كاش نياكان و بزرگان تيره و تبار من- كه در «بدر» كشته شدند-
بودند و شيون و فرياد مسلمانان را بر اثر دريافت ضربات نيزهها در جنگ احد
مىديدند.
آن گاه بود كه از شور و
شادمانى، فرياد سر مىدادند كه: هان اى يزيد! بزن كه دستت معيوب و بريده مباد! ما
سروران و رهبران آنان را كشتيم؛ ما انتقام خود را گرفتيم؛ و اين كشتار به جاى
كشتههاى جنگ بدر بود كه اينك سر به سر شد! و انتقام گرفته شد!
سخن جاودانه پرچمدار
آزادى در بارگاه بيداد
پس از اينكه يزيد با
بدمستىها، ياوه سرايىها، گستاخىها و خواندن اشعار شرك آلود و آكنده از كينه و
عقده حقارت، دين و آيين دروغين و راه و رسم ارتجاعى خود را نشان داد، دخت فرزانه
امير مؤمنان بپا خاست و با دنيايى از درايت و شهامت لب به سخن گشود و اين چنين
نداى عدالت و آزادى و آزاديخواهى و اصلاحطلبى را در ستاد فرماندهى استبداد و
اختناق طنين افكن ساخت: الحمد للَّه ربّ العالمين و صلّى اللَّه على رسوله و آله
اجمعين، صدق اللَّه سبحانه كذلك يقول:
[1]- مرد شامى از واكنش يزيد و سخنان زينب شگفت
زده شد و پرسيد: مگر اين دختر كيست؟
يزيد گفت: دختر حسين است! مرد
شامى گفت: خدا تو را لعنت كند اى يزيد! پسران پيامبر را كشتى و دخترانش را به
اسارت گرفتى؟! من اينان را اسيران كفر و شرك و بيداد مىپنداشتم نه مسلمان و اصلاح
طلب.
يزيد برآشفت و گفت: اينك كه چنين
است تو را نيز به آنان ملحق خواهم كرد. لهوف، ص 75.