نام کتاب : اسلام دين فطرت نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 365
و در روايت ديگري از آن امام بزرگوار آمده است : "هر كس به خاطر خدا برادرش را
زيارت نمايد، خداوند به او ميفرمايد: مرا زيارت كردي و ثوابت با من است، و به
كمتر از بهشت برايت رضايت نمي دهم ."[1]
عزلت و يا اجتماعي بودن
عزلت و كناره گيري از جامعه، اگرچه ممكن است آثار مفيدي براي سلوك
اخلاقي داشته باشد و از جمله زمينه بسياري از گناهان كه در جمع اتفاق ميافتد
- مثل غيبت و ريا و تضييع حقوق ديگران - به وجود نيايد، اما انسان را از آثار مفيد
اجتماع محروم ميسازد. آري ! اگر چنين امري تنها راه گريز از گناه باشد و انسان
نتواند در جامعه مفيد باشد، و از مراودات اجتماعي تنها گناه را نصيب خود كند، بر
او لازم است تا جاي ممكن از جامعه كناره بگيرد.
انسان در روابط اجتماعي خود بسي چيزها ميآموزد. از تجربه ديگران بهره
ميگيرد. دانش خود را به ديگران ميآموزد و از علم ديگران استفاده ميكند. ادب
ميآموزد و به ديگران ادب ياد ميدهد. به انسانها سود ميرساند و از آنها استفاده
ميبرد. كارهاي خير فراواني در جامعه وجود دارد كه ميتوان با انجام آنها به ثواب
رسيد. دست بندگان خدا را گرفت و به آنها كمك كرد. با اين اوصاف است كه اسلام
اجتماعي بودن را ترجيح داده و در عين حال توصيه كرده است كه مؤمنان بايد خود
را از آفات اجتماع دور نگه دارند و تلاش نمايند تا در روابط اجتماعي آن آفات را
برطرف نمايند. در عزلت آنچه هست براي كناره گيرنده از اجتماع است و بس،
و ديگران از او سودي نمي برند. شايد كساني به خاطر چنين حالتي، مقامات معنوي
خوبي را به دست آورند و خود را از دغدغه ها و مشكلات اجتماعي دور سازند، اما
هيچ گاه از فضيلت مجاهدت در راه خدا و خدمت به جامعه برخوردار نخواهند بود و به
سيره انبيا و اوليا و ائمه عمل نكرده اند; و اين كم فضيلتي نيست كه گوشه گيران از دست
ميدهند.