(1) 17- روايت شده است
كه عدهاى از اصحاب، اجازه خواستند تا خدمت امام- 7- شرفياب گردند.
وقتى وارد دهليز شدند، متوجه گرديدند كه كسى با صداى خوش و به زبان سريانى
مىخواند و مىگريد، تا اينكه آنها را نيز گرياند ولى نفهميدند چه مىگويد: خيال
كردند كه يك نفر از اهل كتاب است كه مىخواند.
وقتى كه صدا قطع شد
اينها وارد شدند اما كسى را نزد امام- 7- نديدند. پرسيدند يا ابن رسول
اللَّه! ما صداى زيبايى شنيديم كه به زبان سريانى مىخواند.
حضرت فرمود: خودم بودم
كه مناجات الياس پيامبر را به ياد آوردم و آن را خواندم و گريستم[2].
امام باقر (ع) و خريدن
كنيز
(2) 18- از عيسى بن عبد
الرحمن، از پدرش، روايت كرده است كه ابن عكاشه أسدى بر امام باقر- 7-
وارد شد و امام صادق- 7- نيز حضور داشت، مقدارى انگور آورد و حضرت
فرمود: بعضى از مردم انگور را دانه دانه مىخورند. و برخى هم به گمان اينكه سير
نخواهند شد، سه تا و چهارتا مىخورند، ولى شما دوتا- دوتا بخوريد كه بهتر است.
عكاشه به حضرت باقر گفت:
چرا براى ابا عبد اللَّه (امام صادق- 7-) زن نمىگيرى در حالى كه جوان
است و وقت ازدواجش رسيده است. و در مقابل حضرت، كيسه زر مهرشدهاى قرار داشت.
حضرت فرمود: به زودى
برده فروشى از بربر مىآيد و در منزل ميمون فرود