نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 778
(وجوهات) همراه داشت، نزد عمويم جعفر بن احمد بن متيل آمد و
گفت: دوست دارم اين پولها را با دست خودم به دست شيخ ابو القاسم بن روح برسانم، و
مرا با خودش برد تا مترجم او باشم.
وقتى بر ابو القاسم حسين
بن روح وارد شد، ايشان- به زبان آوى (آبهاى) فصيح- به آن زن گفت: «زينب! چونا
خويذا، كوابذا، چون استه؟» معنايش آن است كه: حالت چگونه است؟ چطور بودى؟ حال
كودكانت چگونه است؟ و زن از ترجمه و مترجم بىنياز گشت و مال را به او تسليم كرد[1].
ادّعاى كذب و فرجام
شوم آن
(1) 39- از ابو على بن
همام روايت شده است كه محمّد بن على شلمغانى عزاقرى، نامهاى به شيخ ابو القاسم
حسين بن روح نوشت و از وى خواست كه با او مباهله كند و در آن ادعا كرده بود كه: من
نائب و سفير حضرت حجّت- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف- هستم [و مأمور به اظهار
علم مىباشم و آن را ظاهرا و باطنا اظهار كردهام، پس با من مباهله كن].
در پاسخ او حسين بن روح
نوشت: هر يك از ما زودتر وفات كند مغلوب است.
پس عزاقرى زودتر مرد، او
كشته شد و بعد (جسد او) به دار آويخته شد، ابن ابى عون نيز به همراه او دستگير شد
و اين (جريان مرگ او) در سال 323 ه. ق بود[2].
شفاى مريض توسط امام
حسين (ع)
(2) 40- ابو عبد اللَّه
بن سوره قمى از مردى شب زندهدار در اهواز به نام «سرور» نقل كرده است او مىگفت:
زبانم گنگ بود و نمىتوانستم صحبت كنم. سيزده يا چهارده ساله بودم كه پدرم و عمويم
مرا نزد شيخ ابو القاسم بن روح- رضى اللَّه عنه-