نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 310
كالبد جريان يابد; منظور اين است كه خدا وقتي روح را در آدم ايجاد كرد،
چنين نبود كه در يك نقطه خاصي باشد، روح و جان وقتي كه در كالبد وارد شود
در همه جا هست .
آراء فلاسفه در مورد روح
در مسأله روح سابقا بحثي داشتيم كه عده اي از فلاسفه عقيده داشتند كه روح
"روحانية الحدوث و روحانية البقاء" است، يعني از همان اول كه ايجاد ميشود
مجرد است و تا آخر هم مجرد باقي ميماند; عده اي ديگر ميگفتند: روح
"جسمانية الحدوث و جسمانية البقاء" است، يعني از آغاز ايجاد شدن جسم است
و تا آخر هم جسم باقي ميماند و ميگفتند: روح، جسم لطيفي است مثل روغن كه
در كنجد است . ولي مرحوم صدرالمتألهين بر اين عقيده بود كه روح
"جسمانية الحدوث و روحانية البقاء"[1] است، يعني روح محصول عالي ماده است
منتها به مرحله تجرد ميرسد و همين ماده در اثر تكامل، اولين مرحله تجرد را
پيدا ميكند و بتدريج در تجرد كامل تر ميشود تا وقتي كه مجرد كامل شود و از بدن
جدا گردد; مانند وقتي كه ميوه ميرسد و از درخت جدا ميگردد. مرگ طبيعي
انسان به همين است كه روح كه ميوه رسيده بدن است از آن جدا ميشود. ايشان
عقيده شان اين است كه همين ماده در اثر تكامل تلطيف ميشود و بعد به صورت
تجرد درمي آيد، نظير آبي كه گل آلود است و پس از نشستن گلها كاملا صاف
ميشود; بچه اي كه در شكم مادر است در اثر تكامل وقتي به چهار ماه رسيد،
نخستين مرحله تجردي كه در او پيدا ميشود حس لامسه است و حالت انقباض و
انبساط پيدا ميكند، كم كم ساير حواس ظاهري در او پيدا ميشود، بعد نوبت به