نام کتاب : آداب سفر در فرهنگ نیایش (ترجمه الأمان) نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 42
ما چه بايد بكنيم؟
هدف از اين گفتار نه
اسائهى ادب به دانش و دانشوران بود و نه توصيه به بستنشينى و صبح تا شام به
اوراد و امور غيبى مشغول شدن. دانشهاى ما- گيرم از پايه نادرست- كاربرى دارند و
مفيد حال مردماناند. از سوى ديگر با علوم مورد بحث هم مشكل داريم. اگر بخواهيم
بياموزيم، ضمانتى نيست كه در پايان كار، چيزى- از علوم رحمانى و نه شيطانى- در
كيسه داشته باشيم و اگر بخواهيم به يك يا چندين كرامت از شخصى دل ببنديم و مريد او
شويم، توان تشخيص نداريم كه اين خرق عادتها از نيروى الهى است يا شيطانى و يا به
صرف رياضت كشى و آزادى روح حاصل شده است (مثل مرتاضها).
اصلا مأمور به سلوك در
اين راهها هم نيستيم و قدرتمندان اين طريق هم- چنان كه ذكر شد- لزوما ممدوح
نيستند. پس آن چه نيكو مىنمايد و هدف از اين نوشته هم همان بوده، آن است كه به
زندگى محسوس و دانشهاى خود مشغول باشيم؛ نيازهاى طبيعى خود را بر آوريم و از آن
چه مفيد حال ماست بهره گيريم؛ امّا چنين نباشد كه ادّعا داشته باشيم همه چيز خلقت
را مىفهميم و فقط يافتههاى خود را قبول كنيم و امور ما ورايى و غيبى را ارج
ننهيم و منكر شويم و آنها را «أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»* نام نهيم.
لو كنت دونويى در بارهى
فهميدن عبارت عجيبى دارد. او مىگويد:
وقتى كه ما بتوانيم با
وسايل مصنوعى، مثل رياضيّات، اين زنجيرهى روى دادها را، نه اين كه بفهميم، بلكه
پيش بينى كنيم، اغلب مرتكب خطا مىشويم و آن اين است كه تصوّر مىنماييم
«فهميدهايم»؛ حال آن كه اين طور نيست و از سرابى رضايت پيدا كردهايم. چند سال
است كه معنى كلمهى فهميدن عوض شده است.[1]
هم چنين ماكس پلانك مىگويد:
در زمان و مكان حاضر-
چنان كه مىدانيم- عقل بشرى عالىترين