسأله دیگر اینکه اگر بچه بد بود، نگو: تو بد هستی، بگو: کارت بد بود. «إِنِّي لِعَمَلِكُمْ‌ مِنَ الْقالِينَ» قاری: (إِنِّي لِعَمَلِكُمْ‌ مِنَ الْقالِينَ) (شعرا /168) قرآن می‌گوید: اگر کسی خلاف کرد، نگو بیا، تو غلط کردی. تو خلاف کردی. بگو: عملت خلاف است.
ضمناً من نمی‌دانستم حالا تصادفاً شد، این بحث را امروز من یاد گرفتم از یکی از برادرهای روحانی که خوشبختانه اینجا خودش آمده نشسته، منتهی آیه‌های قرآنش را به آن اضافه کردیم. تیتر را از ایشان گرفتم، آیه‌هایش را به آن اضافه کردم. از ایشان هم تشکر می‌کنیم. «إِنِّي لِعَمَلِكُمْ‌ مِنَ الْقالِينَ» گفت: عملت بد است. نگو خودت آدم بدی هستی. این هم یک مسأله است. اسم بچه‌ها را محترم ببرید. حدیث داریم پیغمبر اسم بچه‌ها را با کنیه و احترام می‌برد. حسنی! فاطی، بگو: حسن آقا، فاطمه خانم! حدیث داریم اگر می‌خواهید بچه‌ات گوش به حرفت بده، با کرامت اسمش را ببر. شما اگر گفتی: استاد یک سؤالی دارم. با اینکه خسته هستم می‌گویم: بفرمایید. اما گفتی: آ شیخ! یک سؤال دارم، می‌گویم: برو حوصله‌ام نمی‌رسد. حدیث داریم اگر می‌خواهید بچه‌های شما به حرفتان گوش بدهند، با کرامت اسم بچه‌تان را ببرید. بین بچه‌ها فرق نگذارید. «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‌» قاری: (اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‌) (مائده /8) به هردو بچه یکسان نگاه کنید. بچه‌ها می‌فهمند. یک خاطره برای شما بگویم.
مهمان داشتم بچه سه ساله داشت. بچه سه ساله را بوسیدم. بچه سه ساله مهمان را بوسیدم. خودم هم یک بچه سه ساله داشتم، نگاه کرد. دیدم بچه من دید که بچه مهمان را بوسیدم. بچه خودم را هم بعداً بوسیدم. گفت: آقاجون، گفتم: بله. گفت: تو مرا الکی بوسیدی. خیلی بهت زده شدم. این بچه خودم رفت در اتاق و برگشت گفت: آقاجون، گفتم: بله. گفت: دیدی چه به تو گفتم، چنین کردی؟ بچه‌ها می‌فهمند ولی در استخوانشان فرو می‌رود. بچه‌ای از مسجد بیرون آمد و گفت: من پشت سر این آقا نماز نمی‌خوانم، گفتند: چرا؟ گفت: سه جور جواب داد. بچه‌ها که سلامش کردند، گفت: علیک السلام، علیک السلام، به بزرگ‌ها گفت: سلام علیکم، سلام علیکم. به پولدارها گفت: سلام علیکم صبحکم الله بالخیر! می‌گفت: این جواب سلام‌ها براساس اسکناس افراد است. من این آقا را دوست ندارم.

5- عدالت میان فرزندان و دوری از تبعیض

عدالت را بچه‌ها و بزرگ‌ها دوست دارند. یک خانمی سه تا خرما داشت و دو تا بچه داشت. یک خرما را به این یکی، یک خرما را به این یکی داد، خرمای سومی را با دقت داشت تقسیم می‌کرد. امیرالمؤمنین گفت: خانم، بخاطر این دقتی که می‌کنی بین بچه‌هایت عادل باشی، بخاطر این دقت تو اهل بهشت هستی.
حضرت آب خورد. یک بچه این طرف نشسته بود گفت: آب را به من بده. گفت: باشد. تتمه‌ی آب را برای تبرک، تا رفت بدهد یک مشت پیرمرد این طرف بودند. گفتند: یا رسول الله آب را به ما بده. فرمود: اول این بچه گفت. نوبت ایشان است. اگر بچه اجازه داد به شما می‌دهم. به بچه گفت: آقا زاده! این پیرمردها می‌گویند: آب را به اینها بدهم ولی چون شما اول گفتی، نوبت شماست. به اینها بدهم؟ نه! گفت: نه که نه!
سوغاتی یکسان بیاوریم. حدیث داریم اگر پدری بین بچه‌هایش فرق بگذارد حتی در وصیت بگوید: به این یک تومان بدهید و به این دو تومان، گناه کبیره کرده است. چرا بچه گناه می‌کند؟ از پدر و مادر بی حیایی می‌بیند. از پدر و مادر تبعیض می‌بیند. می‌بیند بین بچه‌هایش فرق می‌گذارد. من سراغ دارم کسی را که دو تا زن داشت. یک زن بلند بود و یک زن کوتاه بود. وقتی چادر می‌خرید یکی برای بلند و یک برای کوتاه، تفاوت متر چادر کوتاه و چادر بلند را می‌گفت: برای زن کوتاه می‌داد. البته لازم نیست. ممکن است کسی شکمش گنده باشد و به آن کسی که کم می‌خورد هی پول بدهد. این از نظر فقهی نمی‌خواهم بگویم ولی او از نظر اخلاقی این کار را می‌کرد. پیشنهاد بچه‌ها را قبول کنید. دختر شعیب پیشنهاد کرد و گفت: آقا جان، به حضرت شعیب گفت: این جوان را اجیر کن چوپانی کند. پیشنهاد کار داد. «يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ»‌ قاری: (يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ) (قصص /26) دختر در خانه پیشنهاد کرد که پدر جان این موسی جوان خوبی است. اجیرش کن، تو که پیر شدی و ما دخترها هم نمی‌توانیم چوپانی کنیم، این جوان اجیر ما شود، کارگر ما شود. پیشنهاد دختر را پیغمبر پذیرفت.

6- مشورت با فرزندان در کارهای خودشان

با بچه‌ها مشورت کنید. وقتی خداوند به ابراهیم گفت: بچه‌ات را بکش. کشتن بچه را حضرت ابراهیم با بچه‌اش مطرح کرد. «إِنِّي أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُك‌» قاری: (إِنِّي أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُك‌ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‌) (صافات /102) پسرجان، من مأمور شدم تو را بکشم. «فانظر» یعنی نظریه بده، «ما ذا تری» رأی تو چیست؟ ابراهیم صد ساله با بچه سیزده ساله حرف می‌زند. ما هنوز در خانه‌هایمان هستند، می‌گویند: تو بچه هستی حرف نزن. نگوییم: تو بچه هستی. «يَسْتَمِعُونَ‌ الْقَوْل‌» نه «یستمعون القائل» قرآن می‌گوید: ببین حرف چیست، نگو گوینده‌اش کیست. ممکن است بچه باشد حرف حسابی بزند. بپذیرید. با بچه مشورت کنیم. «فانظر ما ذا تری» پیشنهاد قبول کنیم.
بچه را تحقیر نکنید. بزرگ را هم تحقیر نکنید. نفتی! حالا نفت فروش است چرا نفتی می‌گویید؟ آشغالی! عه… چرا این لقب را می‌دهید؟ در قرآن می‌فرماید: «لا تلمزوا، لا تنابزوا» قاری: (وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ) (حجرات /11) لقب همدیگر را زشت نبرید. به همدیگر «تلمزوا» اگر کسی نیش بزند به کسی دیگر، وای به حال او. «ویل لکل» قاری: (وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ) (همزه /1) وای به کسی که نیش می‌زند. تحقیر نکنیم.
مسأله دیگر به بچه‌تان دروغ نگویید. حدیث داریم اگر به بچه‌ات قول دادی، عمل کن. اگر به همسرت قول دادی، عمل کن. حدیث داریم اگر کسی وقت مهریه به خانم بگوید: اینقدر سکه می‌دهم اما در دلش از روز اول نیتش این باشد که ندهد، هر بار کنار خانم می‌خوابد انگار زنا می‌کند. به بچه قول دادیم عمل کنیم. به همسر قول دادیم عمل کنیم. نگوییم بچه است. این قصه را هم بشنوید.
بچه ما کوچولو بود. گفت: بابا بیسکوییت. گفتم: بیرون بروم برایت می‌خرم. رفتم بیرون یادم رفت. آمدم خانه دوید گفت: بابا بیسکوییت خریدی؟ گفتم: نه، گفت: بابا بد است. بابا بد است. ذکر گرفت. بغل کردم گفتم: بابا خوب است. گفت: نه، بابا بد است. گفتم: عزیز من تو را دوست دارم. گفت: اگر دوستم داری بیسکوییتت کو؟ ما به امام رضا می‌گوییم: یا امام رضا، به ولای علی، یعنی علی من تو را دوست دارم. ولی نماز نمی‌خوانم. فاطمه جون من تو را دوست دارم ولی حجابم را ول می‌کنم. علاقه بدون بیسکوییت را بچه سه ساله از من نپذیرفت چطور ولایت بدون عمل را می‌خواهی خورد امام حسین و امام زمان بدهی؟ آخر اگر امام زمان را قبول داریم باید حرف‌هایش را هم گوش بدهیم. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ‌ اللَّهَ» قاری:‌ (إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ‌ اللَّهَ‌ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ) (آل‌عمران /31) قرآن می‌گوید: اگر… خدا را دوست دارید حرفش را هم گوش بدهید. بعضی بچه‌ها شیرین کاری می‌کنند.

7- شیوه فرزند برای دعوت مادر به نماز

مدیر کل آموزش و پرورش خوزستان آمد نزد من، گفت: یک خاطره از یک بچه دختر بگویم، خستگی من برطرف شد. گفتم: چه؟ گفت: یک بچه دختر امروز آمده گفته: آقا مادر من تا امروز نماز نمی‌خواند. من نماز خوانش کردم. گفتم: تو؟ گفت: بله. گفتم: چطور؟ گفت: گفتم مادر بنشین می‌خواهم با شما حرف بزنم. مادر من نشست. گفتم: مادر، پدر را دوست داری؟ گفت: بله. زنش هستم دوستش دارم. مادر مرا دوست داری؟ بله شما بچه من هستی، دوستت دارم. هی گفتم برادرت را دوست داری؟ خواهرت را دوست داری؟ همه را دوست داشت. گفتم: خدا را هم دوست داری؟ گفت: بله، خدا را هم دوست دارم. خدا ما را آفریده است. گفت: اگر کسی را دوست داری چرا با او حرف نمی‌زنی؟ چرا نماز نمی‌خوانی؟ اگر بابا به تو بگوید: تو زن من هستی و من تو را دوست دارم اما با من حرف نزن. تو قبول می‌کنی؟ اگر بابا تو را دوست دارد، می‌خواهد با تو حرف بزند. تو چطور می‌گویی: من خدا را دوست دارم، با خدا حرف نمی‌زنی و نماز نمی‌خوانی؟ می‌گفت: مادر گفت: می‌خوانم. این مادر بلند شد نماز خواند. این دختر خوشحال بود که با همین بیان لطیفش مادرش را تشویق به نماز کرد.
اگر انسان بخواهد کار بکند خدا راه را جلوی او می‌گذارد ولو کم سواد باشد. به بچه دروغ نگویید. احساس بی اعتمادی می‌کند. اسم خوب روی بچه بگذارید. بعضی می‌گویند: نه خواهرم فاطمه دارد، برادرم مهدی دارد. حسین دارد، حسن دارد. خوب برادرت یخچال دارد و شما دیگر یخچال نمی‌خواهی؟ برادرت فریزر دارد و ما دیگر فریزر نمی‌خواهیم. برادرم تلویزیون دارد من دیگر نمی‌خواهم. برادرم موبایل دارد، من دیگر نمی‌خواهم. چطور تو موبایل و تلفن را نمی‌گویی برادرم دارد و خواهرم دارد. حالا به بچه که رسید نه، خواهرم فاطمه دارد، برادرم زهرا دارد. همه خانه‌ها زهرا درونش باشد. همه خانه‌ها فاطمه درونش باشد، چه می‌شود. لغتنامه دهخدا سه هزار تا علی آباد ثبت کرده است. این دلیل بر این است که ایران کشوری شیعی بوده است. امام سجاد که شهید شد، امام حسین، امام سجاد پسر زید، همه شهید شدند زید هم یک پسر داشت به نام یحیی، او هم شهید شد. زنان خراسان گفتند: حالا که بنی امیه نسل اهل‌بیت را می‌کشد، ما زنان خراسان هرکس پسر زایید اسمش را یحیی می‌گذاریم. به کوری چشم…
یکوقت پرسیدند حالا سالگرد امام خمینی هم هست این را بگوییم. می‌گویند: چرا شما برای امام خمینی سه صلوات می‌فرستید؟ برای پیغمبر یکی؟ جوابش این است. خود امام حسین چرا همه بچه‌هایش را علی گذاشت؟ چرا محمد نگذاشت؟ امام حسین سه تا پسر داشت. علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر، یعنی علی شماره یک، علی شماره دو، علی شماره سه. چرا اسم محمد نگذاشت؟ برای اینکه معاویه گفته بود اسم علی روی بچه‌تان نگذارید. امام حسین گفت: به کوری چشم معاویه همه بچه‌هایم را علی می‌گذارم. شاه می‌گفت: اسم خمینی را نبرید. مردم گفتند: به کوری چشم شاه ما سه صلوات می‌فرستیم. (صلوات حضار) یعنی اینها مسأله ی برخورد است. همه زنان خراسان اسم بچه‌شان را یحیی می‌گذارند تا به طاغوت زمان بگویند: تو یحیی را کشتی ما هزار یحیی جای تو می‌گذاریم. وقتی دانشمندان هسته‌ای را ترور کردند، جمعی از دانشجوها رفتند گفتند: آقا ما رشته‌مان را عوض می‌کنیم و هسته‌ای کار می‌کنیم جبران آنهایی که شهید شدند. یعنی انسان باید غیرت دینی داشته باشد. حالا که او می‌گوید نه، بگوییم: آره.
خدایا یاد ما بده…. این خیلی دعای خوبی است و بعد از زیارت امام جواد است. خدایا یاد ما بده وظیفه ما چیست و توفیق بده عمل کنیم. یادمان بده وظیفه ما چه نیست تقوا بده دوری کنیم. ما را در فهم دین و عمل به دین متحیر و سر در گم قرار نده. خدایا هرچه شب قدر برای خوبان تاریخ مقدر می‌کنی به آبروی خوب‌ها همه آنها را برای همه ما مقدر بفرما. از تک تک شما تشکر می‌کنم. از اینکه امشب صوت کمی مشکل داشت معذرت می‌خواهم. از تولیت آستان قدس هم تشکر ویژه دارم.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1443
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست