responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی    جلد : 1  صفحه : 323

اين شعر را چه زمانى، و چه كسى نوشته است؟

آنان گفتند: سيصد سال پيش از بعثت پيامبر شما، اين شعر بر اين ديوار نوشته شده بود! «عبد الرّحمن بن مسلم» از پدرش آورده است كه گفت: ما در پيكارى با روميان به برخى از شهرهاى آنان وارد شديم و در نزديكى فلسطين بر عبادتگاهى از عبادتگاه‌هاى مسيحيان گذرمان افتاد.

بر ديوار آن عبادتگاه نوشته‌اى را ديديم و از مردمى كه به زبان رومى آشنا بودند، خواستيم تا آن نوشته را براى ما بخوانند و ترجمه كنند.

هنگامى كه آنان خواندند و ترجمه كردند، ديديم اين گونه است:

أ ترجو امّة قتلت حسينا ...

و نيز در كتاب «ياقوت» از «عبد اللَّه صفّار» آورده است كه: ما در يكى از جنگ‌ها به جنگاوران دشمن حمله برديم و ضمن در هم كوبيدن و تار و مار ساختن آنان، گروهى را به اسارت گرفتيم كه در ميان اسيران، پيرى از خردمندان مسيحيان بود.

ما آن پير خردمند را بسيار گرامى داشتيم و با او رفتارى شايسته و نيكو پيشه ساختيم. او ضمن سخنانش به ما گفت: پدرم از پدرانش نقل مى‌كرد كه آنان حدود سيصد سال پيش از بعثت پيامبر اسلام در نقطه‌اى از سرزمين‌هاى روم به حفّارى مشغول بوده‌اند كه با تخته سنگى بزرگ روبرو مى‌گردند. هنگامى كه خاك‌ها را از روى آن كنار مى‌زنند، مى‌بينند بر روى آن به زبان فرزندان «شيث» نوشته شده است:

أ ترجو امّة قتلت حسينا ...[1]

كاروان اسيران در دروازه دمشق‌

كاروان همچنان به راه خويش ادامه داد تا به دروازه شام نزديك شد. هنگامى كه به نزديكى آنجا رسيد، دخت فرزانه امير مؤمنان به «شمر» نزديك شد و گفت: هان اى «شمر»! من با تو سخنى دارم! گفت: بگو! فرمود: هنگامى كه به دروازه شام رسيديم، كاروان اسيران را از جايى ببريد كه‌


[1]- بحار، ج 44، ص 224.

نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی    جلد : 1  صفحه : 323
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست