نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 177
بوديم و آنجا درخت انارى خشكى بود. عدّهاى از دشمنان حضرت
وارد شدند كه در بين آنها از دوستداران او نيز بودند. آنان به حضرت، سلام كردند و
امام فرمود:
«بنشينيد».
سپس فرمود: «امروز به
شما معجزهاى نشان مىدهم كه مثل مائده در ميان بنى اسرائيل باشد». آنگاه فرمود:
«به درخت نگاه كنيد». درخت خشكى بود كه ناگهان آب بر شاخههايش جريان پيدا كرد و
سبز شد و برگ آورد و ميوههايش تا بالاى سر ما آمد.
سپس رو كرد به ما كه از
دوستدارانش بوديم گفت: دستتان را دراز كنيد و از ميوهها بچينيد و بخوريد. و ما
نيز دستهاى خود را دراز كرديم و از آن انارها چيديم و خورديم. تا آن زمان ميوهاى
به خوشمزگى آن نخورده بوديم. سپس به كسانى كه او را دشمن مىداشتند رو كرد و
فرمود: «بچينيد و بخوريد».
اما آنان وقتى كه دستشان
را بردند، انار بالا رفت و هيچ يك از آنها نتوانستند حتى يك انار بچينند! گفتند:
يا امير المؤمنين! چرا دست آنها رسيد ولى دست ما نرسيد. فرمود: «بهشت نيز همين طور
است، فقط دست دوستان ما به نعمتهاى بهشت مىرسد، نه دست دشمنان ما».
آنان وقتى كه از منزل
خارج شدند، گفتند: اين از سحر على بن ابى طالب، كم است.
سلمان گفت: چه مىگوييد؟
سحر است يا شما نمىبينيد؟[1].
عبرت براى دشمنان على
(ع)
(1) 45- على بن هارون
منجّم مىگويد: خليفه «الراضى» در باره على- 7- زياد با من بحث مىكرد
و مىگفت: على- 7- در سياست كردن معاويه اشتباه كرد!