responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 448

تا به سطح زمين تابيد و صداى ضعيفى شنيدم كه مى‌گويد: اى داود! اكنون هنگام پرداخت بدهى تو مى‌باشد. سرت را بلند كن كه سالم ماندى. سرم را بلند كردم تا آن نور را بنگرم كه ندا آمد: «برو به پشت آن تپه سرخ» آنجا رفتم و صفحه‌هاى قرمز طلايى ديدم كه يك طرف آن صاف و بدون نوشته و در طرف ديگر، نوشته شده بود: «اين عطاى ماست، ممنون باش و آن را بدون حساب نگاهدار». آنها را برداشتم كه قيمت بى‌حساب داشتند.

گفتم: به كسى چيزى نخواهم گفت تا اينكه به مدينه برسم. (وقتى كه به مدينه رسيدم) خدمت حضرت ابو عبد اللَّه- 7- شرفياب شدم، به من فرمود:

اى داود! عطاى ما آن نورى بود كه بر تو درخشيد نه آن طلا و نقره‌اى كه بردى، ولى آن هم بر تو گوارا باد، عطايى است كه از طرف پروردگار نموديم، پس حمد خدا را بجاى آر.

داود مى‌گويد: (حكايت را) از خادم حضرت، به نام معتب پرسيدم.

گفت: هنگامى را كه تو مى‌گويى، در آن هنگام حضرت با اصحابش خيثمه، حمران و عبد الاعلى سخن مى‌گفت و صورتش را به سوى آنان برگرداند و آنچه را كه تو مى‌گويى به آنان گفت. و هنگامى كه وقت نماز رسيد، حضرت برخاست و با آنان نماز گزارد.

داود مى‌گويد: از همه آنان پرسيدم، تمام آنان نيز همان سخن معتب را گفتند[1].

بركات حفظ نمودن قرآن‌

(1) 16- يونس بن عبد الرحمن و مغيرة بن ثور مى‌گويد: از داود رقى شنيديم كه گفت: در ارمنستان بودم و زياد بدهى داشتم. در اين حال، در يكى از راههاى آنجا مى‌رفتم كه صدايى شنيدم. به چپ و راست خود نگاه كردم ولى كسى را نديدم.


[1] بحار الانوار: 47/ 100، حديث 120.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 448
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست