نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی جلد : 1 صفحه : 221
«بخ بخ يا حرّ! أنت الحرّ كما سمّتك امّك.»
به! به! اى درود بر تو!
براستى كه آزاد مردى آزادهاى، همان گونه كه مادرت نامت را «حرّ» نهاد و تو را
«حرّ» خواند.
و بدينسان سر بر دامن
سالار شيفتگان حقّ و عدالت و پيشواى بىهماورد آزادى و آزادگى، روح بلندش به ملكوت
آسمانها پركشيد و آن گاه پيكر به خون خفتهاش بوسيله بستگانش از ميدان بيرون برده
و به خاك سپرده شد.]
6- من بر راه و رسم
پيامبر و على 7 هستم.
از ديگر ياران حسين 7 «نافع مرادى»، فرزند دلاور هلال بود.
[او مردى دلير، دانشور،
نويسنده، روشنفكر، تلاوتگر قرآن، روايتگر حديث، بزرگوار، آراسته به ارزشهاى اخلاقى
و انسانى، بزرگ عشيره و قبيله خود، و در روزگار امير مؤمنان از ياران فداكار او
بود و در كارزار جمل، صفين، و نهروان فداكاريها كرده بود.
او با شنيدن حركت كاروان
عدالتخواهانه و اصلاحطلبانه بزرگ پيشواى آزادى از مكه به سوى عراق، و پيش از
شهادت سفير انديشمند آن حضرت، مسلم در كوفه، آنجا را ترك كرد و به عشق ديدار يار
به سوى آن حضرت شتافت.
او در راه مكّه به
كربلا، به ديدار يار نايل آمد و در خدمت آن گرانمايه عصرها و نسلها به كوى شهادت
شتافت.
او روزها به همراه حسين
بود و با منطق انسانساز و سخنان جانبخش و هشداردهنده او آشنا. از آن حضرت خوب شنيد
كه به ياران و همراهان فرمود: هان اى ياران راه! آيا نمىبينيد كه راه را بر ما
بستهاند و دنيا بر دگرگونى نامطلوب گراييده و چهره زشت و ناخوشايند و شوم خود را
آشكار ساخته است؟
آيا نمىنگريد كه نيكى و
نيكوكارى از روزگار ما رخت بربسته و با سرعت از اين جامعه دور مىشود و از ارزشها
و كمالات انسانى جز اندكى بجاى نمانده است؟
آيا نمىبينيد كه حق
پايمال مىگردد و باطل و بيداد ميداندار شده است؟
در اين شرايط زشت و
فريبكارانه است كه انسان توحيدگرا آماده مرگ پرافتخار مىگردد و به ديدار خدا شوق
مىورزد و من مرگ را جز نيكبختى و نجات نمىنگرم و زندگى با بيدادگران را- كه نه
مرزهاى مقررات دين بشر دوستانه خدا را پاس
نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی جلد : 1 صفحه : 221