responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی    جلد : 1  صفحه : 92

ما بهر دليلى سر باز زد و چون و چرا كرد، بى‌درنگ گردنش را بزن و سر او را براى ما بفرست! «ان امتنع عليك فاضرب عنقه و ابعث برأسه الىّ.»

پيشنهاد خيانت بار مروان‌

«وليد» با دريافت نامه شوم «يزيد»، در پى چاره‌انديشى بر آمد و براى يافتن راهى آسانتر مروان، سياست باز كهنه كار و نيرنگباز اموى را فراخواند و با نشان دادن نامه شوم «يزيد» به او، نظر وى را جويا شد، و پرسيد كه اينك چه بايد كرد؟

او در پاسخ وى گفت: به باور من، شما بايد بى‌درنگ حسين 7، «عبد اللَّه بن زبير»، «عبد اللَّه بن مطيع»، «عبد اللَّه بن عمر»، و «عبد الرّحمن بن ابى بكر» را فراخوانى و از آنان با قاطعيّت و قدرت، بخواهى كه دست بيعت به سوى تو- به عنوان نماينده «يزيد»- دراز كنند و با تو بيعت نمايند. اگر آنان پاسخ مثبت به خواسته‌ات دادند و بيعت كردند كه به خواسته‌ات رسيده‌اى و خدمت بزرگى به «يزيد» و رژيم اموى نموده‌اى؛ امّا اگر نپذيرفتند و با نقد سياست حاكم و نفى شيوه و روال جارى از منظر دين و دفتر و سبك و سيره پيامبر به چون و چرا پرداختند، بى‌درنگ گردن آنان را بزن و نطفه مخالفت و مبارزه و چون و چرا را از ميان بردار! «وليد» گفت: اى كاش كه من هرگز وجود نداشتم و ديده به جهان نمى‌گشودم و پديده‌اى در خور ياد و نام نبودم، چرا كه تو مرا به كارى بس خطرناك و سهمگين فرمان دادى. به كارى كه از نظر سيستم فكرى و اخلاقى، توان انجام آن را ندارم و هرگز به آن دست نخواهم زد.

«ليتنى لم أك شيئا مذكورا، لقد امرتنى بامر عظيم.»[1]


[1]- از ديدگاه ديگر منابع موجود، روايت بطور كامل اين گونه است:« مروان» به« وليد» گفت:

« عصيتنى! لا و اللَّه لا يمكّنك من مثلها من نفسه أبدا.» با ديدگاه من مخالفت ورزيدى، امّا بدان! به خداى سوگند او ديگر هرگز چنين فرصتى به تو نخواهد داد.

« وليد» گفت:« انّك اخترت لى التى فيها هلاك دينى! و اللَّه ما أحبّ انّ لى ما طلعت عليه الشّمس و غربت عنه من مال الدنيا و انّى قتلت حسينا! سبحان اللَّه!» ديگرى را سرزنش كن! تو چيزى را به من پيشنهاد مى‌كنى كه تباهى دين من در آن است. به خداى سوگند هرگز دوست نمى‌دارم كه تمام ثروت‌ها و گنجينه‌هاى دنيا- كه خورشيد بر آنها مى‌تابد و غروب مى‌كند- همه از آن من باشد و در برابرش حسين 7 را بكشم! سبحان اللَّه! آيا من حسين را به خاطر اين كه مى‌گويد با يزيد بيعت نخواهد كرد، بكشم؟! به خداى سوگند بر اين باورم كه هر كس به كيفر ريختن خون پاك او محاسبه شود، در روز رستاخيز و در بارگاه خدا ميزان عمل او بسيار سبك خواهد بود.

مروان پاسخ داد: اگر تو بر اين باورى، پس درست عمل كردى.

او بظاهر چنين گفت امّا در دل، ديدگاه« وليد» را درست نمى‌دانست. ارشاد مفيد، ص 201؛ مقتل خوارزمى، ص 184.

تذكرة در ص 226 سخن وليد را به اين صورت آورده است:« سبحان اللَّه! أقتل حسينا ان قال:

لا ابايع؟! و اللَّه انّى لاء ظنّ امرءا يحاسب بدم الحسين 7 خفيف الميزان عند اللَّه يوم القيامة.»

نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی    جلد : 1  صفحه : 92
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست