responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 741

كه از زيباترين و كاملترين زنان قريش بود ازدواج كرد. وقتى كه عبد اللَّه از دنيا رفت، آمنه رسول خدا- 6- را به دنيا آورد. آمدم و ديدم آن نور ميان پيشانى او مى‌درخشد. پس او را در آغوش گرفتم و در او دقت كردم و بوى مشك از وى به مشامم رسيد و از شدت بوى مشك، خودم مانند مشك شده بودم.

آمنه به من گفت: وقتى كه زايمان مرا گرفت و درد كشيدم، سخنى شنيدم كه شبيه سخن بشر نبود. و پرچمى از ابريشم را بر چوبى از ياقوت ديدم كه ميان آسمان و زمين زده شد. و نورى از آن ساطع بود كه به آسمان مى‌رسيد و كاخهاى شام را ديدم كه مانند شعله آتش بودند و پرندگان سفيد رنگ زيادى را ديدم كه اطراف من پر مى‌انداختند و شعيرة الاسديه را ديدم كه گذشت و مى‌گفت: اى آمنه! كاهنان و بتها فرزندت را ملاقات نكردند؟! و جوان بلند قد و سفيد روى و با لباس زيبايى را ديدم كه گمان كردم عبد المطلب است، نزديك شد و در دهان او آب دهان انداخت و با هم سخن گفتند و من نفهميدم مگر اين كلمه را كه گفت: «در حفظ و امان خدا باش و تو بهترين بشر هستى!».

آنگاه كيسه‌اى درآورد كه در ميان آن مهرى بود و ميان دو شانه او مهر زد و پيراهنى به او پوشاند و گفت: «اين امان توست از آفات دنيا، پس اين، آن چيزى است كه من ديدم اى عباس!».

بعد پيامبر را آورد ديديم كه مهر نبوّت ميان دو شانه‌اش مى‌باشد. و اين حديث را فراموش كردم و به ياد نياوردم تا اينكه مسلمان شدم و آنگاه رسول خدا- 6- آن را به ياد من انداخت‌[1].

عزت و حرمت پيامبر 6 نزد عبد المطلب و ابو طالب‌

(1) 5- باز ابن عباس نقل مى‌كند كه: براى عبد المطلب در سايه ديوار كعبه بساطى‌


[1] بحار الانوار: 15/ 256، حديث 8.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 741
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست