responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی    جلد : 1  صفحه : 137

آن حضرت و خاندان گرانمايه اوست.

و آن گاه گفت: و اين سخن زشت و ظالمانه تو، آغاز نيرنگ است.

در برابر جلّاد خون آشام اموى‌

سپاه «عبيد» بر خلاف پيمانش، «مسلم» را بسان اسيرى به زنجير كشيد و او را در محاصره خويش به استاندارى آورد.

هنگامى كه او را بر پسر «مرجانه» وارد كردند، بر آن عنصر پليد سلام نكرد؛ چرا كه او را در خور سلام و سلامتى و احترام نمى‌ديد.

يكى از پاسداران استبداد، به آن حضرت گفت: بر امير سلام كن! «سلّم على الأمير.» او گفت: اگر «عبيد» در انديشه شوم كشتن من بى‌گناه و آزادى خواه و حق طلب است، من چه درود و سلامى بر او دارم، و چه سلامتى براى او بخواهم؟ و اگر پايبند به قانون و يا عهد و پيمانى است كه شما با من بسته‌ايد و قصد جان مرا ندارد، سلام بسيارم بر هر انسان قانون‌شناس و قانونگرا و عمل‌كننده به قانون باد، گر چه امير باشد.

پاره‌اى آورده‌اند كه فرمود:

«اسكت! ويحك ما هو لى بأمير.» واى بر تو! ساكت باش؛ او امير شرارت پيشگان است، نه امير من آزاديخواه و توحيدگرا و اصلاح طلب.

«ابن زياد» كه ناظر جريان بود، گفت: بر تو نيز سلام و درود مباد؛ به من درود فرستى يا نفرستى، كشته خواهى شد.

«سلّمت ام لم تسلّم فانّك مقتول.» «مسلم» گفت: اگر چون تويى مرا بكشد چيز تازه‌اى نيست؛ چرا كه عناصر پليدتر و بيداد پيشه‌تر از تو، از من نيكو كردارتر و بهتر را كشته‌اند؛ بنا بر اين تو بدترين شيوه كشتار و زشت‌ترين روش شكنجه و بريدن اعضا و اندامها را در مورد من وانخواهى گذاشت؛ چرا كه هيچ خودكامه‌اى بر اين شرارتها و قساوتها از تو زيبنده‌تر نيست و تو بد سرشتى و زشتكارى و ددمنشى را به بدتر از خود واگذار نخواهى كرد.

«ابن زياد» از شهامت وصف ناپذير و منطق پولادين و اراده آهنين «مسلم» در

نام کتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) نویسنده : ابن نما حلی    جلد : 1  صفحه : 137
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست