[2] راستى كه من از شرارت
هر عنصر حق ناپذير و متكبرى كه به روز حساب ايمان نمىآورد، به پروردگار خود و شما
پناه مىبرم.
شب نيايش و تلاوت
قرآن
خورشيد نهمين روز محرم
در حال غروب و سر فروبردن در سينه مغرب بود كه سركرده سپاه بيداد اموى، در برابر
انديشه بلند و فرهنگ روشنگرانه و منطق مسالمتجويانه و برنامه اصلاحطلبانه و بشر
دوستانه حسين، گام به ميدان جنگ نهاد و اردوگاه نور و آزادى را به جنگ فراخواند،
چرا كه او چنين مىپنداشت كه با يك يورش برقآسا كار حسين عزيز تمام است.
با حركت نيروهاى دشمن به
سوى اردوگاه نور، حسين 7 برادر رشيد و پرچمدار شجاع و انديشمندش، عباس
را به سوى آنان فرستاد و از او خواست تا از راه مسالمت آميز و در پرتو منطق و نرمش
از آنان بخواهد تا آن شب را نيز به آرامش و آسايش مهلت دهند و يك شب ديگر جنگ و
جنون خويش را به تأخير افكنند[3]
ُ« فقال الحسين 7: إرجع
اليهم فان استطعت أن تؤخرهم الى غد، و تدفعهم العشيّة، لعلّنا نصلّى لربّنا
اللّيلة و ندعوه و نستغفره، فهو يعلم أنّى قد كنت احبّ الصّلوة له و تلاوة كتابه
....» ارشاد مفيد، ص 240.
عبّاس به دستور سالارش به سوى
صفهاى دشمن بازگشت و از آنان خواست تا آن شب را مهلت دهند و جنگ تجاوزكارانه خويش
را به تأخير افكنند. امّا جناح افراطى سپاه دشمن از پذيرش اين خواسته منطقى و
انسانى سر باز مىزد كه« عمرو بن حجّاج»، يكى از فرماندهان دشمن گفت:« واى بر شما!
اگر اينان از مردم ترك و ديلم هم بودند و چنين مهلت و خواسته سادهاى از ما
داشتند، بىترديد بايد مىپذيرفتيم و با خواسته آنان موافقت مىكرديم، در حالى كه
اينها فرزندان پيامبرند. پس چگونه از خواسته منطقى و انسانى آنان سرباز مىزنيد و
در شرارت خويش شتاب مىگيريد»؟
نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی جلد : 1 صفحه : 190