نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی جلد : 1 صفحه : 365
پيامبر آباد و آزاد و در امنيت و آرامش نديدم.
مگر نمىنگرى كه خورشيد
جهان افروز در سوگ حسين و يارانش رنگ پريده و بيمار است، و زمين و زمان از اين سوگ
سهمگين به لرزه در آمده و دگرگون شده است.
فرزندان ارجمند پيامبر
هماره مايه اميد و پناهگاه مردم بودند، اما اينك فاجعه و مصيبتى بر آنان رفته است
كه از همه مصيبتها اندوهبارتر است.
«قيس» هر آنچه از ما
تقاضا كرد، ما بزرگوارانه خواستهاش را بر آورديم، اما او به خاطر احساس اندك
لغزشى، ما را قتل عام كرد! قطرهاى از خون ما نزد آنان هست، و ما انتقام آن را در
روزى كه مناسب ديديم و هنگامهاش رسيد خواهيم گرفت.
خدا خانههاى فرزندان
پيامبر را از صاحبان آنان تهى و دور نسازد، اگر چه به پندار من اينك آن سراها از
صاحبان آزادمنش و بزرگوارشان محروم شدهاند.
و راستى كه سوگ سهمگين
شهيد گرانقدر و سرفراز كربلا كه از نسل و تبار بنى هاشم و مايه افتخار آنان است،
گردن مردم مسلمان و اصلاح طلب را به نشان ذلت و خوارى فرود آورد و هم اينك نشان
خوارى و ذلت هويدا است! زنان آگاه و آزاده در شهادت او مىگريند و شيون مىكنند، و
گروه و انجمن ما بر او سوگوارى مىكند و بر روان تابناكش درود مىفرستد.
در سوگ او بايد اين گونه
سرود
«مرزبانى» آورده است كه
«ابو رمح»، شاعر آزاديخواه و روشنفكر بر محفلى وارد گرديد كه گروهى از جمله فاطمه
دخت آزاده و ستم ستيز حسين 7، در آنجا بود و از اين شاعر خواسته شد تا
در سوگ سالار شايستگان چيزى بخواند. او در برابر خواسته آنان چنين سرود:
اجالت على عينى سحائب عبرة
فلم تصح بعد الدمع حتى ارمعلت ...
ابرهاى باران خيز بر
گستره ديدگانم سايه افكنده و جولان مىدهد ...
بر خاندان گرانمايه
محمّد مىگريد و هر آنچه بر آن عدالتخواهان و آزادگان بگريد ناچيز و اندك است.
آن آزادمردان روزگار كسانى
بودند كه به هنگام ستم و بيداد رژيم اموى بر آنان،
نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی جلد : 1 صفحه : 365