responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 107
ذات حق و صفات حق فوق زمانند، معني اين كه فوق زمانند اين است كه خدا با زمان و محيط به زمان است اما خود خدا و صفات او زمان ندارند، چرا؟ چون زمان مقدار حركت است و مقدار حركت را با زمان معين مي‌كنند و حركت مال ماده است . منتهي الامر قدماء فلاسفه حركت را مربوط به فلك دانسته و زمين و خورشيد و ماه را ميخكوب در آن مي‌دانستند و زمان را مقدار حركت فلك مي‌دانستند.

اما مرحوم صدرالمتألهين مي‌گويد: حركت در جوهر عالم است و ماده بدون حركت محال است ; ماده در اثر ضعف وجود آميخته با حركت و تدرج است، مي‌خواهد فلك باشد يا نباشد.[1] بنده و شما هم حركت در ذاتمان هست، حركت معنايش تدرج وجود است، يعني وجود تدريجي، ماده تدرج وجود و تحول دارد. شما توجه كنيد اين عالم ماده در تحول است، خاك نطفه مي‌شود و نطفه علقه و علقه مضغه و مضغه انسان مي‌شود، انسان هم دائما تحول و تغير دارد تا پير شود و از دنيا برود. نباتات و جمادات و حيوانات نيز همين طور هستند.

حركت جوهري و حركت در اعراض

تا زمان مرحوم صدرالمتألهين كه به حركت جوهري قائل نبودند مي‌گفتند حركت در چهار مقوله عرضي است :

1- حركت ايني يا انتقالي ; يعني حركت مكاني .

2- حركت وضعي ; يعني وضع و محاذات هر چيز نسبت به اشياء ديگر تغيير مي‌كند ولو جايش را عوض نكند و دور خود بگردد، مانند حركت وضعي زمين .

3- حركت كمي، كه حركت در كم است يعني اندازه و مقدار چيز; مثل يك چيز كوچك كه بزرگ مي‌شود.

[1] الحكمة المتعالية (الاسفار الاربعة)، ج 3، ص 101
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 107
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست