responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1266

موضوع: حقّ برادری در رساله حقوق امام سجاد علیه‌السلام
تاريخ پخش: 12/03/1401
عناوين:

1- برادری، مایه عزت، نصرت و قدرت

2- انواع قلب در قرآن

3- لزوم عفو و بخشش و صلح و آشتی میان برادران

4- بهره‌گیری از واژه برادر در روابط اجتماعی

5- برقراری عقد اخوت میان مسلمانان صدر اسلام

6- لزوم تواضع و فروتنی در روابط خانوادگی

7- جایگاه علمی حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

امام سجّاد علیه السلام یک رساله‌ی حقوقی دارد، بیش از پنجاه حق مطرح کرده، ما این حقوق را تفسیر می‌کنیم: حقّ خدا، حقّ بدن، حقّ چشم، گوش، زبان، قلب، حقّ پدر، مادر، همسر، همسایه، حقوق مختلفی است، در این جلسه می‌خواهیم حقّ برادری را بگوییم.
امام سجّاد می‌فرماید: «وَ أَمَّا حَقُّ أَخِيكَ» (تحف العقول، ص 263)، حقّ برادر تو این است، برادر نه فقط آن‌هایی که در خانه هستند، خواهر، برادرهای در خانه، نسبی، همه‌ی امّت اسلامی با هم برادر هستند، همه به گردن هم حق دارند. «أَمَّا حَقُّ أَخِيكَ»، این فعلاً خانه خانه را می‌گوییم، همان برادر، خواهرهایی که در یک خانه هستند.
«حَقُّ أَخِيكَ فَتَعْلَمُ» (تحف العقول، ص 263): بدان؛
«أَنَّهُ يَدُكَ الَّتِي تَبْسُطُهَا» (تحف العقول، ص 263): برادر دست بلندی است که می‌تواند از تو حمایت کند؛
«ظَهْرُكَ الَّذِي تَلْتَجِئُ إِلَيْهِ» (تحف العقول، ص 263): کمر تو است که می‌تواند بار را کمک تو کند؛
«عِزُّكَ الَّذِي تَعْتَمِدُ عَلَيْهِ» (تحف العقول، ص 264): عزّتی است که می‌شود به او اطمینان کرد؛
«قُوَّتُكَ الَّتِي تَصُولُ بِهَا» (تحف العقول، ص 264): برادر قدرت است؛
برادر عزّت است، برادر پناهگاه است. نکند این برادری که این‌قدر کاربرد مثبت دارد، شما برادر بشوید برای این‌که یک کسی را بزنید، ظلم کنید، حقّ یک کسی را بخورید.

1- برادری، مایه عزت، نصرت و قدرت

«لَا تَتَّخِذْهُ سِلَاحاً عَلَى مَعْصِيَةِ اللَّهِ» (تحف العقول، ص 264): برادری که خداوند خلق کرده برای عزّت، قدرت، وحدت، بصیرت از این برادر استفاده کنید، چند تا برادر بشوید، دو تا، یا بیش‌تر، خواهر و برادر بشوید، برای این‌که ظلم کنید، معصیت خدا را بکنید؛
«وَ لَا عُدَّةً لِلظُّلْمِ» (تحف العقول، ص 264): همین‌طور برادرها و خواهر متحّد بشوید، کمک و بازوی ظلم بشوید.
خب پس از نگاه امام زین العابدین علیه السلام برادر دستِ بلند است که می‌تواند حمایت کند، پشت محکم است که می‌تواند پناهگاه باشد، عزّت قابل اعتماد است «تَعْتَمِدُ عَلَيْهِ»، توان موفّق است: «قُوَّتُكَ الَّتِي تَصُولُ بِهَا»، این برادر است.
امیرالمؤمنین می‌فرماید خواهر، برادرها در خانه رابطه‌شان چه جور باشد:
«يَا بَنِيَّ بِالتَّوَاصُلِ»: رفت و آمد داشته باشید، «وَ التَّبَاذُلِ»: بذل ؟؟؟ 4:09، بخشش، به همدیگر چیزی ببخشید، «وَ إِيَّاكُمْ … وَ التَّدَابُرَ»: به هم پشت نکنید، «وَ التَّقَاطُعَ»: از هم جدا نشوید، قطع نشوید، برادر بازو است، عزّت است، مبادا به هم پشت کنید، با هم بد باشید.
اگر می‌خواهی کمک کنی، اوّل به برادر و خواهرت، «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاج‌» (من لا يحضره الفقيه، ج‌ 2، ص 68): اگر می‌خواهی خدمتی به کسی کنی، نگاه کن تو فامیلتان اگر محتاج است، به غریبه‌ها نمی‌رسد.
خب، از یوسف یاد گیرید. برادران یوسف، یوسف را در چاه انداختند، بزرگ‌ترین ظلم را کردند، از فراق یوسف بابایش نابینا شد، چشمش را از دست داد، سال‌ها یوسف از پدر جدا بود، فراق، غربت، تهمت، همه‌ی مصیبت‌ها را کشید، ولی وقتی برادرها گفتند غلط کردیم، فرمود الآن شما را بخشیدم، کینه‌ی کسی تو دل نباشد. اصلاً انسان حق ندارد اگر با کسی هم برخورد تند دارد، بیش از سه روز طول بکشد. «لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَهْجُرَ أَخَاهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ» (وسائل الشيعة، ج‌ 12، ص 264)، ممکن است آدم در یک برخوردی از یک نفر ناراحت بشود، حتّی از برادر و خواهرش ناراحت بشود، ولی تا سه روز، روز چهارم باید کینه‌ها را کنار بگذارد، تا سه روز، حتّی اگر با بچّه‌ات قهر کردی. اسلام می‌فرماید بچّه‌ات را حق نداری بزنی، اما می‌توانی قهر کنی، ولی طول نکشد قهرت.
حدیث داریم چند تا چیزی را از بچّه‌ها یاد گیرید، بچّه‌ها وقتی قهر می‌کنند، بعد از چند لحظه آشتی می‌کنند. (تحرير المواعظ العددية، شیخ علی مشکینی، ج 1، ص 389) قلبی که کینه در آن است، این را آیه قرآن می‌گوید، می‌گوید: «رَبَّنَا … لا تَجْعَلْ في‌ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا» (حشر، 10)، خدایا کینه‌ی مؤمن در دلم نباشد، قلبی که کینه دارد، مثل ظرف آبی است که سوسک در آن افتاده است، شما خودت آب در آن ظرف نمی‌ریزی، می‌گویی بهداشتی نیست، قلب کینه‌دار، قلب پاکی نیست.

2- انواع قلب در قرآن

در قرآن سه رقم قلب داریم:
1- قلب سلیم؛ 2- قلب منیب؛ 3- قلب مریض، «في‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (بقره، 10).
قلب سلیم، قلبی است که در آن غیر خدا نباشد، شرک نباشد، کینه نباشد، غرور و تکبّر نباشد، خودخواهی نباشد و قلب سالم، قلبش پاک است؛
قلب منیب این است که اگر یک انحرافی هم پیدا کرد، انابه کند، برگردد، استغفار کند و بفهمد که این شیطانی است، دور کند از خودش؛
قلب مریض، قلبی است که «في‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»، این‌ها کینه دارند، بدخواهند، اصلاً نمی‌توانند مسلمان‌ها را ببینند، اگر ببینند که «إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» (توبه، 50): اگر به شما خیری رسید، در هسته‌ای، در پتروشیمی، در عرض کنم به حضور شما در هر مسئله‌ای اگر به یک رشد علمی رسیدید، تحمّل نمی‌توانند بکنند، اگر خیری به شما رسید «تَسُؤْهُمْ»، ناراحت می‌شوند، اما اگر شرّی به شما رسید، لذّت می‌برند، این قلب مریض است. در قرآن هم آیه برای قلب زیاد داریم که مواظب قلبتان باشید، ممکن است کسی با دست و پا اهل ظلم نباشد، اما بدخواه است، یعنی قلبش سالم نیست، خوشش نمی‌آید یک نفر ترقّی کند، از نظر علمی، صنعتی، اقتصادی، سیاسی، قلب سلیم قلبی است که کینه در آن نباشد.
حقّ برادری، یوسف گفت الآن همه‌تان را بخشیدم. خیلی مهم است کسی برادرش را سی، چهل سال در چاه بیندازد، از او جدا بشود، بعد هم آن برادر هم سرنوشت طولانی پیدا کند، بعداً که همدیگر را دیدند و شناختند، گفتند: «معذرت می‌خواهیم»، گفت: «باشد، بخشیدمتان». ما آدم داریم که یک ناراحتی دیده، یک کار غلطی از برادرش دیده، می‌گوید: «نه، دیگر با من حرف نزن، تو آن طرف جوی، ما هم این طرف جوی، من و شما آبمان توی یک جوی نمی‌رود، پس دیگر با من حرف نزن.»
قرآن می‌فرماید: «قُلُوبُكُمْ … كَالْحِجارَة» (بقره، 74)، بعضی دل‌ها هم سنگ است، بعد می‌گوید: «نه، از سنگ هم سفت‌تر است، از کنار سنگ‌ها چشمه‌ی آب بیرون می‌آید، اما بعضی دل‌ها ده‌ها سال می‌گذرد، یک ذرّه نرمش در آن وجود نیامده.» قلب آرام، قلب نرم، ارزش دارد، سنگدلی، قساوت قلب مورد توبیخ است. امام در مناجاتش می‌گوید: خدایا چرا چشمم گریه ندارد؟ چرا قلبم سنگ است؟ چرا «إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ» (صافات، 13)؟ چرا به من تذکّر می‌دهند، پس می‌زنم؟ چرا از حق بدم می‌آید؟ «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» (زمر، 45)، وقتی می‌گویند خدا، مشمئز می‌شوم، وقتی می‌گویند اسلام، خیلی خب حالا، حالا این حرف‌ها را نزنید، اسراف، دیگر این حرف‌ها را نزن، الآن از از این حرف‌ها گذشته است. تا می‌گوییم گناه است، دروغ است، غیبت است، اسراف است، ظلم است، خدا راضی نیست، «اشْمَأَزَّتْ» برخورد تلخ می‌کند، «وَ إِذا ذُكِرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ» (زمر، 45)، وقتی می‌گوییم بین‌الملل، روابط اجتماعی، تا می‌گوییم بین‌الملل باز می‌شود، تا می‌گوییم قانون الهی، گرفته می‌شود، این‌ها علامت بیماری قلب است. «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» (زمر، 45)، وقتی می‌گوییم خدا، مشمئز می‌شود، یعنی بدش می‌آید، وقتی می‌گوییم غیر خدا، بین‌الملل، شاد می‌شود. پناه بر خدا. یک مناجاتی دارد همین امام زین العابدین که داریم حرف‌هایش را می‌زنیم، مناجات الشّاکیّن در مفاتیح هست، پانزده تا مناجات است، هر مناجاتی یک اسم دارد، می‌گوید خدایا «إِلَيْكَ أَشْكُو» من شکایت می‌کنم، از قلبم پهلوی تو شکایت می‌کنم، این قلب من، قلب نیست، سنگ است. امیرالمؤمنین سر جایش شجاع بود، سر جایش گریه می‌کرد، هم باید انسان اشک داشته باشد. خدا رحمت کند، در آستانه‌ی رحلت امام خمینی هم هستیم، این جمله را بگویم، مرحوم کوثری بود که روز عاشورا و ایّام دیگر روضه می‌خواند در حسینیه‌ی جماران برای امام خمینی. می‌گفت که: «من گاهی وقت‌ها روضه که می‌خوانم، امام پیغام می‌دهد که بگو بیاید در خانه‌ام، یک روضه‌ی دیگر هم بخواند، این روضه‌ای که در حسینیه خواندند، من سیر نشدم.» می‌گفت: «وقتی من می‌روم در خانه، امام می‌نشیند، من روضه می‌خوانم، جوری امام گریه می‌کند که آدم تعجّب می‌کند.»، همان امامی که به آمریکا می‌گوید: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»، در مقابل مظلومیت اهل بیت بعد از هزار و دویست، سیصد سال زار زار گریه می‌کند، قلب خوب است هم قاطع باشد، یک وقت فرمود: «اگر خمینی تنها هم بماند، لحظه‌ای با آمریکا آشتی نخواهم کرد»، اگر خمینی تنها بماند، این جمله مال خود امام است، در پیامی که به مناسبت حج بود، اگر خمینی تنها هم بماند، هرگز با آمریکا آشتی نخواهم کرد.

3- لزوم عفو و بخشش و صلح و آشتی میان برادران

خب قرآن می‌گوید که هم یوسف بخشید، گفت: «لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» (یوسف، 92)، چون دید برادرها شرمنده هستند، خجالت کشیدند که چه ظلمی کردند، گفت: «لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»، یعنی همین امروز، هم گفت که: «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ» (یوسف، 92)، هم خودش بخشید، هم از خدا خواست که خدا این‌ها را ببخشد، خیلی مهم است، خیلی این‌ها مهم است.
قرآن یک آیه دارد می‌گوید اگر خدا می‌خواهید شما را ببخشد، شما هم مردم را ببخشید، «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا» (نور، 22): باید همدیگر را عفو کنند، از سر تقصیر همدیگر بگذرند، «أَ لا تُحِبُّونَ» (نور، 22): دوست ندارید، «أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» (نور، 22): مگر دوست نداری خدا تو را ببخشد، خب تو هم برادرت را ببخش. حالا این خواهر، برادر، عمو، عمّه، دایی، پسر خاله، پسر دایی، یک کلمه‌ای گفت که نباید بگوید، دیگر حالا این را به عنوان یک سند جرم ابدی قرار نده.
قلب سالم مثل ظرف سالم است، ظرف سالم باشد، شما شیر و شربت و شیرینی و چایی می‌ریزی، اما اگر ظرف آلوده باشد، این کار را نمی‌کنیم. قلب سالم الطاف الهی را دریافت می‌کند، قلب مریض مثل توپ بسته است، توپ بسته، یک توپ را شما بیندازید در اقیانوس‌ها، آب توش نمی‌رود، مقصّر آب نیست، آب نرم است، در هر جا نفوذ می‌کند، اما این توپ درش بسته است، وقتی توپ درش بسته است، دیگر آب نفوذ نمی‌کند. قلب‌های سخت مثل توپ بسته‌اند، رحمت خدا شاملشان نمی‌شود.
«فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ» (حجرات، 10)، قرآن دستور داده که اگر بین دو تا برادر اختلاف است، شما بیایید آشتی‌کنان راه بیندازید، واسطه‌گر باشید، اگر دو نفر که با هم قهرند، شما اقدام کردی، این‌ها را آشتی دادی، از همه‌ی نمازهای مستحبی و روزه‌های مستحبی ثوابش بیش‌تر است، روایت است، حدیث است، نگذاریم در فامیلمان افرادی با هم کدورت داشته باشند و ما بی‌خیال، بی‌تفاوت باشیم. مؤمنین همه با هم یکدست‌اند. برادرند.
زمان جنگ چند نفر رئیس‌جمهور با هم آمدند خدمت امام خمینی، که شما آتش‌بس را قبول کنید، صدّام ظلم کرده، حالا شروع کننده‌ی جنگ صدّام بوده، بعثی‌ها بودند، شما ببخشید، تمامش کنید، جنگ را تمامش کنید. امام فرمود: مگر شما مسلمان نیستید، شما رئیس‌جمهورهای چند تا کشور هستید، اسلام به شما چه گفته؟ گفته اگر یک یاغی پیدا شد، همه‌تان علیه یاغی بسیج بشوید، طبق قانون اسلام و آیه‌ی قرآن، همه‌ی شما باید علیه صدّام بسیج بشوید، عوض این‌که علیه صدّام بسیج شوید، آمدید به من می‌گویید کوتاه بیا؟! ما که شروع کننده نبودیم، «وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» (توبه،13)، هیچ وقت ایران شروع کننده‌ی جنگ نبوده، اسلام اجازه نمی‌دهد، قرآن آیه دارد، می‌گوید: «وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ»، این‌ها اوّلین مرتبه این‌ها ابتدا کردند، ما آغاز کننده‌ی جنگ نبودیم.

4- بهره‌گیری از واژه برادر در روابط اجتماعی

خب علاقه‌ی دو تا برادر عمیق است، امروز کلماتی می‌گویند: دوست، رفیق، همشهری، هم‌محلّه‌ای، این‌ها هیچ کدام معنای برادری نیست. مثل کلمه‌ی مادر، کلمه‌ی مادر را بردار یک لغت دیگر بگذار، خانم، پرستار، معلّم، مربّی، نمی‌دانم خادم، هر کلمه‌ای بگویی، مادر یک چیز دیگر است، بعضی کلمات را نمی‌شود جابه‌جا کرد. دو تا برادری که همدیگر را دوست دارند، سابقه دارد، از بُن همدیگر را می‌شناسند، علاقه‌شان فطری است، وجدانی است، مصنوعی نیست، دکور نیست، نه، منافقانه نیست، به ظاهر یک چیزی بگوید. دو تا برادر غم همدیگر را می‌خورند، شادی هر یک برای دیگری شادی است، غم هر کسی برای دیگری غمناک است. در روایت داریم دو تا برادر، مثل دو تا دست هستند، همدیگر را می‌شویند، دو تا دست همدیگر را می‌شویند، یعنی عیب همدیگر را برطرف می‌کنند.
این‌که می‌گویند مؤمنین با هم برادرند، این کلمه‌ی برادر یعنی فرهنگ برادری جا بیفتد، همه‌ی مشکلات حل می‌شود. چرا کلاهبرداری می‌کنی؟ پنیر وقتی می‌فروشی، چرا وقتی درش را باز می‌کنی، بیش‌ترش آب پنیر است؟ این یعنی چه؟ یعنی آمدم جیب این آقای مشتری را خالی کنم، نمی‌خواهم پنیر به او بدهم، آب پنیر به او می‌دهم، پول پنیر از او می‌گیرم. ایمان به برادری نداریم. کلاهبرداری‌ها، اختلاس‌ها، احتکارها، این‌ها همه به خاطر این است که کلمه‌ی برادر به معنای واقعی‌اش از بعضی دل‌ها پاک شده است، وقتی برادری پاک شد، کلاهبرداری، دولت هم نمی‌تواند، دولت که نمی‌تواند برای هر یک ترازو و برای هر یک مغازه بازرس بفرستد، خب خود آن بازرس هم اگر روح برادری نداشته باشد، خود بازرس رشوه می‌گیرد، جابه‌جا می‌کند.
یکی از نزدیکان ما مهندس تغذیه بود، می‌گفت: «رفتم بازدید از یک گاوداری، لبنیاتی، دیدم فوری آمد و یک هدیه به ما داد و گفت آقا این عیدی شماست به مناسبت تولّد شماست، یا به مناسبت ورود شما یک هدیه!» من دیدم که هدیه را داد که من گزارش تلخ ننویسم، شما بازرس هم که می‌فرستی، به بازرس چک می‌دهند، گولش می‌زند. باید ایمان درونی باشد و باور کنیم ما همه‌مان برادریم، «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم‌» (إسراء، 7)، خیر برسانیم، خیر می‌بینیم، باید این باورمان باشد، «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم‌»، اگر خیر بدهید، خیر می‌بینید، شر انجام دهید، شر می‌بینید. «مَنْ حَفَرَ لِأَخِيهِ بِئْراً وَقَعَ فِيهَا» (الكافي، چاپ إسلامية)، ج ‌8، ص 19)، اگر کسی چاه برای کسی بکند، خودش داخلش می‌افتد. می‌گویند چاه‌کن، آن کسی که خودش چاه می‌کند، همیشه خودش هم قعر چاه است، آن کسی که دارد چاه می‌کند، چون چاه می‌کند برای مردم، همیشه خودش قعر چاه است. این مسئله‌ی برادری، مسئله‌ی مهمی است.
باور کنیم برادریم. «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمان» ‌(حشر، 10)، برادر دینی همیشه هست، «إِخْواناً عَلى‌ سُرُرٍ مُتَقابِلينَ» (حجر، 47) ، قرآن می‌گوید برادران دینی در بهشت هم روبه‌روی همدیگر می‌نشینند، لذّت می‌برند، اما برادران خواهر برادری این‌ها در دنیا است، قیامت که شد «لا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» (مؤمنون، 101)، «لا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» یعنی برادری قیچی می‌شود، برادر، خواهری دنیا قیچی می‌شود، ولی برادر معنوی، برادر دینی، «إِخْواناً عَلى‌ سُرُرٍ مُتَقابِلينَ»، آیه قرآن است، تمام برادرها.

5- برقراری عقد اخوت میان مسلمانان صدر اسلام

در منطقه‌ی نخیله هفتصد و چهل نفر مسلمان بودند. جبرئیل نازل شد که خداوند بین فرشته‌ها برادری ایجاد کرده، ای پیغمبر شما هم بین مسلمان‌ها برادری ایجاد کنید، هر مسلمانی برود سراغ رفیقش که به هم می‌خورند، با هم برادر شوند، هفتصد و چهل نفر همه با هم برادر شدند، آن وقت برادری را هم یک چند تایش را نقل کردند، من اینجا نوشتم، ابوبکر با عمر برادر شد، عثمان با عبدالرّحمان، سلمان با ابوذر، طلحه با زبیر، مصعب با ابوایّوب، حمزه با زید بن حارثه، ابودرداء با بلال، جعفر طیّار برادر حضرت علی با معاذ بن جبل، مقداد با عمّار، عایشه با حفصه، امّ السلمه با صفیّه، پیغمبر با امیرالمؤمنین، با علی علیه السلام، ایجاد برادری.
یکی از کارهای عید غدیر این است که به هم که می‌رسند، صیغه‌ی برادری بخوانند، که همه‌ی حقوق را بخشیدم، اما در قیامت منتظر شفاعت تو هستم. داریم افراد زیادی را برادر خودتان قرار بدهید، هر برادری حقّ شفاعت دارد، هر برادری در حقّ برادر دعا می‌تواند بکند.
6- لزوم تواضع و فروتنی در روابط خانوادگی
اگر برادر از شما قهر کرد، می‌گوید شما مقابله به مثل نکن، «صِلْ مَنْ قَطَعَك‌» (من لا يحضره الفقيه، ج ‌4، ص 179)، او قطع رابطه کرده، تو برو سلام کن، او دیدن شما نمی‌آید، آخر من برادر بزرگم، او باید بیاید دیدن من! حالا بله، او باید بیاید، حالا نیامده، تو برو. مگر پیغمبر بزرگ نبود؟! مگر به بچّه‌ها سلام نمی‌کرد؟! چرا این‌قدر گیر خودمان هستیم؟ یک افرادی گیر شرقند، یک افرادی گیر غربند، یک افرادی گیر شرق و غرب نیستند، گیر خودشانند، همه‌اش تو دنیای خیال نشسته، من خانم بزرگم، من عمّه‌ی بزرگم، من خاله‌ی بزرگم، من برادر بزرگم، من ریش‌سفید فامیلم، همه باید بیایند دیدن من. البتّه احترام کوچک از بزرگ سفارش اسلام است، پیغمبر فرمود: «وَقِّرُوا كِبَارَكُم‌» (وسائل الشيعة، ج ‌10، ص 313)، به ریش‌سفیدها، به بزرگ‌ها احترام بگذارید، اما معنایش این نیست که حالا اگر او نیامد، پس من نروم دیدنش، اوّل صبر کنم او سلام کند، کسی که سلام می‌کند، چند برابر پاداش دارد، کسی که جواب سلام می‌دهد، یک ثواب دارد، کسی که اوّل سلام را آغاز می‌کند، چند تا ثواب دارد، ما گیر چه چیزی هستی؟!
قصّه را بارها گفتم، یک بار دیگر هم بگویم. شخصی سوار اسب بود، رسید داشت می‌رفت، رسید به نهر آبی، نهر آب هم یک وجب، دو وجب آب بیش‌تر نداشت، اسب راحت می‌توانست از توی آب برود آن طرف رودخانه. اسب ایستاد. هر چی هی زد، نرفت، شلّاق زد، نرفت. خودش پاچه‌هایش را کشید بالا، رفت تو رودخانه، افسار را کشید، دید نمی‌رود! یک مرد حکیمی گفت: «چته؟!» گفت: «آقا یک وجب آب هست، اسب می‌تواند از توی آب رد بشود، ولی ایستاده!» گفت: «یک بیل بردار، آب را گلی کن، می‌رود.» این هم یک بیلی برداشت و آب رودخانه را گلی کرد، رفت. گفت: «خدا خیرت بدهد، ما را نجات دادی، چی بود؟!» گفت: «آب که تمیز است، اسب می‌آمد، عکس خودش را می‌بیند، تو آب تمیز آدم عکس خودش را می‌بیند و کسی که خودش را ببیند، حاضر نمی‌شود پا روی خودش بگذارد و کسی که خودبین باشد، خودش را بیند، پا روی نفسش نگذارد، حرکت نمی‌کند.» خیلی جمله‌ی حکیمانه هست، حقیقت هم همین است.
لذا حدیث داریم بعضی‌ها در عبادت می‌گویند: «نه، در شأن من نیست!» حدیث داریم بیاید زمانی که اذان گفتن سبک باشد برای افراد با‌شخصیت، مثلاً یک آیت الله اذان بگوید، یک امیر لشکر، یک سردار، یک تاجر در بازار اذان بگوید، زمانی می‌آید که اذان را می‌گذارند برای افراد ضعیفی، یک افراد ضعیفی را پیدا می‌کنند، می‌گویند تو این اذان را بگو، آدم‌های سرشناس اذان نمی‌گویند، چرا به خاطر این‌که می‌گوید من با این موقعیت الله اکبر بگویم، گیر شرق نیستیم، گیر غرب نیستیم، گیر خودمان هستیم. یک خورده باید خودمان را بشکنیم، اگر خودمان را بشکنیم، توپ باز می‌شود، آب اقیانوس وارد توپ می‌شود، تا مادامی که در توپ بسته است، توی هر دریایی آب اقیانوس و دریا تو توپ نمی‌رود، گیر در توپ هست، درش بسته است.

7- جایگاه علمی حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

خب بحث را اینجا جمعش کنیم. ضمناً تولّد حضرت معصومه را تبریک می‌گویم، این خاطره را هم به ذهنم آمد بگویم. جمعی از شیعیان سؤالات بسیار مهم و علمی داشتند، آمدند مدینه، در خانه‌ی امام کاظم، سؤال‌ها را جواب بدهند، امام کاظم علیه السلام خانه نبود، حضرت معصومه که روز دختر است، خانه بود. حضرت معصومه از پشت در گفت: «چه کسی هستید شما؟»، گفتند: «ما شیعیان پدرت هستیم، سؤالات علمی زیادی آوردیم، جواب می‌خواستیم، حالا ایشان خانه نیست.» گفت: «بدهید من جواب دهم. گفتند: «می‌توانی؟» گفت: «بله» نامه‌ها را گرفت و حضرت معصومه رفت تو خانه و دانه دانه این‌ها را جواب داد و آمد نامه‌ها را پس داد. خب این‌ها شک داشتند که این جواب‌ها درست است، یا درست نیست، چون جواب را از امام کاظم می‌خواستند، نه از دخترش. در راه که برمی‌گشتند، امام کاظم را دیدند که دارد می‌رود خانه. گفتند: «آقا نبودید، دخترت جواب داد.» گفت: «دخترم همه را جواب داد؟ بدهید ببینم چی جواب داد؟» امام کاظم نامه‌ها را گرفت و یک نگاهی به نامه‌ها کرد، دید همه‌ی جواب‌ها درست است، فرمود: «فداها ابوها»، پدرش موسی بن جعفر فدای این دختر، موسی بن جعفر امام هفتم فدای این دختر، موسی بن جعفر فدای این دختر، سه مرتبه فرمود: «فداها ابوها»، همین جمله‌ای که پیغمبر به فاطمه‌ی زهرا فرمود، امام کاظم هم به حضرت معصومه فرمود. روز دختر را تبریک می‌گوییم. دختر مقامی دارد، دختری که زنده در گور می‌کردند، پیغمبر فرمود: چرا زنده در گور می‌کنید، این کوثر است؟» کوثر یعنی خیر زیاد است، «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر» (کوثر، 1)، آن زمانی که دختر ننگ بود، پیغمبر به دختر فرمود: کوثر، یعنی نه خیر عادّی، خیر زیاد. حوادث تلخی هم نظیر ساختمان آبادان و حوادث تلخ دیگر هم هی باید، ما اگر این برادری را حل کنیم که واقعاً احساس کنیم، قرآن یک آیه داریم می‌گوید: «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْض‌» (آل عمران، 195)، یعنی من از شما هستم، شما هم از من هستید، این شعری که سعدی گفته: بنی آدم اعضای یکدیگرند، این حدیث است، حضرت فرمود: «انسان مثل اعضای بدن است، یک عضو درد کند، خواب از سر باقی‌ها هم می‌رود.» (صحیح بخاری، ج 8، ص 10) مثلاً انگشت من می‌رود لای در، بریده می‌شود، شکسته می‌شود، خواب از چشمم گرفته می‌شود، راحتی از بدنم گرفته می‌شود.
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
امیدوارم که هر چی‌اش کم‌تدبیری مسئولین است، متنبّه بشوند، توبه کنند، جبران کنند، هر چی‌اش هم عبرتی است برای ما که در ساختمان‌سازی، این درست نیست که در کشورهای غربی و غیر مسلمان، ساختمان چهل طبقه خراب نشود، در ایران اسلامی ساختمان ده طبقه خراب بشود، این برای اسلام عزیز نیست، این ننگ اسلام است. امام صادق فرمود: «برای ما ننگ نباشید، عزّت باشید.» (كافي، چاپ إسلامية، ج‌2، ص 77). امیدوارم این‌ها هر جوری هست، حل بشود.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در فرهنگ اسلامی، کدام گروه از نیازمندان در اولویت صدقه هستند؟
1) اقوام و خویشان نیازمند
2) بیماران بیگانه
3) سالمندان بیگانه

2- آیه 10 سوره بقره به کدام یک از انواع قلب اشاره دارد؟

1) قلب سلیم
2) قلب منیب
3) قلب مریض

3- برخورد حضرت یوسف علیه‌السلام با برادران خطاکارش چه بود؟

1) عفو و بخشش
2) دعا برای آمرزش الهی
3) هر دو مورد

4- آیه 10 سوره حجرات به چه امری فرمان می‌دهد؟

1) صلح و آشتی میان همسران
2) صلح و آشتی میان برادران
3) عفو و بخشش میان برادران

5- در صدر اسلام، ‌میان چه کسانی عقد اخوّت و برادری برقرار شد؟

1) رسول خدا و حضرت علی علیهماالسلام
2) حضرت زهرا و حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیهما
3) امام حسن و امام حسین علیهماالسلام

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1266
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست