responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی    جلد : 1  صفحه : 351

«يا نصرانى! انت من اهل الجنّة!»

تو از بهشتيان خواهى بود! و من از نويد او شگفت زده شدم؛ امّا اينك به يكتايى خدا و رسالت پيامبر اسلام گواهى مى‌دهم.

«اشهد انّ لا اله الّا اللَّه و انّ محمّدا رسوله.» سپس بپا خاست، سر مقدّس حسين 7 را در آغوش كشيد و به سينه چسبانيد و آن را بوسه باران ساخت و باران اشك ريخت و جان را فداى حسين 7 كرد!

خواب جانسوز

دخت ارجمند حسين 7، «سكينه»، در ميان كاروان اسيران آزاديبخشى بود كه آنان را به شام وارد كرده و با شرايط غمبارى در منزلگاهى فرودشان آوردند؛ جايى كه نه روزها از تابش خورشيد در امان بودند و نه شبها از تيرگى و ظلمت شب و سرماى سوزان! در يكى از آن شبهاى سخت و غمبار بود كه دخت سرفراز حسين، خواب عجيبى ديد! در عالم رؤيا ديد كه درهاى آسمان گشوده گرديد و پنج مركب آسمانى از نور، به سوى زمين فرود آمد كه بر هر يك از آنها بزرگمرد و بزرگوارى پرشكوه نشسته و فرشتگانى بر گرد او حلق زده‌اند؛ و به همراه هر يك از آنان يك نوجوان يا خدمتگزار بهشتى است كه سخن مى‌گويد و از رويدادها پرده بر مى‌دارد! او مى‌افزايد: پس از پياده شدن آن چهره‌هاى نورانى و فرشتگان، مركبها رفتند و سخنگوى آنان به من روى آورد و گفت: هان اى سكينه! نياى گرانقدرت بر تو سلام مى‌رساند و درودت مى‌گويد.

من در پاسخ گفتم: درود بر پيامبر خدا باد! و آن گاه پرسيدم: شما كه هستيد؟

پاسخ داد: من يكى از نوجوانان و خدمتگزاران بهشت هستم.

پرسيدم: اين چهره‌هاى پر شكوه و ملكوتى كه فرود آمدند، چه كسانى هستند؟

گفت: آدم، ابراهيم خليل، موسى و مسيح ....

پرسيدم: آن شخصيّت پر شكوهى كه دست به محاسن سپيد و شريفش گرفته و گاه مى‌افتد و گاه بر مى‌خيزد، كيست؟

پاسخ داد: نياى گرانقدرت، پيامبر است.

نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی    جلد : 1  صفحه : 351
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست