responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1052

موضوع: تقوا، راه رسيدن به رستگاري

تاريخ پخش: 07/07/86

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

 دو جلسه راجع به سوره شمس صحبتي کرديم و مقداري از حرفها ماند که بعد از آن که خداوند قسم مي‌خورد به خورشيد به ماه به زمين به شب به روز به نفس و يازده قسم مي‌خورد و درآخر مي‌گويد: («قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا») (شمس/9) فلاح و نفاق چيست؟

فلاح و رستگاري در چيست؟ بسياري از عبادت‌ها براي تقوا است، از جمله همين ماه رمضان، قرآن مي‌گويد: («كُتِبَ عَلَيْكُمْ الصِّيَامُ») (بقره/183) واجب شد بر شما روزه، مي‌گوييم چرا؟ در آخر مي‌گويد(«لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ») (بقره/183) تا شما تقوا داشته باشيد. زيرا وقتي يک ماه نان و آب خود را نخورد، به نان و آب مردم هم رسيد مي‌تواند خود را کنترل کند.

روزه بگيريد چون گناهان ما از دو ريشه آب مي‌خورد، اگر درختي را درخت گناه فرض کنيم اين داراي دو ريشه است، بعضي گناه‌ها از شهوت است و بعضي از غضب است. گرسنگي و تشنگي اين ريشه را ضعيف مي‌کند وقتي به ريشه‌ها آب نرسيد، شاخه‌ها هم خشک مي‌شود.

حالا که روزه گرفتيد براي تقوا، تقوا براي چيست؟ مي‌گويد («وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ») (بقره/189) تقوا داشته باشيد براي رستگاري، عبادت براي تقوا، تقوا براي رستگاري («قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا») (شمس/9) رستگاري در چيست؟

عوامل رستگاري

1- عوامل رستگاري در قرآن

قرآن به کساني مي‌گويد رستگار که («يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ») (آل‌عمران/104) امر به معروف و نهي از منکر مي‌کنند، در آيه‌اي ديگر مي‌گويد: («يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ») (بقره/3) غير از آنچه مي‌بينند به دست غيبي هم ايمان دارند، فقط نمي‌گويند: چون اسلحه داريم پيروز مي‌شويم مي‌گويد: اسلحه داريم اما نصرت به اسلحه نيست، («وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ») (آل‌عمران/126) نصرت از خدا است. ممکن است همه امکانات داشته باشيم اما موفق نشويم.

مثال ما مثال آنهايي است که رانندگي ياد مي‌گيرند، کساني که آموزش رانندگي مي‌روند گاز و ترمز زير پايش است اما زير پاي مربي هم است ممکن است اين گاز بدهد ولي مربي ترمز کند. اينطور نيست که هر چه شما بخواهيد همان شود، يک گاز و ترمز خدا به شما داده است، اما يک گاز و ترمز هم زير پاي خودش است. يعني هم ما اراده داريم هم خدا مي‌تواند شل کند و سفت کند.

(يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ) (بقره/3) کساني که («آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ») (اعراف/157) به پيغمبر ايمان بياورند («عَزَّرُوهُ» )تعظيم کنند او را، («نَصَرُوهُ» )نصرت کنند او را، يعني وفاداري به پيغمبر («جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ») (انفال/72) جهاد کنند، با مال، پول بدهند، و انفس، و جان بدهند يعني مال و جانشان را در راه خدا خرج کنند. («وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ») (اسراء/26) به اقوام برسند، حق اقوام را بدهند «والمسکين» به مساکين کمک کنند («يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ») (حشر/9) («وَاذْكُرُوا اللَّهَ» )(بقره/203) بعضي از کارها در قرآن پخش است که رستگاري در آنهاست.

2- شقاوت مند ترين انسان‌هاي روزگار

 در سوره شمس («فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا») (شمس/14) جنايت کار در تاريخ زياد بوده است اما کلمه‌ي اشقي يعني شقي‌ترين، جنايتکارترين به دو نفر اطلاق مي‌شود، من اين را در تفسير الطيب البيان براي آيه الله طيب اصفهاني در تفسير‌هاي ديگر نديده‌ام، خيلي لطيف بود يکي کسي که ناقه صالح را کشت و ديگري کسي که حضرت علي(ع) را کشت مي‌گويند اشقي، يعني شقاوتش درجه يک است.

 چرا به اينها گفتند اشقي، به قاتل امام حسين اشقي نمي‌گويند، مي‌گويند شقي، به قاتل حضرت زهرا(س) به قاتل ائمه الهدي اشقي نمي‌گويند فقط به قاتل حضرت علي مي‌گويند، دليلش چيست؟ تمام جنايت کارهاي تاريخ ريشه جنايت آنها چيست؟ 1 ـ به دست گرفتن قدرت 2 ـ يا حفظ قدرت 3 ـ محو رقيب 4 ـ دستيابي به… ولذا هارون الرشيد به پيغمبر گفت: يا رسول الله من پسر عموي تو هستم اما موسي بن جعفر را زندان مي‌کنم براي اينکه اگر زندان نرود مردم دورش جمع مي‌شوند و حکومت از دست من گرفته مي‌شود.

عمر سعد گفت: من امام حسين را مي‌کشم براي اينکه حکومت ري را به دست بگيرم. يزيد دستور داد کربلا امام حسين را بکشند، براي اينکه ديد همه همراه او هستند، امام حسين گفت: من با تو بيعت نمي‌کنم. بالاخره جنايت کار‌ها به اين دليل که قدرت بگيرند و قدرت را حفظ کنند و اينکه رقيب را محو کنند.

آن کس که شتر حضرت صالح را کشت هيچ دليلي نداشت، بعضي از افراد يک سيلي مي‌خورند و يک سيلي مي‌زنند، ولي بعضي از افراد جنس شان جلب است مثلاً از مدرسه بيرون مي‌آيد يک پاشنه کش دست مي‌گيرد همينطور که مي‌رود ديوار مردم را خط خطي مي‌کند. يک وقت انتخابات است مي‌خواهند اعلاميه بچسبانند فلاني رأي بياورد در چراغاني‌ها ميخ مي‌کوبيم بالاخره به دليلي ديوار را خراب مي‌کنند، اما بعضيها بدون دليل اين کار را انجام مي‌دهند.

ابن ملجم که امام علي (ع) را کشت، نه مي‌خواست به حکومت برسد، نه قدرتي داشت مي‌خواست حفظ کند، نه رقيبش بود، پس براي چه چيزي بود؟ اين که مي‌گويند اشقي الاولين اشقي الآخرين يعني شقي ترين آن است که دست به جنايت مي‌زنند و خود هم بهره‌اي نمي‌برند.

3- خسارت در دنيا و آخرت

 کسي دروغ مي‌گويد به چيزي مي‌رسد، آدم غصه مي‌خورد که دروغ ميگويد که ديگري پولدار شود، مثلاً در شرکتي کار مي‌کند در مغازه‌اي کار ميکند دروغ مي‌گويد که رئيس شرکت و مدير عامل پولدار شود. اين خيلي شقاوت مي‌خواهد که من بروم جهنم براي اينکه او به جايي برسد. از خدا بخواهيم که به گناه آلوده نشويم بخصوص گناهاني که ديگران سود مي‌برند و ما به هيچ چيزي نمي‌رسيم («خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ») (حج/11) يکي ميزد بر سرش و مي‌گفت باختم از او پرسيدند چه شده است؟ گفت به من گفته اند برو کربلا امام حسين را بکش جايزه بگير من هم 10 درهم خرج خودم و اسبم و شمشيرم کرده ام رفتم امام حسين را کشتم 6 درهم به من داده اند. يعني هم جزء جنايت کار‌هاي تاريخ شده ام هم به دنيا نرسيدم.

قرآن درباره‌ي شتر مي‌گويد («عَقَرُوهَا» )شتر را يکي کشت اما چون راضي بودن مي‌گويد («عَقَرُوهَا» )اگر کسي گناه بکند ديگران به گناه او شريک باشند کساني که به گناه ديگري راضي باشند آنها هم در کناه شريک هستند. کتکش زد، دستش درد نکند او زده است شما هم که مي‌گويي دستش درد نکند شما هم شريک هستيد. مواظب باشيد نه خودمان گناه کنيم نه کمک به کسي بکنيم براي گناه. قيامت روايت داريم يک قطره خون ميچکد روي سينه يک نفر مي‌گويند اين چيست؟ جواب مي‌دهند يک نفر به نا حق کشته شد و تو هم در يک قطره شريک هستي. به همين مقدار شريک هستي.

امام کاظم به يکي از يارانش گفت: چرا شتر را به هارون الرشيد اجاره داده ايد مگر نمي‌دانيد هارون الرشيد طاغوت است. جواب داد بله من شتر را به اين دليل دادم که به مکه برود. گفت به اين مقدار راضي هستي که سالم برگردد که کرايه ات را بگيري؟ گفت: بله فرمود: همين مقدار که راضي هستي سالم برگردد و طاغوت زنده بماند که کرايه تو را بدهد به همين مقدار گناه کرده اي.

مي گويد: کسي که دوات ظالمي را جوهر کند قلم ظالمي را تيز کند پيش پاي ظالمي بايستد شعر و مدح و ستايشي از ستمگر بگويد حديث داريم «إِذَا مُدِحَ الْفَاجِرُ» اگر ستايش شد از يک آدم نا اهلي «اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ» عرش خدا به لرزه در مي‌آيد. يعني نه با زبان نه با قلم نه با کف و سوت نه با صلوات، حتي سفره شراب شما نمي‌خوري حق نداري بنشينيد، زيرا همينکه نشسته ايد ولو شما شراب نخوريد نشستن در آن مکان حرام است. افرادي قمار بازي مي‌کنند شما نگاه مي‌کنيد، نگاه به قمار حرام است. بايد مواظب باشيم.

خدايا تورا به حق محمد و آل محمد از اين که ما جرم و خلافي بکنيم از اين که شريک جرم بشويم از اين که جرم را بشنويم و به جرم راضي باشيم يا دلّال باشيم از همه‌ي اين خطرات ما را حفظ بفرما.

4- خطر نفاق در جامعه اسلامي

سوره‌اي در قرآن است به نام سوره منافقون («إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ») (منافقون/1) سوره منافقون کنار سوره جمعه است، داراي 11 آيه است، سوره جمعه هم 11 آيه دارد، به امام جمعه گفته اند بهتر است رکعت اول نماز جمعه سوره جمعه را بخواني و در رکعت دوم سوره منافقون حتي اگر امام جمعه وارد يک سوره ديگر شد اگر به نيمي از آن نرسيده و خواست برگردد سوره منافقون را بخواند حق دارد سوره‌اي که مي‌خواند رها کند و از اول سوره منافقون را بخواند. اين چه قصه‌اي است که گفته اند مردم هر شهري جمع شويد امام جمعه در يکي از رکعات سوره منافقون را ميخواند، يعني منافقين توطئه گرها هستند به ظاهر مسلمان و از داخل ايمان ندارند هر هفته بايد امت مسلمان بايد خطر منافقين به گوششان برسد. که از منافقين غافل نباشند.

 درباره سوره منافقون چه مسائلي است، در جاي جاي قرآن راجع به نفاق صحبت شده است، بيشترين جايي که از منافقين صحبت شده است سوره توبه است حدود 100 آيه در سوره توبه راجع به منافقين صحبت شده است. در بسياري از سوره‌هاي مدينه هم بحث نفاق مطرح شده است.

5- مقايسه نفاق و ايمان در قرآن

مردم 4 دسته هستند: گروهي هم عقيده دارند هم عمل، اينها مؤمنان هستند. گروهي نه عقيده دارند نه عمل، اينها کافر هستند. گروه سوم عقيده دارند عمل ندارند، اينها فاسق هستند. بعضي‌ها عقيده ندارند عمل دارند، اينها منافق هستند. اگر کسي عقيده و عمل داشت خوشا به حالش مؤمن است. اگر کسي نه عقيده دارد نه عمل که کافر است. عقيده دارد مثلاً مي‌گويد حجاب، نماز و روزه را قبول دارم خمس و زکات… را قبول دارد ولي گوش نمي‌دهد. مي‌گويد آقا جان شما پدرم هستي نمي‌خواهم در را به رويت باز کنم و شما هم مادرم هستي نمي‌خواهم سلام کنم، نا اهلي مي‌کند، اين فسق است. بعضيها عقيده ندارند ولي در عمل، اين هم منافق است، مثل کسي که ريش ندارد ولي ريش مصنوعي مي‌گذارد، تظاهر به عمل مي‌کند اين منافق است.

در قرآن تابلويي داريم که مي‌فرمايد: نفاق يک دروغ عملي است. براي اينکه قدرت انتخاب بالا برود يک تابلو از مؤمن يک تابلو از منافق مي‌گويم.

نفاق از نفقاء مي‌آيد («نفق» )به سوراخهايي گفته مي‌شود که مار و موش در زمين ايجاد مي‌کنند که دو راه دارد که اگر خطري شد از سوراخ ديگر خارج شود.

6- ترديد و تحير و سردرگمي، عاقبت اهل نفاق

 قرآن درباره‌ي منافق مي‌گويد: («مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَمَنْ يُضْلِلْ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا» )(نساء/143) («مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ») يعني گاهي اينجا گاهي آنجا («لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى» )نه به اين سمت نه به آن سمت ما مي‌گوييم يک پا پيش مي‌گذارد يک پا پس، نه با اين است نه با آن مذبذب است يعني متحير است، منافق متحير است، گيج و سر در گم است.

اما مؤمن را قرآن مي‌گويد: («إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا») (حجرات/15) ايمان دارد به خدا و رسول اما («لَمْ يَرْتَابُوا» )شک نمي‌کند («ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ») (بقره/2) منافق متحير است مؤمن («لَمْ يَرْتَابُوا» )قاطع است. انسان هر کاري ميکند دهن بين و بله قربان گو نبايد باشد. مثل لنگ نباشد. بعضي آدمها لنگيسم هستند مکتبشون لنگ است، يعني هر ساعتي دور پاي کسي تاب مي‌خورند عيبهاي او را مي‌پوشانند. امروز به طرف مي‌گويند سلام مخلص هستم مديريت شما حرف ندارد فردا طرف عزل مي‌شود شخص ديگري مي‌آيد سلام خيلي خدا واقعاً رحم کرد مثل لنگ هر ساعتي دور پاي کسي و عيب‌هاي او را مي‌پوشاند، بله قربان گو و چابلوس است. منافق مذبذب است به اين مي‌گويد با تو هستم به ديگري مي‌گويد با تو هستم و به هم ميگويد با شما هستم. اما مؤمن قاطع است.

در مورد منافق قرآن مي‌گو يد: («لَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ») (منافقون/7) منافقين مي‌گفتند پول به پيغمبر ندهيد وقتي پول ندهيد گرسنگي مي‌خورند بعد دست از سر پيغمبر بر مي‌دارند. مثل اينکه مي‌گفتند آب به اصحاب امام حسين ندهيد تا امام حسين را رها کنند. مثل آمريکا که مي‌گويد با ايران داد و ستد نکنيد که مردم ايران نظام را رها کنند.

(يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا) (منافقون/7)مي‌گويند انفاق نکنيد بر کساني که دور پيغمبر هستند تا دست از پيغمبر بکشند. خدا ميگويد: («وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ») (آل‌عمران/180) ميراث زمين و آسمان دست او است ولي منافقين («لا يفقهون»).

از زماني که آمريکا ايران را در محاصره اقتصادي گذاشت آن روز روز اول رشد ما است. ‌اي کاش از اول ما مي‌دانستيم آمريکا چيزي به ما نمي‌دهد پيشرفتمان سابقه اش بيشتر مي‌شد.

7- اهل ايمان، اهل عقل و درک و شعور

قرآن از مؤمنين مي‌گويد: («إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ») (آل‌عمران/190) به مؤمن مي‌گويد صاحبان مغز مؤمن مغز دارد ولي آنها («لَا يَفْقَهُونَ»)

سال اول انقلاب بود به مکه رفته بوديم به مردم مکه مي‌گفتيم ايران انقلاب شد مي‌گفتند بدون آمريکا مگر مي‌شود نفس کشيد. خدا ميداند به اين قرآن من خودم با دو گوشم شنيدم مي‌گفتند «مسلم مخ ما في» مسلمان مخش کار نمي‌کند، به قدري تبليغات کرده بودند که بدون آمريکا نمي‌شد نفس کشيد و در حال حاضر حساسيت آمريکا اين است که مي‌گويد ايران از زير پرچم ما بيرون آمده است و کشور‌هاي ديگر هم يکي، يکي ياد مي‌گيرند.

قرآن مي‌گويد («وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا») (فرقان/74) يعني بايد شما طوري حرکت کنيد که باقي افراد دنبال شما حرکت کنند. ما بايد کاري کنيم که بگوييم بله زندگي بدون آمريکا هم مي‌شود بدون نفت هم مي‌شود تنها زندگي بدون خدا نمي‌شود. قرآن به مؤمن مي‌گويد («اولوا الالباب») و به منافق مي‌گويد(: «لا يفقهون»).

راجع به منافقين مي‌گويد («كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ») (منافقون/4) مثل يک چوب خشک هستند. اما راجع به مؤمن مي‌گويد: («وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ») (انفال/2) اينها انعطاف دارند. منافق خشک است متحّجر است ولي مؤمن انعطاف پذير است مهربان است قرآن مي‌گويد منافق وقتي نماز مي‌خواند در حال کسالت نماز مي‌خواند و مؤمن در حال خشوع، قرآن مي‌گويد منافق نيش مي‌زند و مؤمن («يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ») (حجرات/3) احترام مي‌گذارد با ادب با نرمي صحبت مي‌کند. قرآن مي‌گو يد منافق قسم را سپر قرار داده است و زير آن مخفي مي‌شود صادق نيست ولي مؤمن را مي‌گويد («صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ») (احزاب/23)، قرآن مي‌گويد منافق به رهبر نيش ميزند («يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ») (توبه/58) ولي مؤمن («رَضُوا مَا آتَاهُمْ اللَّهُ») (توبه/59) راضي است.

خدايا راه رستگاري را نشان ما بده با توفيقي که عمل مي‌کنيم. انواع رگهاي نفاق را از روح و فکر و اخلاق و عمل فرد و جامعه ما دور بفرما. خدايا عقيده ما را قوي و عمل ما را پاک قرار بده. خدايا منحرفين را که قابل هدايت هستند وسيله هدايتشان را حل کن. آنچه شب قدر براي خوبان مقدر مي‌کني براي ما مقدر بفرما. کمتر از آني ما را با خود رها مکن.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1052
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست