نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 781
بينداز، سپس باز گرد تا به تو خبر دهم. آن زن رفت و آنچه
همراهش بود برد و در دجله انداخت، سپس نزد ابو القاسم حسين بن روح بازگشت و من هم
در آنجا بودم.
ابو القاسم حسين بن روح
به كنيزش گفت: آن كيسه كوچك را براى من بياور، او هم رفت و آورد، آنگاه خطاب به زن
كرده و گفت: اين همان كيسهاى است كه همراه تو بود و در داخل دجله انداختى! آيا من
به تو خبر دهم كه داخل آن چيست يا تو به من خبر مىدهى؟
آن زن در پاسخ گفت: شما
خبر بدهيد.
ابو القاسم گفت: در اين
كيسه، يك جفت دستبند طلا و يك حلقه بزرگ جواهرنشان و دو انگشتر، يكى فيروزه و
ديگرى عقيق مىباشد. محتويات كيسه بدون كم و كاست همان طور بود كه او گفت: سپس در
ظرف را برداشت و آنچه در آن بود به من نشان داد و زن هم به آن نگريست و گفت: اين
همان چيزى است كه با خود بردم و در دجله انداختم من (ابو على بغدادى) و آن زن از
آن جريان و مشاهده درستى علامت و نشانه، از خود بيخود شديم.
سپس حسين بن على (ابو
على بغدادى) گفت: من روز قيامت نزد خداوند به آنچه ديدم و گفتهام شهادت و گواهى
مىدهم كه بدون كم و زيادى بازگو نمودم[1].
وفات ابو القاسم حسين
بن روح
(1) 44- از ابن بابويه
روايت شده است كه نقل كرد ابو جعفر محمّد بن على بن احمد بن بزرج بن عبد اللَّه بن
منصور بن يونس بزرج (يكى از اصحاب امام صادق- 7-) كه از محمّد بن حسن
صيرفى ساكن بلخ شنيدم كه مىگفت: عازم سفر حج بودم و به همراه خود اموالى كه
مقدارى از آن طلا و مقدارى از آن نقره بود
[1] كمال الدين، صدوق: 2/ 519، حديث 47. و بحار:
51/ 342، حديث 69.
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 781