نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 361
و از جمله چيزهايى كه براى پسرش وصيت كرد اين بود كه: «اگر
اهليت داشتى، نصف ملك را خرج خود نما و بقيه آن به مولايم تعلق دارد».
هنگامى كه روز چهلم رسيد
و سپيده صبح طالع گرديد، قاسم مرد. وقتى عبد الرحمن اين گونه ديد، پا برهنه در
بازارها مىدويد و مىگفت: «اى آقا و سرور من!» مردم به او ايراد گرفتند. گفت:
ساكت باشيد، آنچه من ديدهام شما نديدهايد. بعد از آن، مذهب تشيع را اختيار كرد و
از اعتقاد قبلى خود، دست برداشت.
بعد از مدت كمى، از سوى
امام زمان- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف- نامهاى به حسن، پسر قاسم رسيد كه در
آن نوشته شده بود: «خداوند اطاعتش را به تو الهام كرد. و از عصيانش دور نگهداشت. و
اين همان چيزى است كه پدرت از خداوند خواسته بود»[1].
حكايت محمّد بن هارون
(1) 11- محمّد بن هارون
مىگويد: به امام زمان- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف- پانصد دينار بدهكار بودم.
اما تنگ دست بودم و پول نداشتم. با خود گفتم: من ظروفى دارم كه آنها را به 530
دينار خريدهام، آنها را به قيمت پانصد دينار، عوض قرضهايم به امام- 7-
مىدهم. ولى در اين باره به هيچ كس چيزى نگفتم.
آنگاه امام زمان- عجّل
اللَّه تعالى فرجه الشريف- به محمّد بن جعفر نوشت:
«ظرفها را عوض پانصد
دينار قرضى كه محمّد بن هارون به ما دارد، از او بگير»[2].
نصبكننده حجر الأسود
(2) 12- ابو القاسم جعفر
بن محمّد مىگويد: در سال 339 هجرى، به قصد حجّ،