responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی    جلد : 1  صفحه : 169

يادى از گذشته‌

و در لحظات جدايى رو به ياران كرد و گفت: ياران من! هر كدام از شما دوست دارد، مى‌تواند همراهى مرا برگزيند و با من باشد تا به اردوگاه نور و رستگارى برويم و هر كس نمى‌خواهد اينك هنگامه وداع است.

سپس افزود: اينك بجاست كه داستان شنيدنى خويش با «سلمان فارسى» را- كه در مسابقه زندگى به خاطر آراستگى به ارزشها، «سلمان محمّدى» گرديد- برايتان باز گويم.

دوستان! روزى من با او و ديگر ياران و دوستان و همفكران در پيكار «بلنجر» بوديم كه بر دشمن تجاوزكار و حق ناشناس تاختيم و خدا پيروزى را روزى ما ساخت و غنايم بسيارى به دست ما افتاد.

موج شادى و شادمانى دلها را فرا گرفت و نسيم پيروزى وزيدن آغاز كرد. سلمان- كه رضوان خدا بر او باد- گفت: ياران! از فرا رسيدن پيروزى و به دست آوردن غنايم بسيار به خواست خدا و يارى او شادمان شديد؟

گفتيم: آرى، چرا كه نه؟! گفت: هنگامى كه كارزار جوانان و جوانمردان خاندان محمّد 6 را ديديد و افتخار همراهى يافتيد، بر همدلى و همسنگرى و پيكار دليرانه به همراه آنان بيشتر از اين پيروزى و به دست آوردن اين غنايم فراوان شادمان خواهيد شد.

آرى، آن روز گذشت، و اينك به باور من همان روز فرا رسيده است و من شما را به خدا مى‌سپارم؛ و پس از اين سخنان بود كه آن شير مرد آزادى خواه رفت و به كاروان سالار شايستگان پيوست و همراهى او را برگزيد.

سپاه حرّ و كاروان حسين 7

كاروان آزادى و آزادگى به راه خويش ادامه مى‌داد كه نزديكى منطقه‌اى به نام «قصر بن مقاتل» با پيشقراولان سپاه تجاوزكار اموى به فرماندهى حرّ روبرو شد؛ چرا كه «عبيد اللَّه» با دريافت خبر حركت حسين 7 به سوى عراق يك نيروى هزار نفرى را به سركردگى حرّ به سرعت آراست و آنها را به رويارويى با كاروان نور گسيل داشت.

نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی    جلد : 1  صفحه : 169
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست