نام کتاب : زندگى نامه آيتاللّهالعظمى سيد محمدرضا گلپايگانى قدس سره به روايت اسناد نویسنده : امامى، محمدمهدى جلد : 1 صفحه : 42
محمد كاظم طباطبايى يزدى قدّس سرّه بود، با
حركتى نسبتا سريع، از اوايل كتاب حج تا اواسط معاملات را درس گفت و همزمان با آن،
پس از اتخاذ نظر نهايى، حاشيهى دقيق خود را بر عروة الوثقى مىنوشت و بعدا هم،
اين درس مسلما تا پايان عروة ادامه داشت كه من نبودم ... حدودا تا سال 1340 ه. ش دو
درس عمومى وى ادامه داشت تا اينكه بعدها، بخصوص پس از پيروزى انقلاب، به لحاظ
تراكم مشاغل، فقط يك درس عمومى فقه، در مسجد اعظم قم مىگفت كه متجاوز از هشتصد
نفر از فضلا و اساتيد حوزه در آن شركت مىكردند ... اما به لحاظ كبر سنّ و كثرت
مشاغل، آن درس هم تعطيل گرديد، اما جلسهى استفتا در منزل شخصى او همچنان ادامه
داشت و به انبوه استفتائات رسيده از اطراف و اكناف جهان پاسخ مىدادند.»[1]
سفرها
1- مسافرت به خانهى خدا
آيت الله گلپايگانى قدّس سرّه دو مرحله مشرف به زيارت خانهى خدا
شدند؛ در مرحلهى اول، سفر ايشان زمينى و از راه كشور كويت بود و عدهاى از بزرگان
شهر قم در سال 1319 ايشان را همراهى مىكردند. آيت الله على كريمى جهرمى مىنويسد:
«معظم له در رابطه با اين سفر به دو مطلب اشاره مىكردند، 1)
مىفرمودند:
ما در سفر اول وقتى مىخواستيم در مسجد النبى صلّى اللّه عليه و آله
نماز بخوانيم، مؤذن موقع اذان گفتن، شهادت بر ولايت- اشهد ان عليا ولى الله- را
نيز مىگفتند، خاطرم است روزى كه مأموران دولتى از اين جريان مطلع شدند، ناراحت و
خشمناك قضيه را با قاضى آنجا در ميان گذاشتند، قاضى در جواب آنها مىگويد: من
نيز همين شهادت را مىدهم، مگر تو مىگويى على عدو الله؟ مأمور وقتى با برخورد
قاضى مواجه مىشود، مىگويد: من هم مىگويم على ولى الله؛ در نهايت قاضى رو به
مأمور كرده، مىگويد: ما اين شهادت را در اذان نمىدهيم. 2)