responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 526

آنچه كه از اذيت بر تو وارد مى‌شود صبر كن تا فردا آن دوست را ملاقات كنى.

كسى را نديدم كه بهتر از شما از عهده امتحان خدا در آيد و ثوابش از شما بيشتر و مقامش از شما رفيع‌تر باشد من مى‌دانم ديروز چه چيزى به ياران تو از جانب بنى اسرائيل رسيد و آنها شايعه پراكنى كردند و آنان را با چوب به صليب كشيدند.

پس اگر اين صورت جداشونده و فاصله‌گيرنده از تو، مى‌دانستند كه خدا چگونه براى آنها عذاب آماده كرده و بر آنان غضب نموده، كوتاه مى‌آمدند و اگر اين صورتهايى كه با تو ملايم هستند بدانند كه چقدر ثواب در پيروى تو مى‌باشد، آرزو مى‌كردند كه در راه تو با مقراض قطعه قطعه مى‌شدند. و عليك السّلام يا امير المؤمنين و رحمة اللَّه و بركاته.

راوى مى‌گويد: آنگاه كوه به هم آمد و امير مؤمنان به جنگ رفت. عمار ياسر و مالك اشتر و هاشم بن عتبه و ابو ايّوب انصارى و قيس انصارى و عمرو بن حمق خزاعى و عبادة بن صامت در مورد آن مرد از على- 7- پرسيدند.

حضرت فرمود: او شمعون بن حمّون الصفا جانشين حضرت عيسى بود و آنان گفتگوى آن حضرت را با او شنيدند و بينش آنان در مجاهده همراه آن حضرت زياد گرديد.

عبادة بن صامت و ابو ايوب انصارى به ايشان گفتند: پدر و مادرمان فداى تو باد اى امير مؤمنان! به خدا سوگند! تو را يارى مى‌كنيم همچنان كه برادرت رسول خدا- 6- را يارى كرديم و هر كس از مهاجر و انصار از يارى تو تخلف كردند، بدبخت و شقاوتمند شدند. پس حضرت هم براى آن دو دعاى خير كرد[1].

پيش‌بينى دقيق و شگفت‌انگيز على (ع)

(1) 36- سويد بن غفله مى‌گويد: نزد على- 7- بودم كه مردى آمد و گفت: از واد القرى آمدم و خالد بن عرفطه مرد. حضرت فرمود: او نمرده است. آن‌


[1] بحار الأنوار: 6/ 238، حديث 58.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 526
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست