نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی جلد : 1 صفحه : 311
ستايش از آن خداوندى است كه حق را پيروز و نمايان ساخت و امير
مؤمنان، يزيد، و حزب و گروه و سپاه او را يارى فرمود؛ و دروغگوى فرزند دروغ پرداز
و پيروان شورشگر او را كشت!!
خروش روشنفكر نابينا
هنگامى كه سخن دجّال
اموى به اينجا رسيد، به ناگاه خروشى رعد آسا در مسجد طنين انداخت و همه را تكان
داد! اين خروش قهرمانانه از گوشهاى از مسجد و از دلاورى نابينا به نام «عبد
اللَّه»، يادگار پر افتخار «عفيف»، بود.
او آن روز سالخوردهاى
نابينا، اما روشنفكرى شجاع و با تعهد بود، دو چشم خود را به ترتيب در كارزار «جمل»
و «صفّين» در ركاب سالارش، على 7 به بارگاه خدا هديه كرده بود و اينك
در دوران پيرى و بازنشستگى، روزگار را به عبادت و نيايش و روشنگرى مىگذارند و
كولهبارى از ايمان و تقوا، پارسايى و شبزندهدارى، شجاعت و شهامت آزادگى و
آزادمنشى و ديگر افتخارات را در پرونده زندگى داشت.
او با شنيدن جسارت
بىشرمانه و بزدلانه «عبيد» به مقام والاى على 7 و فرزند ارجمندش، حسين
7 خروشيد كه: «يا ابن مرجانة! إنّ الكذّاب أنت و أبوك و الّذى ولّاك و
أبوه، أ تقتلون أولاد النّبيّين و تتكلّمون بكلام الصّديقين؟» هان اى پسر مرجانه!
دروغساز و دروغپرداز تو هستى و پدرت؛ و آن كسى كه تو را فرمانرواى اين جامعه دربند
گردانيد و پدرش. آيا فرزندان پيامبران را مىكشيد و آن گاه دجّالگرانه ياوه
مىسراييد و ژست خوبان و شايستگان و باورمندان و ايمانداران را مىگيريد و به سخن
صدّيقان سخن مىگوييد؟ اى ننگ و نفرين بر شما باد! [ «عبيد»، كه انتظار چنين پاسخ
روشنگر و دندانشكن و شجاعانهاى را نداشت، نعره بر آورد كه: اين كه بود كه چنين
جسورانه سخن گفت؟
آن بنده راستين خدا پاسخ
داد:
«انا المتكلم يا عدوّ
اللَّه! أ تقتل الذريّة الطاهرة الّتى أذهب اللَّه عنهم الرجس و تزعم انّك على دين
الاسلام؟ وا غوثاه! أين اولاد المهاجرين و الأنصار لا ينتقمون من
نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی جلد : 1 صفحه : 311