responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 67

(1) 109- هنگامى كه پيامبر از معراج برگشت در خانه ام هاني؛ دختر ابو طالب فرود آمد. و او را از واقعه آگاه كرد. ام هاني گفت: پدر و مادرم فدايت باد! اگر به مردم بگويى، تو را تكذيب مى‌كنند! از طرف ديگر، ابو طالب متوجه شد كه پيامبر نيست، تمام بنى هاشم را مسلح كرد و گفت: برويد به مسجد الحرام، هر وقت ديديد من وارد شدم و محمّد- 6- با من نيست، هر يك از شما، گردن يكى از قريش را بزند؛ چون بعد از محمّد- 6- نه ما زندگى مى‌كنيم نه آنها.

ابو طالب به جستجوى پيامبر- 6- رفت و او را در خانه ام هاني پيدا كرد. گفت: پسر برادرم، بيا با من به مسجد الحرام برويم. وقتى كه كنار حجر اسماعيل رسيد شمشير خود را كشيد و به بنى هاشم نيز گفت: شمشيرهاى خود را بكشيد.

بعد رو كرد به قريش و گفت: اگر محمّد- 6- را نمى‌ديدم يكى از شما زنده نمى‌ماند. از اين به بعد قريش خيال ترور حضرت پيامبر را از سرشان بيرون كردند. سپس پيامبر اكرم- 6- جريان معراج را به آنها گفت:

گفتند: بيت المقدس را براى ما توصيف كن.

فرمود: «شب داخل شدم» در اين هنگام جبرئيل گفت: آنجا نگاه كن و او نيز نگاه كرد، بيت المقدس را ديد و آنچه را كه مى‌ديد به مردم مى‌گفت. بعد خبر كاروانى را كه بين مكه و شام بود به آنها داد[1].

قطعنامه قريش‌

(2) 110- قريش جمع شدند و قطعنامه‌اى را امضا كردند و آن را در خانه كعبه گذاشتند. و بعد به مادر ابو جهل دادند. و طبق آن بنى هاشم را از مكّه خارج كردند و به شعب ابى طالب رفتند. و در آنجا سه سال ماندند. حضرت ابو طالب و خديجه،


[1] بحار: 35/ 82، حديث 25.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 67
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست