responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 54

راهب از ابو طالب پرسيد: پدر اين نوجوان كيست؟

ابو طالب گفت: من.

راهب گفت: نه، به خدا قسم بايد پدر اين بچّه در حال حيات نباشد.

ابو طالب گفت: او پسر برادر من است.

راهب پرسيد: پدرش كجاست؟

جواب داد: او دو ماهه بود كه پدرش از دنيا رفت.

راهب گفت: الآن راست گفتى.

بعد راهب گفت: اين پسر را به شهر خودت برگردان؛ چون اگر يهوديها او را بشناسند، به او آسيب مى‌رسانند.

ابو طالب نيز بنا به توصيه راهب، حضرت محمّد- 6- را به مكه بر گردانيد[1].

(1) 100- سه نفر به نام‌هاى «زبير، تمّام و ادريس» از اهل كتاب بودند، آنها مثل بحيرا، نشانه‌هاى پيامبرى را در وجود حضرت محمّد- 6- ديدند لذا مى‌خواستند حضرت را بگيرند و نگهدارند. ولى بحيرا آنها را از تصميمشان منصرف كرد و خداوند آنچه را كه آنها در كتابها از خصوصيات پيامبر ديده بودند، به ياد آنان آورد. (و اگر هم مى‌خواستند باز نمى‌توانستند آنچه را كه ميل دارند انجام دهند) بحيرا آنقدر ادامه داد تا اينكه به آنچه مى‌گفت يقين كردند و او را تصديق نمودند و برگشتند. و ابو طالب نام آنها را در قصيده‌اش ذكر كرده است‌[2].

بشارتهاى تورات به ظهور پيامبر 6 در سفر اوّل‌

(2) فرشته بر حضرت ابراهيم نازل شد و به او گفت: در اين دنيا تو پسرى پيدا خواهى كرد به نام اسحاق. حضرت ابراهيم گفت: اى كاش اسماعيل زنده بود و تو را خدمت مى‌نمود. خداوند متعال به ابراهيم فرمود: «اين به جاى خودش هست و


[1] بحار: 15/ 214، حديث 28.

[2] سيره ابن هشام: 1/ 167.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 54
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست