responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 524

ديندارى مى‌كنم. حضرت فرمود: راست گفتى.

مردى از خوارج نيز قبلا با دوستانش قرار گذاشته بود كه على- 7- را امتحان بكند تا مانند اولى به او جواب دهد، از اين رو برخاست و گفت: من تو را در سر و عيان دوست مى‌دارم.

على- 7- نگاهى به او كرد و فرمود: دروغ گفتى به خدا سوگند! نه مرا دوست مى‌دارى و نه اصلا دوست مى‌داشتى. آن مرد گريست و گفت: اين گونه با من روبرو مى‌شوى در حالى كه خدا خلاف آن را مى‌داند، دست خود را بده تا بيعت كنم.

حضرت پرسيد: بر چه چيزى بيعت مى‌كنى؟ آن مرد گفت: بر آنچه كه ابو بكر و عمر عمل مى‌كردند. و دستش را به سوى حضرت دراز كرد.

حضرت فرمود: دستت را بكش، به خدا سوگند! مثل اينكه مى‌بينم كه در ضلالت و گمراهى كشته مى‌شوى و صورتت را چهارپايان اهل عراق لگدكوب مى‌كنند و قومت تو را نمى‌شناسند.

آن مرد از كسانى بود كه به نهروان رفت و در آنجا كشته شد[1].

احياى مرده توسط امام صادق (ع)

(1) 33- محمّد بن راشد از جدش روايت مى‌كند كه گفت: خواستم نزد امام جعفر صادق- 7- بروم و از او در باره مسأله‌اى بپرسم. گفتند سيد حميرى شاعر مرده و حضرت براى تشيع جنازه او رفته است. پس به قبرستان رفتم، سؤال كردم و مرا پاسخ گفت: وقتى كه مى‌خواستم برخيزم، لباسم را گرفت و نگهداشت و بعد گفت: شما جوانها علم را ترك كرديد. گفتم: آيا تو امام زمان هستى؟ فرمود: آرى.

گفتم: دليل و نشانه آن چيست؟

فرمود: از هر چه مى‌خواهى بپرس ان شاء اللَّه جواب مى‌دهم. گفتم: من برادرى‌


[1] اثبات الهداة: 4/ 553، حديث 206.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 524
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست